قلب پاک

معرفی کتاب قلب پاک

کتاب قلب پاک نوشته جناب آقای محمدرضا ابراهیمی و منتشر شده در نشر متخصصان می‌باشد. «قلب پاک» نوشته‌ی محمدرضا ابراهیمی، روایتی تلخ اما امیدوارکننده از دنیای کودکانی است که در میان فقر و بی‌عدالتی، هنوز نور انسانیت را در دل خود روشن نگه داشته‌اند. 

عسل و فرهاد، دو کودک بی‌پناه، در کاخی مجلل ولی بی‌روح، برای مردی ثروتمند و بی‌احساس کار می‌کنند؛ گدایی می‌کنند تا شکم پروفسوری پر شود که هیچ‌گاه دنیای واقعی را ندیده. یک روز در پارک، آن‌ها به طور اتفاقی کیفی پر از دلار پیدا می‌کنند. وسوسه، ترس، وجدان و امید در دل‌های کوچکشان می‌جوشد... اما چیزی که بر همه‌ی این احساسات غلبه می‌کند، «پاکی دل» است.

این داستان، بیش از آن‌که درباره‌ی گم‌شدن و پیدا کردن پول باشد، درباره‌ی گم‌شدن و پیدا شدن وجدان و شرافت انسانی است. عسل و فرهاد تصمیمی می‌گیرند که شاید بزرگ‌ترها هم از گرفتنش عاجز باشند؛ بازگرداندن پولی که می‌توانست زندگی‌شان را تغییر دهد، اما وجدانشان را خراب کند.

داستانی عمیق و لطیف برای نوجوانان که با زبانی ساده، درسی بزرگ از اخلاق، فداکاری و شجاعت می‌دهد. روایتی که تا مدت‌ها در ذهن و قلب مخاطب باقی خواهد ماند.

«قلب پاک» با نثری ساده، احساسی و صادقانه، مفاهیمی همچون وجدان، صداقت، امید، و انسانیت را به زبان نوجوانان بیان می‌کند. این کتاب یادآور آن است که حتی در سخت‌ترین شرایط، می‌توان تصمیم درست گرفت و قلبی پاک داشت.

برای نوجوانانی که به دنبال داستانی کوتاه، پرکشش و آموزنده هستند، این اثر انتخابی مناسب و ارزشمند است.

بخشی از کتاب قلب پاک

از وقتی که به یاد داریم برای شخصی به نام پروفسور کار می کنیم. او میلیاردر است. کاخ او در شمال تهران است و مساحت آن بسیار زیاد است، اما گمان می کنم دیگر از 5000 مترمربع تجاوز نمی کند. ما من و برادرم، فرهاد در اتاقی 5 متری در پشت کاخ عظیم پروفسور زندگی می کنیم. تابه حال وارد کاخ نشدیم، البته تنها یک بار، آن هم چند سال پیش که خیلی بچه بودیم وارد کاخ شدیم و از عظمت و شکوه آن حیرتزده شدیم، اما بعضی از بچه ها که مثل ما برای گدایی برای پروفسور به چهارراه ها و خیابان ها راهی می شوند می گویند: تخت ها، درودیوار اتاق ها، پنجره ها و حتی سنگ های دستشویی اش هم از طلای 24 عیار تشکیل شده است... .