0.0از 0

دانلود کتاب رنگ عشق

بازنویسی داستان‌های عاشقانه دنیا

۹۲٬۹۰۰
خرید
  • الکترونیکی
هنوز نظری ثبت نشده!
اولین نظر را شما بذارید
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی کتاب رنگ عشق: بازنویسی داستان‌های عاشقانه دنیا

در کتاب رنگ عشق مخاطب مجموعه‌ای از حکایت‌ها و قصه‌های کوتاه خواندنی از سراسر جهان خواهید بود که جملگی به قلم بالو بابالولا، روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی اهل بریتانیا، به زبان امروزی، بازنویسی شده‌اند. عشق، موضوع اصلی و خمیرمایه‌ی تمام داستان‌های حاضر در کتاب پیش روست. گفتنی است که کتاب رنگ عشق یکی از عناوین پرفروش ساندی تایمز به شمار می‌رود.

هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن

بیت فوق که از کتاب شریف مثنوی، سروده‌ی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی نقل گردیده، به اعتباری، تمام آنچه را که در باب عشق گفتنی است، بیان نموده؛ و آن این‌که در باب عشق هیچ نمی‌توان گفت که حق مطلب را، ولو اندکی، ادا کند! با وجود این، شگفتی عشق چنان بی‌اندازه است که هیچ‌کس را تاب مقاومت در برابر وسوسه‌ی سخن گفتن از آن نیست. چنین است که در تمامی فرهنگ‌ها، آری، بی‌اغراق در تمامی فرهنگ‌ها، عشق همواره چون رازی مقدس پدیدار گشته و اذهان را به خود معطوف داشته است. به راستی چیست این شور بی‌التیام که شاعران را مفتون و شیدا می‌سازد؛ متکلمان و عالمان دین را به تحیر وا می‌دارد؛ و فیلسوفانِ همواره سخن‌پرداز و لفّاظ را به بهت و خاموشی سوق می‌دهد؟...

در کتاب رنگ عشق (Love in Color) مخاطب مجموعه‌ای غنی از داستان‌ها و حکایت‌های عاشقانه خواهید بود که از دل فرهنگ‌های گوناگون بیرون کشیده شده و به زبان امروزین، بازنویسی گشته‌اند. خواندن این کتاب که به قلم توانای نویسنده‌ی اهل انگلستان، بالو بابالولا، پدید آمده، به سیر و سیاحتی در عالم بی‌کران، پرجذبه و شورانگیز عشق می‌مانَد؛ سیر و سیاحتی که بی‌گمان پس از اتمامِ آن، همان آدمی که پیشتر بوده‌اید، باقی نخواهید ماند.

بخشی از کتاب رنگ عشق

این اتفاق نباید می‌افتاد. سای‌کی می‌دید که چگونه سویا لاته رژیمی‌اش ریخت و روی نیم‌تنه سفیدرنگش پخش شد و به پوستش نفوذ کرد. او با حالتی به پایین نگاه کرد که انگار می‌توانست با اراده خودش آن لکه را پاک کند. او همین‌الان لباسی که برای ترفیع شغلی پوشیده بود را از بین برد. بعد از دو سال قهوه بردن، پاسخ دادن به تماس‌های آخر شب برای رفع اشکال کپی و گذاشتن شیاف ضد اضطراب در مقعد سگ سیاه پشمالوی بداخلاق پومرانی، سای‌کی با خود اندیشید که امروز همان روزی است که باید از ونوس لوسیوس رئیسش، مشاور (شکنجه‌گر) و ویراستار مجله مد الیمپوس، بخواهد که با اختیارات خودش شغل او را از دستیاری به ویراستاری ارتقا دهد. گرچه او به مدت دو سال به همه گفته بود که ویراستار مجله است، اما متوجه شده بود که سرانجام آماده است تا این دروغی که برای خاله‌ها، رقبای دوران دبیرستانش و مردانی سرهم کرده بود که در اپلیکیشن‌ام اف‌ای با آن‌ها قرار می‌گذاشت را به واقعیت تبدیل کند. او برای این روز مهم لباس مناسب پوشیده بود و امیدوار بود لباسش این پیام را برساند که «ونوس، نمی‌توانم کثافت‌های سگ تو را جمع کنم، دیگر به او خاویار نده.»

نیم‌تنه یقه‌اسکی و بدون آستینش را به این دلیل پوشیده بود که نشان دهد زنی فرهیخته و توانمند است و ترسی از نشان دادن زنانگی‌اش ندارد. اما حالا این لک قهوه فریاد می‌زد: احمقی که نمی‌توان برای ریختن نوشیدنی‌های گرم به او اعتماد کرد، چطور می‌تواند کارهای مهم صنعتی انجام دهد.