0.0از 0

کتاب ماجراجو در کهگیلویه و بویراحمد pdf

۱۹٬۹۰۰
خرید
  • الکترونیکی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی کتاب ماجراجو در کهگیلویه و بویراحمد

کتاب ماجراجو در کهگیلویه و بویراحمد نوشته موسی زمان‌زاده دربان و محمد جولایی تهرانی و انتشارات نوژین آن را به چاپ رسانده است. این کتاب، به معرفی تاریخچه، طبیعت و موقعیت، صنایع دستی و سوغات، آداب و رسوم، غذاهای محلی و جاذبه‌های گردشگری این استان می‌پردازد.

ساختار این استان به صورت ایلاتی است و قدمت بالایی دارد. مردم آن برای کسب درآمد اغلب کوچ‌نشین هستند و ییلاق و قشلاق می‌کنند. کشاورزی و دامپروری از مهم‌ترین شغل‌های اهالی این استان به شمار می‌رود.

استان کهگیلویه و بویراحمد مساحتی حدود 16 هزار کیلومترمربع دارد و یاسوج، گچساران، سی‌سخت، دهدهشت، باشت و ... از جمله شهرهای این استان هستند. کهگیلویه و بویراحمد از شرق با استان اصفهان و فارس، از جنوب با بوشهر، از غرب با خوزستان و از شمال با چهارمحال و بختیاری همسایه است.

یاسیگ یا یاس ایگ نامی بوده که واژه یاسوج را از آن اتخاذ کرده‌اند. یاس ایج یا یاس ایگ از دو بخش یاس به معنای گل یاس و ایگ به معنای جا، آبادی می‌باشد و یاسوج به معنای سرزمینی سرشار از گل‌های یاس است. شله ماسی، شله شیری، شله بادامی، کله‌جوش، آبگوشت محلی، دمپخت، آش دنگو، نان بلوط، آش کارده و... از جمله غذاهای محلی و خوشمزه این استان است.

گبه‌بافی، جاجیم‌بافی، قالی‌بافی، سبدبافی، چادربافی، نمدبافی، گلیم، سیاه‌چادر، سفره‌های محلی، خورجین، توبره و... از مهم‌ترین و ارزشمندترین صنایع دستی استان کهگیلویه و بویراحمد و گیاهان دارویی، روغن محلی، گردو، عسل کوهی، عسل دنا و کاکان، کنجد، سیب، قره‌قروت، کره و کشک محلی و... از جمله سوغات آن به شمار می‌روند.

مردم این استان اغلب به گویش‌های جنوبی زبان لری سخن می‌گویند. جاذبه‌های طبیعی زیبا با شرایط آب‌وهوایی عالی و برخورداری از منابع غنی دریاچه‌ها، آبشارها، غارها و... این استان را به یکی از مقصدهای خوب گردشگری تبدیل کرده است. همچنین زندگی با عشایر کوچ‌کننده و به دست آوردن تجربه از آنان و حضور در مراسم‌ها و جشن‌های محلی‌شان بسیار دوست‌داشتنی و جذاب است.

گزیده کتاب ماجراجو در کهگیلویه و بویراحمد 

مردم بویراحمد، دعای باران را «هبرسه» می‌گویند. چنانچه باران مدت زیادی نبارد و مردم دچار بی‌آبی شوند، عده زیادی از مردم هر آبادی اول شب جمع می‌شوند و هر یک دو پاره‌سنگ در دست می‌گیرند و دسته جمعی به راه می‌افتند و ضمن به هم زدن سنگ‌ها می‌گویند:

«هبرسه، هبرسه، بارون بزن به کاسه» و به در خانه‌ها می‌روند و به هر خانه که می‌رسند افراد خانه بر روی آن‌ها کاسه‌ای آب می‌پاشند. در این هنگام آنان نیز چنین می‌گویند:

«اوشه کی دی دو نشه بیه» یعنی آب را دادی، آذوقه آن را هم بده. سپس صاحب خانه مقداری آرد را به آنان می‌دهد.

آنگاه در محلی جمع می‌شوند، آردهای جمع‌آوری شده را خمیر می‌کنند و سه دانه سنگ‌ریزه در خمیر می‌اندازند، بعد خمیر را چانه می‌نمایند، سپس افراد به دلخواه خود چانه‌ای را بر می‌دارند.

فردی که مسئول خمیر کردن و انداختن ریگ‌ها است می‌داند چانه محتوی سنگ‌ریزه را چه کسی بر داشته است، لذا مچ او را می‌گیرد و چانه را به اطرافیان تحویل می‌دهد که بررسی کنند، زیرا آنان معتقدند که تقصیر همین فرد بوده که باران نباریده است. از این رو شروع به کتک زدن این شخص می‌کنند تا اینکه یک یا دو نفر از افراد مورد اطمینان ضامن او شوند و تعهد کنند که در مدت معینی (از 3 تا 7 روز) باران نبارد، شخص ضامن را حاضر کرده و او را نیز کتک می‌زنند تا آنکه شخص سومی بیاید و ضامن او شود. این عمل به همین ترتیب ادامه می‌یابد تا باران ببارد.