کتاب در جست و جوی معشوق pdf

معرفی کتاب در جست‌وجوی معشوق

خدایا! در جست‌وجویت کودکانه گریستم و به دنبالت در صف اول نماز ایستادم و چون کودکی در جمعیت نهان شدم و تو را نیافتم.
خدایا! در بازی‌هایم تو سرودی از زمزمه‌های کودکانه‌ام بودی.
خدایا! تو را با هجرت‌کننده‌هایت پیگیر بودم و تو را در گورستان آن‌گاه که مردگان را به خاک می‌سپردند، با نگاهی نگران و حسی غریب جست‌وجوگر بودم.

زمانی فرارسید که شک بر یقینم مستولی شد، آن‌چنان که در این جهنم دست و پا زدم و فریاد برکشیدم، کسی فریادم را نشنید؛ تو شنیدی و مهلتم دادی تا از راه‌های شناخت، تو را دریابم.

خدایا! خسته از این همه تنهایی، تو را با خودت، آنچه در نهانم جا داده بودی، آغاز کردم. زیبایی آغاز با تو؛ حلاوتی در باران! شبی که به سویت هجرتی بزرگ‌تر را آغاز کردم، هجرتی به تمام معنی هجرت از خویش بود و هجرت به سوی تو، هم حرکتی در درون بود و هم حرکتی به‌سوی تو، آغازی از فصل بهار زندگی انسانی که در جست‌وجوی گمشده‌ی خویش است. کتاب در جست‌وجوی معشوق، اثر مهری رکاب‌طلائی؛ به روایت سفری عاشقانه به سمت‌وسوی خدا، سرزمین عرفات «مکه» و حال‌هوای آن پرداخته است.

گزیده کتاب در جست‌وجوی معشوق

خدایا! من بودم و دیدگانی که همه‌چیز را می‌دید، نه! تنها تو را می‌دید. با پرواز به‌سوی تو همۀ غم‌ها بر زمین نشست، همۀ تعلقات رنگ باخت، تمامی پیوندها گسست، تمامی محبت‌ها ذره‌ای و بعد ناپدید شد. دیگر نه خویشی، نه بوی تعلقی، حتی دیگر خودت نیز مهم نبودی اوج جدایی!

عظمت هجرت از آنچه هستی، بدانچه می‌خواهی... .
خواسته‌های بزرگ، هجرت‌های بزرگ و افکار متعالی می‌طلبد.
حاصل این همه رنج، همه هیچ بود و من همه‌چیز را کوچک و حقیر می‌دیدم. برای رسیدن به معبود خویش باید بزرگ و بزرگتر می‌شدم؛ تا آنجایی که هیچ‌چیز جز او نبینم.

دل از جا کنده می‌شود، می‌بُرد و احیا می‌شود؛ در مسجدالنبی و مسجدالحرام و بقیع و کوه احد و کوه حرا و تعلقاتی در این طرف دنیا که بدان وصل بوده‌ایم و از آن غافل و چه نشانه‌هایی در جهان هستی خدایمان تدارک دیده است و راه رسیدن قدم‌به‌قدم تا معرفت هستی.. .