خلاصه کتاب بیگانه
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی خلاصه کتاب بیگانه
در میان تمام آثار ادبی تاریخ، کتابهایی وجود دارند که نامشان به گوش همهی ما آشناست. کتاب هایی که نه تنها در ادبیات از نقشی غیرقابل کتمان برخوردارند، بلکه رد پای آن ها در جایجای زندگیمان به چشم میخورد. با این حال در شلوغی و ازدحام کنونی کمتر فرصتی برای مطالعهی این آثار پرحجم اما ضروری دست میدهد. در این راستا نشر نوژین اقدام به تهیه کتابهای کوتاه و کاربردی تحت عنوان «نوولا» نموده است که خوانندگان با مطالعه آن ها میتوانند در مدت زمانی کوتاه خودشان را در حال و هوای کتابهای پرحجم و معروف دنیا قرار دهند و اینگونه لذت مطالعهی مهمترین و زیباترین آثار ادبی جهان برای همه آن ها فراهم شود.
بیگانه رمانی است که توسط نویسنده فرانسوی آلبر کامو در سال ۱۹۴۲ نوشته شده است. داستان مورسو، یک مهاجر بیتفاوت در الجزایر فرانسه است که هفتهها پس از تشییع جنازه مادرش، درگیر دسیسههای کوچک یک دلال محلی میشود و تا حدودی غیرقابل توضیح، در نهایت مردی را میکشد. داستان به دو بخش تقسیم میشود که روایت اول شخص مورسو را قبل و بعد از قتل ارائه میکند.
بیگانه که به عنوان یک رمان کلاسیک از ادبیات قرن بیستم در نظر گرفته میشود، به خاطر دیدگاه فلسفی، پوچگرایی، ساختار نحوی و اگزیستانسیالیسم کامو (علیرغم رد این برچسب توسط کامو)، به ویژه در فصل پایانی آن مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. لوموند این رمان را در فهرست 100 کتاب قرن خود در رتبه اول قرار داده است. بیگانه نهتنها یکی از پرخوانندهترین رمانهای قرن بیستم است، بلکه یکی از کتابهایی است که احتمالاً بیشتر از آن عمر خواهد کرد. داستان قانعکننده و دردسرساز کامو درباره یک مرد جوان ناراضی و ظاهراً غیراخلاقی محبوبیت ماندگاری به دست آورد (و همچنان جزء اصلی دورههای ادبیات دبیرستان ایالات متحده است) تا حدی به این دلیل که به وضوح اضطرابهای زمان خود را آشکار میکند. بیگانگی، ترس از گمنامی، شک معنوی و...
خلاصه کتاب بیگانه با بازنویسی نیلوفر شیرازیان به همت نشر نوژین منتشر و در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
گزیده خلاصه کتاب بیگانه
تنها هنگامی که از خواب برخاستم، متوجه شدم آن روز چه روزی است؛ مرخصی دو روزهام به تعطیلات آخر هفته ختم شده بود. تصمیم گرفتم از اوقات فراغتم استفاده کنم و به استخر بروم. آنجا به ماری کاردونا برخوردم که از همکارانم در اداره بود و باقی آن روز و تمام شب را با او سپری کردم. روز بعد در خانه ماندم و خودم را با روزنامههای تاریخ گذشته سرگرم کردم، سپس پشت پنجره نشستم و به خیابان چشم دوختم. رفت و آمد در خیابان بالا گرفت سپس کاهش یافت و به خودم که آمدم، شب از راه رسیده بود.