علی آقا

معرفی کتاب علی آقا

نوشتن از شهیدی که مسئولیتش در هاله‌ای از ابهام بود، آن هم ابهامی خودخواسته، سخت بود. با بزرگی مواجه شدن که تنها نامش عیان بود و زندگی روزمره‌اش؛ اما کارش مجهولی در خفا بود.
دوستانش به هنگام سؤال از کار او جواب‌شان فقط یک لبخند بود؛ لبخندی به معنای مجاز به گفتن نیستم. حتی خاطرات آغازین زندگی‌اش دستخوش گذر زمان شده بود. باید میان خاطرات، آن‌هایی را به روایت قلم آورد که دیگر عزیزان شهید یا صحه‌ای بر درستی آن می‌گذاشتند یا با مستنداتی نقل را کامل یا تصحیح می‌کردند.
این‌گونه بود که چندین بار نویسنده طرح زد، زاویه‌های نقل را عوض کرد، نوشت، خط زد، باز نوشت؛ اما هر چه می‌نوشت همچنان دلش رضا نبود تا اینکه از خود شهید خواست راهی بگشاید، و شد آنچه خواهید خواند. کتاب علی آقا، اثر سمانه خاکبازان؛ به روایتی از خاطرات و زندگی شهید مدافع حرم علی یزدانی‌، امید است که مقبول درگاه حق باشد.

گزیده کتاب علی آقا

علی آقا، نظرکرده بودنت اصلا برایم عجیب نبود، چون اصالت این نظر برمی‌گشت به صاحب‌نظر و چه کسی است که نداند این خاندان تا چه حد اهل سخا و کرمند. بارها لطف و محبت این خاندان را به چشم دیده‌ام، حتی چشیده‌ام؛ برای همین می‌گویم این لطف عجیب نبود. همان‌طور که تصمیم پدرت برایم عجیب نبود. همان تصمیمی را می‌گویم که حاج‌غلام‌حسین بعد از دیدار عمویت آقا فتح‌الله گرفت.
حاج‌غلام‌حسین تازه از سر زمین برگشته بود که دید میهمان دارد، آن هم چه میهمانی.

برادری که چند سالی تهران رفته بود و گهگاه سری به قوم و خویشش در روستا می‌زد. تبرک خانم هنوز استکان چای را جلوی آقا فتح‌الله نگذاشته بود که او شروع کرد به تعریف از زندگی در تهران. یک تهران می‌گفت و صد تهران از دهانش بیرون می‌ریخت؛ انگار عروس هزار شهر بود و هیچ کجای ایران آرامش و آسودگی تهران را نداشت. آقا فتح‌الله آن‌قدر گفت و گفت تا حاج‌غلام‌حسین به فکر مهاجرت افتاد.. .