خلاصه کتاب دل تاریکی
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی خلاصه کتاب دل تاریکی
از تاریکی ناشناختهها، تا تاریکترین زوایای پنهان روح آدمی؛ کتاب دل تاریکی یکی از آثار ماندگار و جنجالبرانگیز جوزف کنراد، نویسندهی نامدار لهستانی-انگلیسی است که در فهرست 100 اثر برتر رمانهای انگلیسی قرن بیستم قرار دارد. نویسنده در این اثر، ماجراجویی ملوانی جوان به نام مارلو را روایت میکند که در پی انجام یک مأموریت به آفریقا میرود. اثر پیش رو به عنوان خلاصهای از کتاب دل تاریکی با بازنویسی کلاید نهرنز منتشر شده است.
درباره خلاصه کتاب دل تاریکی
شاید تاریکی در نگاه اول همچون سایهای سیاه و غیرقابل نفوذ به نظر برسد؛ اما با رفتن به عمق آن در خواهیم یافت تاریکی نیز سطوح مختلفی دارد و کنکاش در ژرفای پلیدیهای بشر، همچون پایین رفتن در چاهیست که پایانی ندارد. جوزف کنراد (Joseph Conrad) نویسندهی نامدار قرن نوزدهم، در کتاب دل تاریکی (Heart of Darkness) به کاوش در سه لایهی آشکار و پنهان تاریکی و پلیدی پرداخته است. ماجراهای مارلو قهرمان داستان، الهامگرفته از دورانیست که کنراد به کنگو سفر کرده و با عمق فجایع استعمار و قدرت امپریالیسم روبهرو شده بود. اولین لایهی تاریک و ناشناختهای که مارلو ملوان جوان با آن مواجه میشود، طبیعت بکر و دستنخوردهی کنگو است. اما سیاهی آن جنگلهای انبوه در مقایسه با ذات پلید اروپاییهایی که بومیان را به استثمار کشاندهاند، هیچ نیست. رفتار وحشیانهی آنها بیانگر تاریکی و سیاهی بیپایانیست که در ذات هر انسانی وجود دارد و اگر در همگان نمود نیافته، فقط به این خاطر است که فرصتی برای ابراز نداشته. سفیدپوستان درحالی رنگینپوستان آفریقایی را تحقیر میکنند که قلبشان از هر سیاهی سیاهتر است.
کتاب دل تاریکی در روایت ماجراجویی مارلو و سفر او به آفریقا، به شرح رویدادهای دوران استعمار پرداخته و خواننده را با تاریخ آن دوران آشنا میسازد. مارلو هم باید مأموریت خود را که انتقال محمولهی عاج به پایین رود کنگو است را به انجام برساند و هم فردی به نام کورتز را تحت پوشش این سفر تجاری، به آغوش تمدن باز گرداند. تمدنی که فقط ظاهری متمدن دارد، اما در عمل افسارگسیختهتر از فرهنگ وحشیهای آفریقاییست. او کورتز را مییابد، اما در وضعیتی که حتی تصورش را نیز نمیکند.
کتاب دل تاریکی در سال 1899 منتشر شد و به خاطر جنبههای نژادپرستانه، سالها مورد بحث و بررسی و حتی انتقاد قرار گرفت. اثر حاضر به عنوان خلاصهای از کتاب دل تاریکی با ترجمهی آرمین فیروزگاه، توسط نشر نوژین در دسترس علاقهمندان به شاهکارهای ادبی جهان قرار گرفته است.
بخشی از خلاصه کتاب دل تاریکی
عموی مدیر که یکی دیگر از کارکنان شرکت بازرگانی است در راه رساندن محمولهای از کالا به آنجا میآید. مارلو مکالمه آنها در مورد آقای کورتز را میشنود. مدیر مرکز عصبانی است زیرا اولاً کورتز از مدیریت شرکت درخواست کرده بود او را به ایستگاه داخلی بفرستند تا بتواند لیاقت خود را به آن ها نشان دهد و دوم اینکه مدیریت به او دستور داده تا کورتز را به آنجا بفرستد.
عموی مدیر میپرسد که آیا کورتز در ایستگاه داخلی تنها کار میکند و در جواب میشنود که بله تنهاست و اغلب «عاجهای دستاول» را به مقر میفرستد. به بیان دیگر کورتز توانایی خود را به مدیریت شرکت نشان میدهد؛ او مدیریت شرکت را خوشنود و در نتیجه مدیر مقر اصلی را ناراحت میکند. عموی مدیر با اشاره دست خود به «جنگل، برکه، گلولای و رودخانه» میگوید که شاید جواب مشکل آنجا باشد: شاید کورتز به سبب بیماری خود بمیرد.