کتاب صوتی آدم بدشانس
- صوتی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب صوتی آدم بدشانس
کتاب آدم بدشانس، جلد دوم از کتاب «داستانهای رمی» و شامل 31 داستان از این کتاب است. جلد اول آن نیز بانام «من که حرفی ندارم»، شامل 27 داستان اول این کتاب، در ایران به چاپ رسیده است.
کتاب داستانهای رمی نوشته «آلبرتو موراویا» نویسنده و روزنامهنگار ایتالیایی، نخستین بار در سال 1954 میلادی در ایتالیا به چاپ رسید. این کتاب شامل 61 داستان کوتاه و طنزآلود است که همگی بر زندگی مردم عادی در رم و یا شهرهای اطراف آن پس از جنگ جهانی دوم تمرکز دارند. آلبرتو موراویا با نوشتن این داستانها، تصویری از زندگی، اشتغال، فعالیتها و وضعیت اجتماعی مردم رم در دوران پس از جنگ جهانی دوم ارائه میدهد.
خلاصه کتاب صوتی آدم بدشانس
همانطور که گفته شد، راوی داستانهای کتاب صوتی آدم بدشانس، اولشخصی ناشناس است؛ بااینوجود، توضیحات راوی و مجموعه جزئیاتی که در اختیارمان میگذارد، به ما سرنخهایی درباره هویتش میدهد.
آلبرتو موراویا داستانهای این کتاب صوتی را بر پایه مکتبی که «بلی»، شاعر ایتالیایی بنا نهاد، نوشته است. در داستانهای کتاب صوتی آدم بدشانس، مطابق ویژگیهای این مکتب، شاهد فردی ناشناس از مردم رم و یا یک کاسب هستیم که از دید اولشخص، شرایط خود یا مردمانش را برای مخاطب بازگو مینماید. این کتاب، دگرگونیهای رم در دوران پس از جنگ را بهخوبی نمایان میسازد: یک رم آزاد و تغییر یافته، پر از چندگانگی و حیات، وقایع و اتفاقات غیرمنتظره و پر از ماجرا و درعینحال، ازشکلافتاده، سرافکنده و اندوهناک.
درباره آلبرتو موراویا
آلبرتو موراویا (بانام اصلی آلبرتو پینچرله) نویسنده و روزنامهنگار ایتالیایی، متولد 28 نوامبر سال 1907 میلادی در رم است. او در خانوادهای نسبتا ثروتمند چشم به جهان گشود. پدرش معمار و نقاش بود. موراویا نتوانست بهطور رسمی مدرسه را تمام کند؛ زیرا در نه سالگی دچار بیماری سل استخوانی شده و ناچارا پنج سال از کودکیاش را در بیمارستان گذراند. او پسر باهوشی بود و در این مدت، خود را موظف به کتابخوانی کرد. داستایوفسکی، شکسپیر و گو گول از نویسندگان مورد علاقه او بودند. او همچنین در این زمان، زبانهای فرانسوی و آلمانی را فراگرفت و اشعاری به فرانسوی و ایتالیایی سرود.
موراویا یکبار عنوان کرد که مهمترین اتفاقات زندگی او، بیماری دوران کودکیاش و نهضت فاشیسم بودهاند؛ زیرا هردو باعث عذاب وی و انجام کارهایی برخلاف میلش شدهاند. او عقیده دارد که: «کارهایی که وادار به انجام آنها میشویم، شخصیت ما را میسازند؛ نه کارهایی که مطابق میل خودمان انجام میدهیم».
او در سن 18 سالگی به شهر برسانون در شمال ایتالیا رفت و طی سه سال بعدی، نخستین رمان خود، «بیتفاوتها» را نوشت که در سال 1929 میلادی با هزینه شخصی خودش چاپ شد. دو سال قبل از آن، در سال 1927 میلادی، فعالیت خود بهعنوان روزنامهنگار را آغاز کرده بود. نخستین داستانهای کوتاه او در این زمان در روزنامه به چاپ رسید.
