کتاب در مسیر زندگی، اثر حسن دیهمی و فاطمه روستا؛ روایتگر بچه‌هایی است که برای برآورده‌کردن نیازهای کودکانه‌ی خود می‌جنگند و یا در خود فرومی‌روند. بدون آنکه خود بدانند در متن زندگی قدم برمی‌دارند. خواسته‌های خود را به چالش می‌کشند و خود را به خطر می‌اندازند تا زندگی برای آن‌ها مسئولیت‌پذیری را معنا بخشد. راوی این داستان شخصیتی به نام احمد است که از کودکی عبور و در دنیای نوجوانی قدم می‌گذارد. شگفتی‌های دنیای جدید را هر روز درک می‌کند و در دنیایی قدم گذاشته که کلمات و حس‌ها، معنای جدیدی دارند. احمدی که تا دیروز بدون وقفه درحال دویدن بود، امروز بعضی وقتا از دویدن، بازمی‌ایستد. او نیاز به اندیشه دارد. او نیاز به فکرکردن دارد. او نیاز به فهمیدن دارد.

گزیده کتاب در مسیر زندگی

فصل اول: نیازهای که معنا می‌سازند
یه لگد به در نیمه‌بسته زد. تا در خودبه‌خود بجنبه، به دیوار بخوره و برگرده، احمد در رو رد کرده بود و به سمت حیاط درحال دویدن بود.
همین‌که در حیاط‌رو باز کرد، کتابش رو پرت کرد هوا. تموم شد و تموم شد. تموم شد و تموم شد. کتاب‌رو برداشت، مجددا پرت کرد به هوا، باز دور حیاط چرخید و اومد باز کتاب‌رو برداشت، رفت سمت پله‌های حیاط، پرید روی نرده‌ها و کتاب‌رو پرت کرد هوا، تا کتاب بره هوا و بگرده، احمد پایین پله‌ها دستِش‌رو باز کرده بود که کتاب‌رو بگیره.
- آاااخ سرم!
کتاب‌رو از زمین برداشت، گفت: به سر من می‌خوری، الان دخلت‌رو میارم.. .