0.0از 0

تقدیر آیدا

رمان
دسته بندی
محمد منجی
نویسنده
زرنوشت
ناشر
۵۰٬۰۰۰
خرید
  • الکترونیکی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی کتاب تقدیر آیدا

تهرانِ سال ۱۳۸۴، شهری در حال گذار است؛ برج‌ها جای خانه‌های قدیمی را می‌گیرند و زندگی مدرن، سکوت محله‌های سنتی را می‌شکند. در میان این تغییرات، خانواده حاج‌مرتضی در خانه‌ای قدیمی با حیاطی کوچک و درخت نارنج زندگی می‌کنند. حاج‌مرتضی، مردی سنتی و مذهبی است که به اصول قدیمی پایبند است، اما فرزندانش پیمان و پروین، هرکدام به شیوه‌ای متفاوت با دنیای جدید درگیرند. پیمان، جوانی آرمان‌گرا و علاقه‌مند به سیاست و فلسفه، درگیر فعالیت‌های اجتماعی می‌شود، درحالی که پروین، دختری هنرمند و درون‌گرا، به دنبال بیان احساساتش از طریق نقاشی و ادبیات است. تضاد بین ارزش‌های سنتی پدر و خواسته‌های مدرن فرزندان، شکافی عمیق در خانواده ایجاد می‌کند.

تقدیر آیدا روایتی از زندگی یک خانواده ایرانی در دهه ۸۰ است؛ دورانی که تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، هرکس را به نوعی تحت تأثیر قرار می‌دهد. این رمان به چالش‌های نسل جوان در یافتن هویت، تقابل سنت و مدرنیته، و تلاش برای بقا در شرایط سخت اقتصادی می‌پردازد. آیا پیمان و پروین می‌توانند بین آرزوهای شخصی و تعهدات خانوادگی تعادل برقرار کنند؟ این داستان، ماجرای مبارزه آن‌ها برای انتخاب راهی است که تقدیرشان را رقم می‌زند.

گزیده کتاب تقدیر آیدا

هواپیمای مسافربری با لرزشی ملایم بر باند فرودگاه تهران نشست. آیدا و پیمان، پس از مدتی دور بودن از وطن، با احساسی آمیخته از هیجان و اندکی اضطراب، از صندلی‌هایشان بلند شدند. هوای خنک و آشنای تهران که از دریچه هواپیما به داخل نفوذ می‌کرد، بوی خاک و گل‌های یاس را در مشامشان پیچاند؛ بویی که یادآور خاطرات شیرین کودکی و روزهای بی‌دغدغه جوانی بود.

چمدان‌هایشان را برداشتند و از پله‌های هواپیما پایین آمدند. سالن فرودگاه شلوغ‌تر از همیشه بود. صدای همهمه مسافران، و آهنگ‌های شاد از بلندگوها، فضایی پرجنب‌وجوش ایجاد کرده بود. آیدا به اطراف نگاه می‌کرد و سعی می‌کرد تغییرات ایجادشده در فرودگاه را تشخیص دهد. با دیدن آرش و آوا که با دستهگلی رنگارنگ در دست به استقبالشان آمده بودند، لبخندی بر لبان آیدا و پیمان نشست.

آرش و آوا برای آنها معنای واقعی زندگی بودند. وقتی آنها را دیدند انرژی‌شان دوچندان شد. آرش، با موهای کوتاه و لباس اسپرت، بیشتر شبیه یک جوان دانشگاهی به نظر می‌رسید و آوا نیز با لباسی شیک و آرایشی ملایم، زیبایی خاصی داشت.