0.0از 0

خلاصه کتاب راهی که همه می‌روند

۱۵٬۹۰۰
خرید
  • الکترونیکی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی خلاصه کتاب راهی که همه می‌روند

کتاب راهی که همه می‌روند، اثر ساموئل باتلر (۱۸۳۵–۱۹۰۲)، نویسنده انگلیسی، رمانی کلاسیک و تأثیرگذار در نقد جامعه ویکتوریایی قرن نوزدهم است. این رمان که پس از مرگ باتلر در ۱۹۰۳ منتشر شد، زندگی شخصیتی به نام «ارنست پونتیفکس» را از کودکی تا میانسالی دنبال می‌کند و با طنزی تلخ، نظام خانوادگی، تربیت سخت‌گیرانه، ریاکاری مذهبی و سنت‌های سرکوبگر عصر ویکتوریا را مورد حمله قرار می‌دهد.

داستان از زبان دوست خانواده پونتیفکس روایت می‌شود و چند نسل از این خانواده را تحلیل می‌کند، اما تمرکز اصلی بر رنج‌های ارنست است که تحت سلطه والدین متعصب ــ به‌ویژه مادر مذهبی و پدر مستبد ــ رشد می‌کند. ارنست پس از تحمل سال‌ها آموزش خشک مذهبی و فشارهای روانی، سرانجام مسیری شورش‌گرانه در پیش می‌گیرد: از خانواده می‌گریزد، با نهاد کلیسا درگیر می‌شود، حتی مدتی به زندان می‌افتد و در نهایت تلاش می‌کند هویتی مستقل از گذشتهٔ سرکوب‌گر خود بسازد. باتلر در این اثر با نگاهی واقع‌گرایانه و ضدرومانتیک، مفاهیمی چون شکست تربیت سنتی، جست‌وجوی فردیت در برابر هنجارهای اجتماعی، و فروپاشی ارزش‌های نسل پیشین را بررسی می‌کند. اهمیت تاریخی این رمان نه تنها در جسارت نقد بی‌پروای نهادهای ویکتوریایی است، بلکه در تأثیر آن بر ادبیات مدرن قرن بیستم نیز دیده می‌شود؛ چرا که سبک روایی آن با راوی غیرمستقیم و طنز سیاهش، الهام‌بخش نویسندگانی مانند جیمز جویس و جورج اورول بود. 

خلاصه کتاب راهی که همه می‌روند با ترجمه مریم قنبری در انتشارات نوژین منتشر شده است.

گزیده خلاصه کتاب راهی که همه می‌روند

اگر اتفاقی برای آقای آلابای می‌افتاد، خانواده‌اش در فقر و فلاکت به سر می‌بردند. چند هفته بعد از اینکه تئوبالد کشیش شد، یکی از دوستانش او را به خانواده آلابای معرفی کرد. آقا و خانم آلابای با هم نقشه کشیدند و تئوبالد را به عنوان دستیار آقای آلابای منصوب کردند. آن‌ها تصمیم داشتند تا که یکی از دخترانشان را به همسری او درآورند، خانم آلابای دومین دختر مجردشان، کریستینا را از روی کارت‌های بازی که بین پنج دخترشان پخش کرده بود برای ازدواج با او انتخاب کرد. کریستینا ۲۷ سال داشت.

او و تئوبالد در مراسمی باهم نامزد شدند ولی آقای پونتیفکس با این ازدواج مخالف بود. تئوبالد مجبور شد چند سال صبر کند تا شرایط لازم برای ازدواج را فراهم کند، بعد از گذشت پنج سال موقعیت شغلی خوبی به او پیشنهاد شد که سالی ۵۰۰ پوند دستمزد داشت و خانه و باغچه‌ای کوچک در بترزبی را به او می‌داد. آقای پونتیفکس وقتی این موضوع را فهمید نزد آن‌ها رفت و ده هزار پوند به آن‌ها داد و کریستینا و تئوبالد در سال ۱۸۳۱ با هم ازدواج کردند.