0.0از 0

خلاصه کتاب پیرمرد و دریا

۱۳٬۹۰۰
خرید
  • الکترونیکی
  • صوتی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی خلاصه کتاب پیرمرد و دریا

کتاب پیرمرد و دریا معروف‌ترین اثر ارنست همینگوی است که نیلوفر شیرازیان در این اثر صوتی آن‌ را خلاصه و بازنویسی کرده است.

همینگوی این شخصیت اصلی این اثر را با الهام از یک پیرمرد ماهیگیر واقعی که در سال‌های آخر عمرش وظیفه حمایت از قایق همینگوی را بر عهده داشت، نوشته است. ماجرای کتاب پیرمرد و دریا داستان ماهیگیر یپری است که تصمیم می‌گیرد قبل از مرگش بزرگترین صید عمرش را شکار کند. روزها در دریا سرگردان است و در نهایت بزرگترین ماهی دریا را صید می‌کند. کشاش تلاش ماهی برای ادامه حیات و فرار از قلاب و تقلای ماهیگیر برای شکار صید  ماجراهای جذابی و خواندنی را رقم می‌زند. 

درباره‌ی خلاصه کتاب پیرمرد و دریا

آدمی پیر می‌شود، اما آرزوهایش هرگز. ارنست همینگوی (Ernest Hemingway) داستان‌نویس مشهور آمریکایی در کتاب پیرمرد و دریا (Old Man and the Sea) با نثری ساده اما قدرتمند، به روایت ماجرای سانتیاگو می‌پردازد. بیش از 85 روز است که دریا ماهیگیر پیر را با دستان خالی به سوی خانه روانه کرده و او مصمم است هرطور که شده سهم خود را از دریا بستاند. هرچند همینگوی معتقد بود هیچ‌کدام از افرادی که جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرده‌اند، اثر جالب توجهی ننوشته‌اند، اما خود او به خاطر نوشتن این کتاب موفق به دریافت نوبل ادبی شد و با کمال میل آن را دریافت کرد. بسیاری از منتقدان و صاحب‌نظران معتقدند کتاب پیرمرد و دریا، یکی از آثار منحصربه‌فرد همینگوی است و به نوعی آخرین اثر ارزشمند او محسوب می‌شود.

کتاب پیرمرد و دریا محصول دورانی‌ست که همینگوی در کوبا ساکن شده بود، به همین سبب جایزه‌ی نوبل خود را نیز به مردم کوبا تقدیم کرد. این کتاب هنوز هم به عنوان یک واحد درسی در مدارس و دانشگاه‌های دنیا تدریس می‌شود.

کتاب پیرمرد و دریا در سال 1952 به انتشار رسید و مورد استقبال خوانندگان آثار همینگوی قرار گرفت. اثر پیش رو به عنوان خلاصه‌ای از کتاب اصلی توسط نشر نوژین به چاپ رسیده و بازنویسی آن را نیلوفر شیرازیان بر عهده داشته است.

اقتباس‌های سینمایی از کتاب پیرمرد و دریا

فیلمی با هنرنمایی اسپنسر تریسی در سال 1958

سریالی کوتاه با نقش‌آفرینی آنتونی کویین در سال 1990

فیلم کوتاه انیمیشن در سال 1999

جوایز و افتخارات کتاب پیرمرد و دریا

دریافت جایزه‌ی پولیتزر، 1953

برنده‌ی جایزه‌ی Premio Bancarella در سال 1953

فینالیست جایزه‌ی کتاب ملی در بخش داستان‌نویسی در سال 1953

کمک به دریافت جایزه نوبل ادبیات برای همینگوی، در سال 1954

نکوداشت‌های کتاب پیرمرد و دریا

روایتی زیبا آمیخته به نمک دریا و سواحل هاوانا. این کتاب حاوی پیامی مهم است: آنچه که در تمام فرازونشیب‌های زندگی ما را سر پا نگاه می‌دارد، فقط یک چیز است: امید. (روزنامه‌ی گاردین)

این کتاب شاهکار همینگوی است، یک اثر ادبی بی‌نقص. (ماریو وارگاس لوسا)

استاد یک بار دیگر به فرم ایده‌آل خود رسیده و با عظمت هر چه تمام‌تر، کاری را انجام می‌دهد که در آن از همه بهتر است. (روزنامه‌ی نیویورک تایمز)

با ارنست همینگوی بیشتر آشنا شویم

ارنست میلر همینگوی، داستان‌نویس و روزنامه‌نگار آمریکایی بود که در سال 1899 چشم به جهان گشود. جوانی او با جنگ جهانی اول همزمان شد و به عنوان راننده‌ی آمبولانس در مرزهای ایتالیا خدمت کرد. پس از مجروح شدن به خانه بازگشت و تجربیاتش در جنگ باعث شکل‌گیری رمان «وداع با اسلحه» شد که در سال 1922 انتشار یافت.

ارنست همینگوی از نزدیک شاهد جنگ جهانی دوم و جنگ داخلی اسپانیا نیز بود و این مشاهدات، تأثیرعمیقی بر سبک نگارش و زندگی او داشتند. او در دهه‌ی 1940 و 50 میلادی در کوبا سکونت گزید و در سفری که به آفریقا داشت، به علت سانحه‌ی هوایی به شدت مجروح شد. آثار مشهوری از او به جا مانده که از میان‌ آ‌ن‌ها می‌توان به «زنگ‌ها برای چه کسی به صدا در می‌آیند»، «برف‌های کیلیمانجارو» و «مرگ در بعدازظهر» اشاره کرد. همینگوی در سال 1961 در منزل شخصی‌اش خودکشی کرد.

بخشی از خلاصه کتاب پیرمرد و دریا

نیزه‌ماهی نخ را کشید و سانتیاگو از خواب پرید. سانتیاگو با صورت روی باقی‌مانده‌ی اجزای دلفین افتاد. سپس پیش از آن‌که نخ از دستش آزاد شود، سر جایش نشست و آن را با تمام قوا توی مشتش نگه داشت. دست زخمی‌اش بیش از پیش آسیب دید و زخم کهنه دوباره باز شد. سانتیاگو اندیشید که اگر پسرک همراهش بود، دست‌کم می‌توانست سطح نخ را خیس کند تا به دستش صدمه‌ی کمتری برساند. پیرمرد که دچار تهوع شده بود، ذرات گوشت دلفین را از روی صورتش کنار زد. سپس نگاهی به دست زخمی‌اش انداخت و سعی کرد درد آن را نادیده بگیرد. چرا که مردان بزرگ درد را تاب می‌آورند. سپس ماهی پرنده‌ی دوم را نیز خورد تا حالش کمی سر جا بیاید. خورشید که طلوع کرد، نیزه‌ماهی شروع کرد به چرخیدن.

پیرمرد در تقلایی چندساعته کوشید تا کنترل ماهی را در دست بگیرد. او نخ را ذره‌ذره به مست خود می‌کشید تا مانع چرخیدن ماهی شود و پس از حدود یک ساعت دچار تهوع شد و چشمش سیاهی رفت. با این وجود ماهی دست از تقلا نمی‌کشید و نیزه‌اش را به قایق می‌کوبید. جانور چرخی زد. از زیر قایق گذشت و سانتیاگو از هیبت و بزرگی او جا خورد.