کتاب توراج نوشته زینب محمد قلی زاد می باشد و نشر صاد آن را به چاپ رسانده است.پول کثیف، مانند بذر فسادی است که در دل جامعه کاشته می‌شود و با گذشت زمان درخت تناوری از فساد به بار می‌آورد. این درخت سایه‌ای سنگین بر سر همه می‌افکند.

این ماجرای تیتان است!

شهری جدید و پیشرفته، آلوده به پولی کثیف!

گزیده کتاب توراج

طنین خوش قرآن در سرسرای مسجد پیچیده بود. مسجد دو طبقه داشت که طبقه ی خانم ها مشرف به سرسرای پایین بود. دور طبق هی بالا نرده گذاشته بودند و پرده ای طلایی کنار نرده خودنمایی می کرد. هر دو دقیقه یک بار صدای شیون زنی از طبقه ی بالا به گوش می رسید. با هر شیون مردها که در طبقه ی پایین روی صندلی های چرمی نشسته بودند بیشتر سر در گریبان فرومی بردند. گاه دو یا سه نفر از آنها هم دو انگشت شست و اشاره ی خود را گوشه ی چشمانشان می گذاشتند، انگار می خواستند گریه ی خود را خفه کنند. در ورودی را باز گذاشته بودند و باد ملایم آویزهای شیشه ای لوستر بزرگ وسط سرسرا را به آرامی تکان می داد. صدای دلنواز به هم خوردن آویزهای شیش های اما توجه کمتر کسی را به خود جلب می کرد.

روی دستگیره ی هر صندلی چرمی صفحه کلیدی نصب شده بود. هشت کلید روی آن بود و میهمان ها بعد از نشستن سر جای خود یکی از آن ها را بر اساس سلیقه ی خود فشار می دادند. چند دقیقه بعد مردی با کت و شلوار مشکی به تن، که مسئول پذیرایی بود با سفارش آن ها از آشپزخانه بیرون می آمد. قاری، قرائت هر حزب را که به پایان می رساند صدق الله العلی العظیم می گفت و پشت بندش از حضار می خواست که فاتح های در حق روح عزیز تازه از دست رفته قرائت کنند. مهمان ها هم از همین فرصت استفاده می کردند تا قرائت حزب جدید شروع نشده از جای خود بلند شوند و جای خود را به مهمانان بعدی بدهند.