0.0از 0

تأملاتی در اندیشه صدرایی

بررسی شعور موجودات، در دیدگاه حکمت متعالیه

۷۵٬۰۰۰
خرید
  • الکترونیکی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی کتاب تأملاتی در اندیشه صدرایی 

هر مکتب فلسفی نگاه خاصی به جهان و سطوح مختلف آن دارد. برای مثال:

حکمت مشاء: عمدتاً با چراغِ استدلال عقلی محض به هستی می‌نگرد.
حکمت اشراق: بیشتر بر شهود و اشراق درونی تکیه می‌کند.
کلام و عرفان: هر کدام روش ویژه خود را دارند.

اما حکمت متعالیه (مکتب ملاصدرا) متفاوت عمل کرده است. این مکتب، چراغ‌های استدلال، شهود، کلام و عرفان را همزمان در دست می‌گیرد. با کنار گذاشتن کاستی‌های هر کدام، جهان‌بینی جامع و کاملی ارائه می‌دهد. یکی از موفقیت‌های بزرگ حکمت متعالیه، حل درست مسائلی است که دیگر مکاتب فلسفی نتوانسته‌اند برای آن‌ها توجیه فلسفی قانع‌کننده‌ای ارائه دهند. مثلاً مسئله حرکت که از زمان‌های قدیم ذهن فیلسوفان را مشغول کرده بود، با نظریه «حرکت جوهری» در حکمت متعالیه چنان روشن و قانع‌کننده توضیح داده می‌شود که برای بسیاری از پرسش‌ها پاسخ می‌دهد یا مسئله گستره علم، ادراک و شعور در سراسر عالم هستی نیز از همین دست مسائل است.

در حکمت متعالیه «وجود» اصل اصیل و سرچشمه همه کمالات است. همه چیز، از خدا تا کوچکترین ذره، هستی خود را از پرتو این «وجود» می‌گیرد. بنابراین، سنگ بنای فلسفه صدرا بر محور «وجود» استوار است. نکته بسیار مهم دیگر این است که در این مکتب، «وجود» مساوی با «ادراک و علم» دانسته شده است. بحث علم و ادراک موجودات در همه مکاتب مطرح است، اما به نظر می‌رسد حکمت متعالیه بهترین توجیه را برای آن ارائه می‌دهد. اهمیت این بحث دو چندان است: اولاً به خاطر اهمیت خود مکتب حکمت متعالیه، و ثانیاً به دلیل هم‌معنا دانستن ادراک با «وجود» که اصل بنیادین این مکتب است. تأکیدات فراوان قرآن کریم بر موضوعاتی مانند تسبیح موجودات (که مستلزم شعور است)، اهمیت این مسئله را بسیار افزایش می‌دهد.

حکمت متعالیه برخلاف حکمت مشاء (که دایره شعور را فقط به موجودات کاملاً مجرد و موجودات مادی دارای نفس حیوانی یا انسانی محدود می‌کند)، معتقد است هر موجودی که «وجود» دارد، بهره‌ای از «علم و ادراک» نیز دارد. این دیدگاه (مساوقت وجود و علم) پرسش‌های زیادی ایجاد می‌کند، مخصوصاً وقتی بدانیم جمادات و نباتات (موجودات مادی) نیز از «وجود» بهره‌مندند. این مسئله زمانی پیچیده‌تر می‌شود که بدانیم صدرالمتألهین «علم» را حضور یک موجود مجرد نزد موجود مجرد دیگر تعریف می‌کند. این تعریف با علم داشتن موجودات مادی مانند سنگ و گیاه چگونه سازگار است؟ این تناقض ظاهری می‌تواند باعث سردرگمی شود.
با توجه به اهمیت موضوع ادراک و شعور در حکمت متعالیه و پرسش‌های مطرح شده، کتاب تأملاتی در اندیشه صدرایی به سه مسئله اصلی می‌پردازد:

1. چگونگی تبیین شعور و آگاهی: هدف این است که با تکیه بر اصول حکمت متعالیه، توضیح داده شود چگونه می‌توان مفهوم شعور همگانی (شعور در تمام مراتب وجود، از جمله جمادات و نباتات) را در این نظام فلسفی توجیه کرد و تعریف صدرا از علم (حضور مجرد نزد مجرد) را با آن تطبیق داد.

2. آثار و لوازم شعورمندی: اگر در حکمت متعالیه، ادراک هم‌معنا با وجود دانسته شود، لازم است به شعور همگانی در تمام موجودات قائل شد. این اعتقاد پیامدها و لوازم خاصی دارد. کتاب در پی کشف و بررسی این لوازم خواهد بود.

3. تناسب میان شعور در حکمت متعالیه و نگرش قرآن: از آنجا که ملاصدرا پایه بسیاری از مسائل فلسفی خود را بر قرآن استوار دانسته و قرآن بارها بر «تسبیح موجودات» (که مستلزم نوعی شعور است) تأکید کرده، کتاب به بررسی هماهنگی بین دیدگاه حکمت متعالیه درباره شعور همگانی و نگرش قرآن می‌پردازد.

برای پاسخ به این پرسش‌ها، کتاب  تأملاتی در اندیشه صدرایی تلاش می‌کند موضوع را بر اساس اصول بنیادین و پذیرفته‌شده در حکمت متعالیه قرار دهد و سپس به تحلیل و تبیین آن بپردازد.

گزیده کتاب تأملاتی در اندیشه صدرایی 

اصل واقعیت خارجی، بدیهی و غیر قابل انکار است و تمام انسان‌ها رفتار خود را بر اساس قبول واقعیات خارجی، مبتنی کرده اند. حتی کسانی هم که در اصل واقعیت خارجی دچار تردید شده‌اند ولی باز زندگی خود را بر اساس قبول آن، استوار ساخته اند. فیلسوفان عموم بر اساس اصل علیت که (آن هم یک قاعده بدیهی است)، به وجود واقعیت خارجی پی برده اند. ادراکات آدمی (مثلاً احساس سوزش گرمی آتش) معلول علتی است و علت آن یا در خود انسان است یا خارج از آن.

اما ما انسان‌ها علت آن نیستیم زیرا هرگز تمایلی به چنین احساسی نداشته ایم بنابرین علت آن چیزی خارج از وجود انسان است و آن واقعیت خارجی است. این واقعیات خارجی، هنگامی در ظرف ذهن قرار می‌گیرند معمولاً به صورت قضیه هلیه بسیطه در می‌آیند که حداقل از دو مفهوم مستقل تشکیل شده است که یکی از آنها موضوع و دیگری محمول قرار می‌گیرد. معمولاً مفهومی که موضوع قرار می‌گیرد و قالب مفهومی برای آن واقعیت خارجی می‌باشد به آن ماهیت می‌گویند و مفهومی که محمول قرار می‌گیرد مفهوم موجود و هستی است که از معقولات ثانیه فلسفی است. از این رو دو مفهوم مختلف از یک واقعیت خارجی بدست می‌آید که یکی را ماهیت و دیگری را وجود و هستی می‌نامند. مثلاً از واقعیت خارجی درخت و انسان دو مفهوم درخت و هستی و انسان و هستی در ذهن حاصل می‌شود که قالب مفهومی واقعیت خارجی نظیر درخت و انسان را ماهیت و مفهوم دیگر را هستی و وجود می‌گویند.