
نظرات کاربران و نقد و بررسی دانلود کتاب موکب رنگی پنگی (خرده روایت هایی از زیارت اربعین)
موکب رنگی پنگی با اسم و عکس جلد کتابش حسابی با دل آدم بازی میکنه همونطور که داخل کتاب هر بار نام امام حسین علیه السلام دل از مخاطب میبره . وقتی کتاب رو شروع کردم خیلی برام جالب بود فکر میکردم داستان راجع به یک موکب ساده در مسیر پیاده روی اربعین هست که بچه ها داخلش نقاشی میکشن اما یک دفعه متوجه شدم ما با موکب طرفیم که خادم هاش تخصص شون هنره و این برام جالب بود .دانشجویان و اساتید رشته های هنر رو تا الان به عنوان خادمین موکب تصور نکرده بودم اون هم مشغول تخصص خودشون و این خودش یک نکته جالبه که در کتاب مطرح شده چرا هر کس از تخصص خودش در این مسیر استفاده نکنه . و این که چه قدر جالب بود که یک ایده به وجود اومد پیگیری شد و با هر زحمتی که بود عملی شد . یک نکته که برای من در این کتاب قابل توجه بود نقش آقای پناهیان و تا حدی آقای مرادی بود و به طور کلی نقشی که یک سخنران ، استاد یا حتی یک فرد در یک عمل بزرگ میتونه داشته باشه . داستان به این موکب و تلاش شون ختم نمیشه بلکه داستان افرادی هست که به پیاده روی اربعین میرن و دلبسته ش میشن . همینطور افرادی که از ابتدا تا انتها لطف امام حسین علیه السلام شامل حال شون میشه . با افرادی همراه میشیم از کشور های دیگه افغانستان ، عراق ، لبنان ، ترکیه و ... و روایت هر کدوم با توجه به شرایط خودشون جالب بود . خلاصه در این کتاب هم با حال به هوای موکب ها و خادم ها آشنا میشیم، هم از زوار میشنویم و حتی همراه با امام حسین علیه السلام میشیم . خوندن این کتاب که به نظرم طولانی هم نیست میتونه حال خوب رو به مخاطب هدیه بده . این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کتاب با مرور سختی ها و موانع سر راه شیعیان در مسیر زیارت امام حسین (ع) در سالهای گذشته و حکومت صدام شروع میشه و بعد به سهل و آسان شدن زیارت و شور و اشتیاق شیعیان برای پیاده روی اربعین اشاره میکنه. حرکت و اشتیاقی که نه فقط در ایران، بلکه در بین شیعیان کشورهای دیگه هم دیده میشه. حرکتی که از دید من، میتونه از لحظه ای که با نیت زیارت پا از خونه بیرون میذاری شروع بشه و از قدم اول، هر جاده ای که زائر تشنه لب حسین (ع) در اون قدم بذاره، طریق الحسینه. در این طریق، هیچ کسی غریبه نیست، همه میهمان امامند و به دعوت او، قدم در این راه گذاشته اند. کتاب به ما یادآور میشه که پیاده روی اربعین نه فقط یک زیارت و حرکت آیینی و عرفانی، که یک حرکت سیاسی و اجتماعی هم هست؛ سیاسی از این نظر که در اون از اتفاقات روز جهان اسلام یاد میشه و با هر قدم در این مسیر آزادگی، قدمی در جهت شناساندن صحیح اسلام به جهان و ظلمی که به مسلمانان در جهان در فلسطین اشغالی میشه، برداشته میشه. که "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" و یک حرکت اجتماعی که پاسخگوی نیازها و سوالات انسانها در همه جوانبه. کتاب شامل خرده روایت هایی از این مسیر و این حرکته، چه میزبان باشن و چه میهمان در تلاش برای آموزش، پرورش و همراهی کودکان در مسیر و ایجاد فضایی آموزنده اما در عین حال شاد و دوست داشتنی برای آشنایی با امام و راه و هدفشون. به قول خانم نرگس زندیه در بخشی از کتاب که از کس دیگری که اسمشون در خاطرم نیست، روایت کرده بودن:" این جماعت من بحر الی نهر هستند، و دریای وجودی امام خودش باعث ایجاد این نهرهای مردم و زائرین میشه." و اما ضعف های کتاب: محتوای کتاب خیلی با چیزی که ممکنه از خلاصه یا طراحی جلدش برداشت بشه، متفاوته. و جز یکی دو روایت، باقی روایت ها مربوط به کار فرهنگی برای کودکان نیست. چند روایت در مورد جامعه هنری و موکب هنرمندان در ادامه اومده که بیشتر شبیه خاطره گوییه و باقی کتاب، روایتهایی جامانده از کتاب پادشاهان پیاده نویسنده که پیش از این به چاپ رسیده. در کل کتاب زیاد من رو جذب نکرد و برام خسته کننده بود. و به نظر میرسه خیلی سریع نوشته و چاپ شده و حتی به جمع بندی درست نرسیده. این یادداشت برای چالش مرور نویسی تابستان فراکتاب نوشته شده.
