0.0از 0

چرا ترک تحصیل کردم؟

ما ترک تحصیل‌کرده‌ها دستگاه مختصاتمان بیرون «قصر» است!

۴۵٬۰۰۰
خرید
  • الکترونیکی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی کتاب چرا ترک تحصیل کردم؟

کتاب چرا ترک تحصیل کردم؟ (ما ترک تحصیل‌کرده‌ها دستگاه مختصاتمان بیرون «قصر» است!) نوشته جناب آقای عباس اسمعیلی سویری می‌باشد و انتشارات متخصصان آن را به چاپ رسانده است.

فقط سه روز پس از مرگ ماریو وارگاس یوسا و یک روز پس از کشف حیات در کاینات از نشر متخصصان تماس گرفتند و گفتند برای نشر الکترونیکی کتابت با عنوان "چرا ترک تحصیل کردم" می‌توانی دویست کلمه بنویسی. واقعیتش این که اگر ما می‌توانستیم و بلد بودیم که کتاب‌مان را بفروشیم مثل آقای استیو جابز که توان آن را داشت که بفریبد و افتخار کند که می‌تواند به کسی که به خودکار نیاز ندارد خودکارش را بفروشد گذارمان به توقف، مکث و ماندن در زیر درخت تناور ادبیات دنیا نمی‌افتاد و الانه داشتیم به روش این شخص شخیص جایی کاسبی می‌کردیم و لابد آنقدر معروف بودیم که نیاز نداشتیم در مورد کتابمان قلم‌فرسایی کنیم و تا مردم ما را بشناسند تا ملاحت و زیبایی را بخرند و ببرند.

راست و حسینی اگر بخواهم بنویسم حال و روز ما مثل کسی است که راه افتاده است برود کائنات، دنبال حیات و زندگی می‌گردد و به فرض پیدا کردن یک مورد حیات و یا در این مثال برخورد با یک گونه هوشمند دفعتا خودش را پیدا می‌کند که هیچ چیز خاصی برای عرضه به آن ها ندارد هیچ‌چیز. که به روایتی تاریخش این بود که "آهن را از سنگ‌پاره کشنده‌تر" پیدا کرده‌بود. درخت تناور ادبیات در آن معنی که گورکی به طنین کلمه انسان اشاره می‌کند پر است از واگویه‌ها، زمزمه‌ها، نکوهش‌ها از اینکه اهرام مصر را کارگران ساختند ولی گویی جهان گوشش کر است. کر است دیگر. گویی که هر روز عاشورا است و هر زمینی کربلاست. ما یک عمویی داشتیم که انگار ماموریت تاریخی‌اش این بود که هر روز صبح پروفسور فیروز نادری را و اهمیت وی در ناسا را در مقصد مریخ به رخمان بکشد که ما هنوز هشت سال بیشتر نداشتیم و هر چند بیگانه کامو را خوانده بودیم و همه رباعیات خیام را از بر کرده بودیم و نه از این یکی و نه از آن دیگری هیچی حالیمان نشده بود و با این آقای فیروز نادری دشمنی دیرینه پیدا کرده‌بودم. بعدها که شنیدم نه در راه مریخ بلکه در آشپزخانه خودشان سر می‌خورند و سرشان به شی تیزی می‌خورد و جان را به جان آفرین تسلیم می‌کند دلم می‌خواست به آن عموزاده مقصد ساز چیزی بگویم.

همینطور با دکتر حسابی و دکتر ریاضی چنان بر سر ما می‌کویند که آدم عقش می‌گیرد. واقعیت این است که بشر علیرغم دویدنش بر روی زمین هنوز وقت نکرده است که غذای روح مناسبی برای خود فراهم کند که کم نیستند سیلوهای گندم در کرانه شهرها که قرار است شکم جسم ما را سیر کنند. اشرافیت بر خلاف آنچه که آقای گلشیری گفته است یکی از آن چیزهایی است که از هر ور که نومید می‌شود از راه دیگر گردن می‌کشد. آخر ما نمی‌دانیم که فلان شاه به واسطه شیهه اسبش تاج کیانی بر سر نهاده است. این نوشتار اکنون به حکم ارنست همینگوی یک شیر مرده است. اگر روزی روزگاری دست دهد فکر می‌کنم بر خلاف سنت جاری به منابع و ماخذ در انتها نیاز دارد.

زحمت را کم می‌کنیم. ما به شیوه یوسا سکوت‌مان را به شما تقدیم نمی‌کنیم که این تک گفتار آدمی است که از انبوهی کلمه دچار لکنت شده و یادش رفته‌است پیش از آغاز سخن بگوید: "یا رب اشرح صدرنا، یا رب ارفع قدرنا یا رب اظهر بدرنا"... تا که معبودهای دروغین را نپرستیم.

آقای عباس اسمعیلی سویری، یک ترک تحصیل‌کرده واقعی محسوب نمی‌شود. او دارنده مدرک فوق لیسانس در رشته زمین‌شناسی، گرایش چینه و فسیل‌شناسی و مدرک دکتری زمین‌شناسی در گرایش زمین‌شناسی اقتصادی می‌باشد. مطالعات و فعالیت‌های وی در عرصه صنعت و معادن تمرکز داشته است. وی در اکتشاف ذخایر روی و سرب در استان اصفهان و ذخایر طلا و مس در استان‌های سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی برهوت لوت را با تغذیه از ادبیات تاب آورده‌ و تلاش کرده‌است که منشاء اثر باشد.

گزیده کتاب چرا ترک تحصیل کردم؟

من در نوزدهمین روز از چهل ونهمین سال قرن چهاردهم، زمانی که چهار روز از عمر ماه گذشته بود در ماهی که نهنگ‌ها عزم دریاهای دور م یکنند در یک دوج کمنکار، بازمانده عتیق های از جنگ جهانی سرب II به دنیا آمدم. خورشید از شرق طلوع می‌کرد و در ابوظبی پروتودولومیت تشکیل می‌شد و ساوکینز به نوشتن کتابش در مورد ارتباط کانه‌زایی و صفحات زمین فکر می‌کرد. سیلیتو در بلندای آند رؤیای همه مقالاتش را در مورد مس پیش‌پیش دیده بود... .