کتاب شش
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب شش
کتاب شش نوشته صفورا مردانی میباشد و نشرصاد آن را به چاپ رسانده است. در قبرستان ظهیرالدوله نبش قبرهایی به طور پنهانی صورت میگیرد و افراد ناشناسی به دنبال گنجی، قبرهای قبرستان را زیر و رو میکنند.
نگهبان قبرستان که پیرمرد بدهیبتی است، در آنجا زندگی مرموزی دارد که از خادمین شاهزاده عزالسلطنه بوده… او از حضور این افراد ناشناس باخبر میشود و با دیدن قبرهای شکافته شدهی رجال قاجار خاطراتی وحشتناک در ذهنش جان میگیرند و او را به دوران جوانیاش میبرند…
گزیده کتاب شش
صدای خش خش خورد شدن برگهای زرد کف باغ در فضای نیمه تاریک و مه گرفتهی باغ کامرانیه پیچیده بود. کامران آرام آرام و تنها قدم برمیداشت و دلهره وجودش را پر کرده بود. سرما تا مغز استخوانش فرورفته بود. آهسته به سمت درختهای روبهروی عمارت که کنار آلاچیق قرار داشتند، قدم برمیداشت. قدمهایی لرزان و نامطمئن. چند قدم مانده به درختها صدای نالههایی در گوشهایش طنین انداخت. صداهای مردانهای که ناله و شیون میکردند. انگار درد تمام وجودشان را پر کرده بود. صدای گریه و ناله قطع نمیشد.
لحظه به لحظه نالهها و شیونها بیشتر میشدند و بلندتر... کامران گوش تیز کرد و به سمت صداها سرش را بالا برد و به شاخههای درختهای نیمه خشک خیره شد. چشمهایش از حدقه بیرون زدند، گلویش خشک شده بود و زبانش به سقف دهانش چسبیده بود. پاهایش به زمین میخکوب شدند. انگار هزاران مرد در سرش سوت میکشیدند. بر شاخههای خشک شدهی شش درخت کنار خانه باغ، سرهای بریده شدهی مردهایی روییده بود که از موهایشان آویزان شده بودند و ناله و شیون میکردند.. .