کتاب موکب رنگیپنگی که همون طور که از اسمش معلومه یعنی قراره شما کتابی در حال و هوای کربلا و زیارت امام حسین (ع) بخونید اما با یه فرق کوچولو. یسری از گفتههایی که در کتاب هست اشاره به بعضی از آدمایی با استعدادهای نقاشی، خطاطی و ... هست که دنبال نشون این هنر اما با مایه اهل بیت هستن و چه فضایی بهتر از کربلا. لذا تصمیم میگیرن در موکبی در مسیر کربلا این رو به مردم و به کسانی که کمتر کسی میتونه بهشون توجه کنه - یعنی بچهها - نشون بدن و اونها رو از همین سن کم با اهل بیت مأنوس کنن. حرفهایی که در بعضی از صفحات در نقد به ادعاهای پوشالی وجود داشت اینو میرسونه که خب ما باید درستتر فکر کنیم و اینجوری نباشیم که خدمت به زوار امام حسین فقط میتونه در باب خورد و خوراک و جای اسکانش باشه. بهترین فرصتی که میشه بهش چسبید و رهاش نکرد اونم در مسیر کربلا همین کار فرهنگیه و مخصوصا بچهها که ثمرهای بلندمدت داره نسبت به اون اسکان و خوراک. لذا این برداشتها باید اندکی تغییر کنه و همدلی بیشتری به خرج داده بشه که اون شعاع نوری به چندین کیلومتر برسه. بخش دیگهای از کتاب اشاره به آدمهایی داره که طالب کربلا هستن یا قسمت نشده و یا بار اولشونه. و این بار اول بودنه رو در کتاب با شما به اشتراک میزارن تا شما هم از حال و هوای اونا مسرور بشید. من با یکی از این آدما موافق بودم که سفر اول کربلا رو باید تنهایی رفت و خیلی دلم میخواد اولین سفرم تنهایی باشه و بدون هیچ وابستگی و تعلق خاطری به اینکه همراهانم کجان. اون خاطرجمعی که از بابت همراهها داری رو حذف میکنی و بین مرحله خوف و رجاء میمونی که خود اون شخص مبارک دستتو بگیره و راهتو هموار کنه. یجایی بود که طرف کربلا قسمتش شد اما نخواستش و نرفتش و این جوری باعث شد که چندین سال محروم شه بابت این بی ادبیش. موقع خوندن این بخش من یاد خودم افتادم و ملموس بود برام. امیدوارم منم یه روزی کربلا برم اما تنهایی و اون عوض شدن این آدمهارو منم تجربه کنم. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
این کتاب توسط آقای بهزاد دانشگر از زبان چندین زائر اربعین کربلا که از دریچه نگاه خود به اربعین نگاه کردند و روایت های جالب و خواندنی از سفر خود دارند را جمع آوری و تدوین کرده اند.ناشر این کتاب عهد ماناست و در سال 1397 منتشر شده است .در ابتدای این کتاب روایت خادمین فرهنگی از دانشکده هنر را میخوانید که به دنبال تاثیرگذاری روی قشر کودک و نوجوان هستندکه نام کتاب هم به همین علت موکب رنگی پنگی گذاشته شده است و در کربلا موکبی با همین هدف برپا کردند. آنها داستان اهل بیت علیهم السلام و پیامبران را با زبان شعر و قصه و نمایش و نقاشی و کاردستی و در یک کلام هنر به جان بچهها مینشاندند و به دنبال نفوذ این معارف در دوران کودکی در دل این کودکان بودند. در ادامهی کتاب روایت آقای حمید فخار و آقای احمد منصوبزاده و حسین فقیه از موکب اهل قلم را میخوانید که در جای خود روایتهایی جذاب و شنیدنی است.