سالهای آغازین جنگ جهانی دوم برای موراویای نویسنده سالهای سختی بود؛ رژیم فاشیست وقت ایتالیا کتابهای او را ممنوع و یا سانسور میکرد. او در سال 1935 میلادی به ایالاتمتحده آمریکا رفته و تا آزادی رم و بازگشت به وطن، برای جلوگیری از سانسور رژیم فاشیست، آثارش را بهصورت سورئال و تمثیلی مینوشت. او در سال 1944 میلادی پس از آزادی رم، به ایتالیا بازگشت و علاوه بر رمان و داستاننویسی، برای روزنامههای مهمی نیز نوشت که یکی از آنها تا زمان مرگ موراویا، مطالب او را چاپ میکرد. او در سپتامبر سال 1990 میلادی در سن 83 سالگی و در زادگاهش، شهر رم ایتالیا درگذشت.
نوشتههای موراویا واقعگرایانه و دارای لحن سرد و دقیق هستند و بیشترشان بیانکننده ناراحتیهای طبقه بورژوازی (خرده کاسب) هستند. ریاکاری در زندگی و ناتوانی مردم برای یافتن شادی در شیوههای سنتی مانند عشق و ازدواج، تمهای رمانتیک در آثار آلبرتو موراویا است. او معتقد بود که «اگر یک نویسنده بخواهد واقعیت را نشان دهد، باید وضعیت اخلاقی را در نظر بگیرد، سیاست را بهخوبی درک کند و نگرش اجتماعی و فلسفی داشته باشد».
برخی از افتخارات آلبرتو موراویا
در سالهای 1959 تا 1962 میلادی، ریاست انجمن بینالمللی نویسندگان را بر عهده داشت.
در سال 1984 میلادی بهعنوان یکی از اعضای حزب کمونیست ایتالیا در مجلس اروپا انتخاب شد.
در سال 1985 میلادی، عنوان «شخصیت اروپایی» را کسب کرد.
در طی سالهای 1949 تا 1965 میلادی، 13 بار نامزد جایزه نوبل ادبیات شد.
دیگر آثار مهم این نویسنده عبارتاند از:
بیتفاوتها (1929)
دنبالهرو (1947)
سرکشی (1947)
زن رمی (1947)
تحقیر (1954)
دو زن (1957)
دلتنگی (1960)
عشق و زناشویی لیندا
اروتیسم در ادبیات
یک چیز فقط یک چیز است
دستفروش
داستانهای ماقبل تاریخ
گزیده کتاب آدم بدشانس
در اولین داستان کتاب صوتی آدم بدشانس میشنویم:
بخت بد همه جا تعقیبم میکند و مطمئنا روز تولدم، در آسمان، ستارهای بدیمن یا شهابسنگ و سیارهای نحس وجود داشت. یادم میآید چند وقت پیش با مکانیکی آشنا شدم که در فرانسه کارکرده و بعد ازآنجا برگشته بود، او هم میگفت که بدشانس است. آن مکانیک با چند تا جواند همدست شده بود: شبها با ماشین چرخی میزدند، طنابی به کرکره مغازهها میبستند و بعد ماشین را راه میانداختند و کرکره میپرید هوا ولوله میشد و آنها وارد مغازه میشدند و دزدی میکردند. آن مکانیک، گیوتینی را روی سینهاش خالکوبی کرده بود و بالای آن نوشته بود: pas de chance که به فرانسوی یعنی: شانس بی شانس...
داستانهای این کتاب صوتی همگی با چنین لحن ساده و راحتی بیان میشوند و فضایی طنزآمیز دارند؛ طنزی که به اقتضای موضوع، قدری با تلخی نیز آمیخته است. تمام این داستانها از زاویه اولشخص روایت میشوند و راویان آنها کسانی هستند که شاید هیچ ویژگی قهرمانانه بهخصوص نداشته و بتوان بهآسانی هرچهتمامتر با آنان هم ذات پنداری کرد؛ افرادی از قبیل کارمندانی که اخراج شدهاند، زندانیان سابق، پیشخدمتها، رانندهها، افراد فریبکار، سارقان و خرده جنایتکاران و مردان و زنانی از طبقات متوسط و پایین جامعه که میکوشند خود را از فقر نجات دهند.