کتاب خلاصه کتاب گتسبی بزرگ pdf
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی خلاصه کتاب گتسبی بزرگ
رمانی عاشقانه که گرمای عشق را زیر پوستتان جاری میکند... خلاصه کتاب گتسبی بزرگ به قلم اسکات فیتز جرالد یکی از ماندگارترین آثار ادبیات کلاسیک بهشمار میرود که شهرتی جهانی دارد. داستان با ورود مردی جوان، به نام نیکی، به نیویورک آغاز میشود که همسایهی مرد مرموزی به نام جی گتسبی، از ثروتمندان مشهور شهر است و به سبب این همسایگی با اتفاقات عجیب و غیرمنتظره روبهرو میشود. این اثر در سال 2002 جایزه Long Island Reads را از آن خود کرد.
آیا عشق را راه گریزی هست؟ چگونه میتوان از کشش قلبی میان دو شخص عبور کرد بیآنکه رنگ جدید بر صفحهی زندگیشان پاشیده شود؟! خلاصه کتاب گتسبی بزرگ (The Great Gatsby) یکی از شاهکارهای جذاب و خواندنی نویسندهی بزرگ اسکات فیتز جرالد (F. Scott Fitzgerald) است. این داستان که از زبان شخصی به نام نیکی کراوی روایت میشود، عشقی ممنوعه را با همهی فراز و فرودهایش در دههی 1920 آمریکا بهتصویر میکشد.
نیکی که بهتازگی از خدمت در جنگ به نیویورک بازگشته، تصمیم دارد تا در این شهر یک زندگی آرام را آغاز کند. اما همسایگی اتفاقی او با جی گتسبی، مرد جوان، مشهور، ثروتمند و مورد توجه شهر، همهچیز را دگرگون میکند.
گتسبی، شخصیتی سخاوتمند، مورد احترام و البته شکننده دارد و رازهای زیادی را با خود حمل میکند. حالا نیکی، که حسی برادرانه نسبت به او دارد، به فکر برقراری یک رابطهی دوستانهی صادقانه با گتسبی میافتد. اما برملا شدن راز بزرگ این جوان ثروتمند، نیکی را با احساسات متفاوتی روبهرو میکند. کتاب گتسبی بزرگ ترکیبی از عشق، دوستی، برادری و حسرت است که با قلم جادویی اسکات فیتز جرالد، جاودان شده است. اگر دوست دارید یک شاهکار جهانی را بخوانید و از آن لذت ببرید، این خلاصه کتاب را از دست ندهید.
مجموعهی چکیده پنجاه رمان کلاسیک تلاشی در مسیر ارائهی بهترین رمانهای کلاسیک جهان به صورت خلاصه و با حفظ کامل جریان داستان است. این مجموعه با دربرگیری 50 خلاصه رمان، تاکنون توانسته جای خود را در قفسهی کتابخانهها باز کند و بهعنوان مجموعهای محبوب و پرطرفدار معرفی شود. شما میتوانید چکیدهی رمانهای کلاسیک و مشهور جهان را در این مجموعه بخوانید و لذت ببرید.
بخشی از خلاصه کتاب گتسبی بزرگ
تابستان که به میانه رسید، شور و هیجان در خانهی همسایهام اوج گرفت. هر شب چنان مهمانیهای مجللی در آن عمارت باشکوه برگزار میشد که زبانم از توصیفش قاصر است. اولین شبی که به خانهی گتسبی رفتم، در آن خیل عظیم جمعیت تنها من و مشتی دیگر از مهمانان به صورت رسمی دعوت شده بودیم.
باقی یا به صورت تصادفی جلوی عمارت سر درمیآوردند یا میان جمعیت دوستوآشنایی میجستند و خود را به عنوان همراه یکی از مهمانان جا میزدند. ازدحام جمعیت به حدی زیاد بود که بهناگاه از احساس تنهایی لبریز شدم و از آنجایی که جستوجویم برای یافتن گتسبی بینتیجه مانده بود، آماده بودم برای معاشرت به هر کس و ناکسی پناه ببرم، اما ناگهان از سر خوشاقبالی چشمم به جردن بیکر افتاد.