از ابتدای سفر تا موکب زدن تا همراه کردن هنرمندان دغدغهمند و مذهبی و جهادی با خود و بردن آنها به زیارت اربعین و تقدیم آثارشان به حرم ائمه علیهم السلام و دیگر موکبهای عراقی و در ادامه نیز روایتهایی را میخوانید که از کتاب پادشاهان پیاده جا ماندند و در این اثر چاپ شدند. با خواندن این کتاب در حال و هوای اربعین قرار گرفتم و دلم برای زیارت آقا پر زد. از اهداف و نوع نگاه به اربعین هم سخنانی به میان رفت که حرف دل من هم بود و عطش زیارت امام حسین در ایام اربعین را در قلبم صد چندان کرد. انشاالله خداوند به همه دوستداران امام حسین علیه السلام توفیق زیارت با معرفت را عنایت فرماید. این کتاب را به همه کسانیکه قصد آشنایی با سفر اربعین و زیارت امام حسین دراین ایام را دارند پیشنهاد میکنم. حتی به کسانیکه به این سفر مشرف شدند هم پیشنهاد میکنم بخوانند چراکه خاطراتشان زنده خواهدشد و دوباره در اتمسفر اربعین نفسی تازه میکنند. این مرور برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته شدهاست. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب خلاصه کتاب : گروهی از هنرمندان خوش ذوق و مومن برای پیاده روی اربعین، ایده خلاقانه ای دارن، فضای دوست داشتنی و بچگانه ای شبیه مهد کودک برای کودکانی که در پیاده روی اربعین حضور داشتن . با اطلاع رسانی گروه های جهادی ، کشور های دیگری هم از این ایده مطلع میشن و در این کار خیر به هنرمندای کشور مون ملحق میشن. در این کتاب خاطرات و روایت های خودمونی از جنس مردمی رو می خونیم که در پیاده روی اربعین حضور داشتن برای دوست داران امام حسین علیه السلام که نتونستن پیاده روی اربعین رو تجربه کنن ، خوندن این کتاب کم حجم اما پرمحتوا بسیار خوشایند هست. اتفاقات و چالش هایی که این گروه های جهادی باهاشون روبرو میشن، من رو مجاب کرد که کتاب رو نصفه نیمه رها نکنم و تا پایان با نویسنده همراه بشم. اگر به خوندن خاطرات و روایت ها از زبون مردم عامه به ویژه خاطرات سفر به حرم ائمه اطهار علیهم السلام علاقه مند هستید این کتاب رو از دست ندید. ناگفته نماند که این کتاب برای نوجوان ها بیشتر میتونه جذاب تر باشه. اگر کتاب سر بر خاک دهکده رو خوندید و به دل تون نشست این کتاب رو هم دوست خواهید داشت. بخشی از متن کتاب: من خودم دومین سفرم به کربلاست. از بچگی آن عشق و ارادت را داشتم؛ اما کربلا آمدن برایم مشکل بود. هر وقت طلب کربلا می کردم نمی شد و امکانش برایم به وجود نمی آمد. سال ها، شاید بیست سال، من پشت در کربلا خوابیدم و بهم نمی دادند؛ یعنی شاید به خاطر این بود که خودم طلب کرده بودم که اول جرعه ای معرفت بهم بدهید. یک سری اتفاقات هم توی زندگی ام افتاد که من را آماده کرد و مجبورم کرد که از آن تعلقات دنیایی فاصله بگیرم.وقتی اربعین می شود دیگر دلم نمی خواهد توی شهر تهران بمانم. این یادداشت را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام
این کتاب از جنبه هایی بسیار جذاب ولی از جوانبی بنظر بسیار سطحی و بدون نظم و ترتیب و هدف خاصی میومد. موکب رنگی پنگی اسم جالبی برای کتاب بود که مخاطب رو دنبال سوژه خاصی میکشونه و به خوندن کتاب ترغیبش میکنه، حتی با خوندن توضیحات مربوط به معرفی کتاب هم به این نتیجه میرسیدی که قراره اینبار فضای عجیب پیاده روی اربعین و اون شکوه و عظمت رو از چشم کسایی ببینی که نقشی در موکبی برای بچه ها دارن. ابتدای کتاب هم همینطوری شروع شد و با معرفی خادمایی که توی این موکب خدمت میکنن روایت رو شروع کردن و حتی بسیار جالب پیش رفت و تونست ذهن مخاطب رو درگیر کنه و با تمام وجودت داشتی همراهی میکردی ببینی چیشد که به اینجا رسیدن، این ایده از کجا اومد و با مشکلاتی که براشون پیش میومد حرص میخوردی میخواستی ببینی چجگری این مشکلات حل میشن و اوج داستانشون کجاست؛ بنظر میومد روایت اینطوری پیش میره که با هرقسمتی که خادما داشتن خودشونو معرفی میکردن، روایت نحوه تشکیل اون