خلاصه کتاب کنت مونت کریستو
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی خلاصه کتاب کنت مونت کریستو
داستان فرار، امید و انتقام! کنت مونت کریستو اثر تحسینشده و جاودان الکساندر دوما روایتگر زندگی جوانی به نام ادموند دانتس است. کسی که در روز عروسی خود، بهخاطر یک اتهام دروغین زندانی میشود و پس از چهاردهسال، بهدنبال انتقام از مسببان ماجرا، به زندگی آنسوی میلهها، باز میگردد. این اثر پرفروش تاریخ رمان کلاسیک، بهعنوان نامزد محبوبترین رمان در آمریکا به انتخاب PBS’s The Great American Read معرفی شده است.
داستان کتاب با تصویری شجاعانه، افتخارآمیز و جذاب از ادموند، قهرمان خلاصه کتاب کنت مونت کریستو (The Count of Monte Cristo) آغاز میشود. ملوان بیستسالهای که قرار بود پس از سفر دریایی خود، توسط موسیو مورل، کاپیتان کشتی، به مقام کاپیتانی برسد، اما با مرگ موسیو این اتفاق نیمهکاره ماند.
ادموند، زندگی خودش را وقف نگهداری از پدر پیرش کرده بود و حالا عاشق دختری به نام مرسده شده بود و در تدارک ازدواج با یکدیگر بودند. اما زندگی آرام ادموند دانتس درست در روز جشن ازدواجش به تلاطم میافتد و این دو عاشق، گرفتار طوفانی سهمگین میشوند که پایان آن هرگز قابل پیشبینی نیست! ادموند با اتهام خیانت از سوی رقیبان حسود خود دستگیر و در قصری دورافتاده و ترسناک در نزدیکی بندر مارسی زندانی میشود. آتش این اتفاق آنچنان قلب دریانورد جوان را به درد میآورد که در تمام سالهای حضورش در زندان، یک نقشه فرار درخشان و انتقامجویی خارقالعاده را تدارک میبیند.
الکساندر دوما (Alexandre Dumas père) در رمان ماجراجویانه و خواندنی کنت مونت کریستو بهزیبایی و با جادوی قلم خود، شخصیتهایی را خلق کرده است که در برخورد با هر یک از آنها موجی از هیجان و جذابیت را تجربه میکنید. اگر از خواندن داستانها و رمانهایی در ژانر ماجراجویانه و هیجانانگیز لذت میبرید، با این خلاصه کتاب سفری جذاب و ماندگار به دنیای عشق، دسیسه، حسادت و انتقامجویی خواهید داشت. این کتاب با ترجمهی روان زهرا چراغعلی و به همت نشر نوژین روانه بازار نشر شده است.
بخشی از چکیده کتاب کنت مونت کریستو
در بیستوچهارم فوریه 1815، کشتی باری فارون متعلق به موسیو مورل در بندر مارسی، لنگر انداخت. کاپیتان در طول مسیر از دنیا رفته بود و ناخدای جوان بیست ساله آن، ادموند دانتس، کشتی را سلامت به مقصد رساند. موسیو دانگلارز، مدیرداخلی کشتی، تمام تلاشش برای از چشم انداختن دانتس جوان، نزد موسیو مورل،صاحب کشتی، بی نتیجه ماند چراکه موسیو مورل به دلیل علاقه به دانتس، قصد داشت اورا به عنوان کاپیتان کشتی معرفی کند.
دانتس خود را وقف پدر پیرش کرده بود و اینک با عجله بهسوی خانه میرفت تا او را ببیند. اما پدر را تهی دست یافت چون پدر مجبور بود تمام پولهایی که دانتس به وی داده بود را در ازای بدهی به همسایهاش، گاسپارد کادروس، بدهد.