0.0از 0

خلاصه کتاب جین ایر

۱۳٬۹۰۰
خرید
  • الکترونیکی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی خلاصه کتاب جین ایر

در میان تمام آثار ادبی تاریخ، کتابهایی وجود دارند که نامشان به گوش همه‌ی ما آشناست. کتابهایی که نه تنها در ادبیات از نقشی غیرقابل کتمان برخوردارند، بلکه رد پای آنها در جای‌جای زندگی‌مان به چشم می‌خورد. با این حال در شلوغی و ازدحام کنونی کمتر فرصتی برای مطالعه‌ی این آثار پرحجم اما ضروری دست می‌دهد.‌ در این راستا نشر نوژین اقدام به تهیه کتاب‌های کوتاه و کاربردی تحت عنوان «نوولا» نموده است که خوانندگان با مطالعه آنها می‌توانند در مدت زمانی کوتاه خودشان را در حال و هوای کتاب‌های پرحجم و معروف دنیا قرار دهند و اینگونه لذت مطالعه‌ی مهمترین و زیباترین آثار ادبی جهان برای همه آنها فراهم شود.

جین ایر نام رمانی است از نویسنده شهیر انگلیسی شارلوت برونته که اولین بار در سال 1847 با عنوان جین ایر: یک زندگینامه منتشر شد و با نام مستعار او، کرر بل (Currer Bell) به عنوان ویراستار به چاپ رسید. این رمان که به طور گسترده مورد توجه قرار گرفت، با تصویری واقع‌گرایانه از زندگی درونی یک زن، با اشاره به خواسته‌های طبیعی او و شرایط اجتماعی آن زمان، حقایق جدیدی را به تصویر کشید. جین ایر ترکیبی از سه‌گانه عشق، استقلال و بخشش است. شخصیت اصلی رمان یک یتیم 10 ساله است که بعد از مرگ پدر و مادرش بر اثر تیفوس، با خانواده عمویش زندگی می‌کند. به غیر از پرستار بقیه خانواده جین را طرد می‌کنند. او بعداً به موسسه سختگیرانه لووود (Lowood) فرستاده می‌شود، جایی که او و سایر دختران مورد بدرفتاری قرار می‌گیرند. در اوایل بزرگسالی، بعد از کسب شجاعت لازم برای ترک لووود، به عنوان معلم سرخانه در عمارت تورنفیلد مشغول به کار می‌شود، جایی که ادوارد روچستر ثروتمند و پرشور را ملاقات می‌کند. زندگی در این عمارت سرفصل جدیدی را در زندگی جین رقم می‌زند؛ به‌گونه‌ای که او را درگیر احساسات و اتفاقات تازه‌ای می‌کند و جین عشق و جدایی را تجربه می‌کند.

خلاصه کتاب جین ایر به همت نشر نوژین و بازنویسی نیلوفر شیرازیان منتشر و در دسترس علاقمندان به آثار شارلوت برونته قرار گرفته است

گزیده خلاصه کتاب جین ایر

صبح زود از خواب برخاستم و لباس عروس به تن کردم. ادوارد کنار در عمارت منتظرم ایستاده بود. ساعت هشت صبح به کلیسا رسیدیم. حضور دو مرد در گوشه‌ای تاریک نظرم را جلب کرد، اما بی‌توجه شانه به شانه‌ی ادوارد در محراب ایستادم.

کشیش سخنرانی خود را آغاز کرد تا عاقبت به آن سؤال مهم رسید.

آیا کسی به ازدواج این دو شخص معترض است؟

برای لحظه‌ای سکوت در کلیسا حاکم شد، اما یکی از آن دو مرد ایستاد و با صدایی رسا گفت: «مشکلی وجود دارد این دو نفر نباید ازدواج کنند.»

آقای را چستر سرش را رو به کشیش خم کرد و آهسته گفت: «هیچ مشکلی وجود ندارد. خواهش می‌کنم ادامه دهید.»