موکب برای کودکان کامل تر بشه و پیش بره تا جایی که برسه به وقتی این موکب در جریانه و اتفاقاتی که در اون موکب رخ میده. اما ناگهان و بدون هیچ مقدمه ای کتاب شکل دیگه ای به خودش گرفت و از اون موکب و خادمای اون موکب فاصله گرفت و روایت کسایی رو مطرح کرد که توی مسیر پیادهروی قدم گذاشته بودن و به سمت کربلا میرفتن. البته که هنوزم خوندن قصه تک تک آدما و نحوه رسیدنشون به کربلای عشق جذابیت داره و قطعا حال و هوای آدم رو عوض میکنه و دلش میره سمت مسیر مشایه و اربعین و کربلا... اما انگار جای این روایت ها توی این کتاب نبود یا شاید انتظار مخاطب رو اصلا خوب برآورده نمیکرد و صرفا مصاحبه هایی با آدمهایی ثبت شده بود که از هر شهر و دیاری و با هر شغل و موقعیت اجتماعی و خانوادگی زندگیشونو ریخته بودن توی یک کوله و به سمت سرزمین عشق حرکت میکردن. در قسمتی از کتاب اومده که : «سالها قبل وقتی دوستانم درباره زیارت اربعین برایم تعریف میکردند فکر میکردم اغراق میکنند؛ اما حالا میبینم آنها نتوانسته بودند ذره ای از اینهمه عشق و شور را تعریف کنند» با خوندن این کتاب شاید خیلی بیشتر به هنر نویسندگی و انتخاب اسم برای کتاب پی میبری،این کتاب با اینکه متنش از جذابیت برخوردار بود اما نتونست به دل مخاطب بشینه و شاید اگر یک اسم دیگه برای کتاب انتخاب میشد یا چینش این داستان ها به ترتیب دیگه ای بود مخاطب باهاش همراه تر میشد و از انتخابش برای خوندن این کتاب بیشتر لذت میبرد. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام.
بسم الله الرحمن الرحیم #چالش_مرور نویسی_فراکتاب کتاب موکب رنگی پنگی به قلم بهزاد دانشگر شامل خرده روایت هایی از اربعین است. بهزاد دانشگر نویسنده ای پرکار است که در موضوعات مذهبی کتب متعددی به رشته تحریر درآورده است. کتاب پادشاهان پیاده با موضوع خرده روایات اربعین،به قلم این نویسنده است. در ابتدا با توجه به اسم و طراحی جلد این پیش فرض به ذهن متبادر می شود که روایات کتاب در موکبی کودکانه رقم میخورد.اما این گونه نیست.و یک یا دو روایت به کودکان اختصاص دارد. این کتاب روایات متعددی را در برمی گیرد از افراد مختلف در شغل های مختلف،ملیت های گوناگون و حتی مذاهب دیگر. همه بخش های کتاب،روایت نیستند در بعضی صفحات فقط احساس افراد راجع به زیارت و اربعین بیان شده و خبری از روایت نیست.شاید نیمی از کتاب این گونه باشد. روایات ابتدایی کتاب طولانی هستند و روایات انتهایی معمولا کوتاه تر هستند. روایات ابتدایی مربوط به اهالی هنر و شرح فعالیت های آن ها در موکب های هنری در ایام اربعین است. نیمه دوم کتاب روایاتی از زوار است که قرار بوده در کتاب پادشاهان پیاده آورده شود اما به چاپ آن کتاب نرسیده و به موکب رنگی پنگی ملحق شده است. گویی کتاب از ناهماهنگی در فرم و روایت رنج می برد. بریده کتاب: اصلا اینجاست که معلوم میشود حساب امام حسین علیه السلام با بقیه فرق دارد.جایگاه زیبای حضرت سیدالشهدا علیه السلام به اقیانوس همیشه آرامی شباهت دارد که تا مردم به آن میرسند به تلاطم میافتند.می گویند اگر میخواهی درجه ایمان کسی را بسنجی جلوی او سه مرتبه بگو( السلام علیک یا اباعبدالله) اگر دلش لرزید اشک هم نه فقط اگر دلش لرزید درجه ایمان را کامل کرده است. حالا بیا ببین مردم دیگر از جان و مال و ناموس و وقتشان،همه را دارند فدای اباعبدالله الحسین علیه السلام میکنند. #این یادداشت را برای شرکت در چالش مرور نویسی فرا کتاب نوشتهام.