
عااالی
کتاب فرخنده روایتی از زندگی پرفراز و نشیب خانم فرخنده قلعه نوخشتی میباشد که با قلم زینب بابکی به رشته تحریر درآمده و ویراستار آن مریم کتابی است که در انتشارات حماسه یاران تجدید چاپ شده است. این کتاب داستان زندگی دختری آبادانی است و از ابتدا تا سالهای بعد از شهادت همسر جانباز شان را روایت میکند. از صراحت و بیان همه ناگفتهها و اسرار زندگیشان جا خوردم و از این صداقت و صراحت بسیار لذت بردم. کم پیدا میشود در داستان های زندگینامه همسرشان شهدا این چنین صراحت و صداقتی باشد. لطفاً کتاب را بدون قضاوت ایشان مطالعه بفرمایید. ایشان از دوران کودکی خود و خاطرات اندکی که با پدرشان کل محمد داشتند روایت را آغاز کردند و بعد فوت ایشان و به همراه مادر در خانه خواهرشان و شوهرش که به آنها مامان بشیری و بابا بشیری میگفتند زندگی کردند. همچنین از دوران خوش کودکی و بازیهایشان و غذاهای جنوبی که با تعریف آن دهان آدم آب میافتد را روایت کردهاند. پس از آن رفتنشان به دانشکده بهیاری و تحصیل در آنجا و پرستار شدن شان را شرح دادهاند. در این بین مرگ مادر تاثیری عمیق و جبران ناپذیر روی ایشان گذاشت. بعد از آن ماجرای عشقی نافرجام و شکایت برادرانشان از همسر او و طلاقی زود هنگام در اثر فهمیدن خیانتهای همسر به شدت سرخورده و مایوس شان کرد. پس از آن خود را درگیر کار کردند در حالی که به شدت تنها شده و همه خواهران و برادران هم سرگرم زندگی و کار خود بودند. ایشان از پرستاریشان در دوران جنگ و جبهه و هوای معنوی خالصی که در آن نفس کشیده بودند خاطرات زیبا و در عین حال حزن انگیزی روایت کردند. سپس از بازگشت دوباره پیش بهزاد همسر سابقشان که حالا زن و فرزند هم داشت گفتند و سپس بارداریشان سر دختر اولشان مریم و زایمان در زاهدان و سپس رها شدن توسط بهزاد دلم را به درد آورد.در ادامه ایشان به کار خود در بیمارستان ادامه دادند و به بخش مریضان اعصاب و روان منتقل شدند که زمینه آشنایی بین ایشان و همسر جانبازشان خداداد شمس الدین را فراهم کرد در حالی که مامان بشیری پیشنهاد رفتن به خارج را مطرح و حتی دعوتنامه و ویزاشان هم آماده کرده بود ولی ایشان ماندند و ازدواج با جانباز اعصاب و روان را ترجیح دادند و 10 سال زینب وار در کنار ایشان ماندند و زندگی کردند و دختر دومشان مهتاب ثمره زندگی ایشان بود.پس از 10 سال زندگی بعد از تحمل مشقتها و دردهای بسیار همسرشان شهید شدند. ایشان رنجها و سختیها و درعین حال شیرینی های زندگی با جانباز را روایت کردهاند. این کتاب را به هیچ عنوان از دست ندهید. نگاه شما را به خیلی چیزها عوض خواهد کرد این مرور برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته شده است. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
قبل از هرچیز این کتاب، ذرهای از رنجهای جانبازان اعصاب و روان را نشان داد و جفایی که جامعه در حق آنها میکتد غیر از مردم عادی که مشغول امور روزمره هستند، افرادی در دو سر طیف دنیاخواهی و ایثار در این کتاب به چشم میخورند. افرادی که اصول زندگی متفاوتی دارند و مسیر متفاوت و عاقبت بسیار متفاوت
شرح زندگی با مردی متفاوت از یادگاران جنگ
کتاب یه دریچه جدید از صبوری بهم گشود. کتاب نابی بود. شدیداً توصیه میکنم به خوندنش
فرخنده دختری هست که تقریبا در رفاه نسبی بزرگ میشه ولی از یه جایی زندگیش وارد یه فاز دیگه ای میشه، اگه این دختر از لحاظ تقید و مذهب با انجمن اسلامی بیمارستان آشنا نمیشد، شاید سعادت های بعدی در زندگیش رو از دست میداد. چه برکتی در جبهه و جنگ وجود داشته که چه پرستار و چه رزمنده تحت تاثیر فضای معنوی آن زمان قرار میگیرند و این موضوع ادامه داره برای اونایی که راهیان نور میرن. چه اجر و برکتی این زن دریافت کرده و در آن دنیا هزاران هزار برابرش رو به خاطر زندگی با یک جانباز اعصاب و روان....
کتابی بسیار متفاوت با دیدی جدید از جنگ و زندگی