0.0از 0

کتاب پلنگ برفی pdf

۷۵٬۰۰۰
خرید
  • الکترونیکی
هنوز نظری ثبت نشده!
اولین نظر را شما بذارید
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی کتاب پلنگ برفی

کتاب پلنگ برفی به قلم نویسنده‌ای فائزه کردفیرروزجایی و همت نشر معارف به چاپ رسید، کتاب پلنگ برفی داستان زندگی یک خانواده افغانستانی را روایت می‌کند که در پی کمک به محور مقاومت هستند. این داستان با کشته شدن پدر خانواده آغاز می‌شود؛ او به دلیل همکاری‌اش با مدافعین حرم و کمک به خانواده‌هایشان در دریافت پاسپورت، هدف قرار می‌گیرد.

پس از این حادثه تلخ، خانواده تصمیم می‌گیرد پدر را در حیاط خانه دفن کرده و به دلیل خطرات احتمالی ناشی از دولت و قاتلین پدر، به صورت قاچاقی از کشور خارج شوند.

خانواده، با عبور از نزدیک‌ترین راه به مرز پاکستان، با کوه‌های پر برف مواجه می‌شوند. در این مسیر دشوار، آن‌ها با چالش‌های زیادی روبرو هستند، اما سرانجام به یکی از روستاهای مرزی پاکستان می‌رسند. در اینجا، آن‌ها پسری را می‌بینند که در خطر گرگ‌ها گرفتار شده است. نجات این پسر، سرآغاز یک دوستی جدید است و خانواده‌ی او برای آن‌ها گذرنامه‌ی جعلی تهیه می‌کنند تا بتوانند از مرز ایران عبور کنند.

با وجود همه تلاش‌ها، خانواده در راه تصادف می‌کند و وقتی به قم می‌رسند، متوجه می‌شوند که شماره تلفن‌هایشان را فراموش کرده‌اند. در جستجوی آشنایان، زینب، دختر خانواده، متوجه می‌شود که برادرش احمد قصد سفر به سوریه را دارد. او با دلی پر از تردید تصمیم می‌گیرد احمد را به پلیس ایران لو بدهد. اما پس از این تصمیم، زینب متوجه می‌شود که اگر مدرک را به پلیس نرساند، احمد به افغانستان بازگردانده خواهد شد. حال او باید انتخاب کند: آیا احمد باید به افغانستان برگردد یا به سوریه برود؟

کتاب “پلنگ برفی” برای نوجوانان نوشته شده است تا به آن‌ها کمک کند از بحران هویت سربلند بیرون بیایند و به خودباوری برسند. نویسنده با نشان دادن چالش‌ها و سختی‌هایی که شخصیت‌ها با آن‌ها روبرو هستند، پیام مهمی را منتقل می‌کند: دنیا به نوجوانان امروز نیازمند است تا بر باطل پیروز شوند و این نوجوانان، سربازان آینده امام زمان خواهند بود. این کتاب همچنین بر اهمیت اتحاد مسلمانان حق‌طلب تأکید دارد و با خواندن آن در کشورهای مختلف غرب آسیا، بخصوص کشورهای فارسی‌زبان، می‌توان به تحقق این هدف نزدیک‌تر شد. “پلنگ برفی” داستانی است از عشق، فداکاری و امید که می‌تواند الهام‌بخش نسل جدید باشد.

گزیده کتاب پلنگ برفی

احمد بیل را در زمین فروبرد و با کف پا ضربه زد. خاک پرشده در بیل را با کمی فاصله از درخت روی زمین خالی کرد. زینب روی تک پلۀ ورودی خانه زیر نور لامپ حیاط نشسته بود و احمد را نگاه می کرد. سایه اش روی پله ها می لرزید.

دستش را با همۀ لرزی که داشت روی دهانش گرفته بود تا صدایه قهقش در دهان خفه شود. احمد دوباره بیل را در زمین فرو کرد و پای راستش را روی بغل بیل فشار داد. سرش را سمت زینب چرخاند... .