0.0از 0

سیرک در جزیره ماهی

شهرزاد دختر شرقی 13

۷۵٬۰۰۰
خرید
  • الکترونیکی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی کتاب سیرک در جزیره ماهی

انتشارات به‌نشر با همکاری گروهی از نویسندگان به سرپرستی محمدرضا سرشار، مجموعه‌ای جذاب و خواندنی را ویژه نوجوانان منتشر کرده است. این مجموعه ۱۵ جلدی با عنوان کلی «شهرزاد، دختر شرقی» روانه بازار شده است. داستان‌های این مجموعه، ماجراهای پرهیجان خانواده ناخدا شایان را روایت می‌کند که در اولین سفر تابستانی خود به همراه سه فرزندشان - شیرزاد، مهرزاد و شهرزاد - عازم جزیره نگین می‌شوند. آنچه به نظر یک سفر تفریحی ساده می‌رسد، به سرعت به ماجرایی پرکشش و مرموز تبدیل می‌شود. با ورود نیروهای ناشناخته و حوادث غیرمنتظره، آرامش سفر به دلهره و ترس بدل می‌شود تا جایی که خانواده ناخدا شایان ناگزیر به پناه بردن به جزیره‌ای اسرارآمیز می‌شوند. در این جزیره مرموز، با گروهی از انسان‌های گوناگون از ملیت‌های مختلف روبه‌رو می‌شوند: از اروپایی و آمریکایی گرفته تا ژاپنی، پاکستانی، سرخ‌پوست، عرب و آفریقایی که سال‌هاست در این جزیره گرفتار شده‌اند. هر جلد از این مجموعه شامل سه داستان کوتاه و به هم پیوسته است که با زبانی روان و جذاب، مخاطب نوجوان را با دنیایی از ماجراجویی، معماهای حل‌نشده و روابط انسانی پیچیده روبه‌رو می‌سازد. مجموعه «شهرزاد، دختر شرقی» با بهره‌گیری از عناصر داستان‌های ماجرایی کلاسیک و تلفیق آن با فضایی کاملاً امروزی و شرقی، اثری متفاوت و جذاب برای نوجوانان عصر حاضر خلق کرده است. این مجموعه نه تنها سرگرم‌کننده است، بلکه پنجره‌ای به دنیای ناشناخته‌ها و تجربه‌های تازه می‌گشاید و مخاطبانش را به تفکر و کنجکاوی بیشتر دعوت می‌کند.

کتاب سیرک در جزیره ماهی جلد سیزدهم از مجموعه «شهرزاد، دختر شرقی» است که نوجوانان را با مفاهیمی چون شجاعت، دوستی، همکاری و احترام به تفاوت‌های فرهنگی آشنا می‌کنند. داستان‌های دنباله‌دار شهرزاد را بخوانید تا ببینید چه اتفاقاتی در انتظار این خانواده است...

گزیده کتاب سیرک در جزیره ماهی

لا را در حالی که به میز بزرگی که صفحه نمایشگر روی آن قرار داشت، خیره شده بود، گفت: مردم باید بدانند که تو به کمک آن دستگاهت امواج مزاحمی درست می‌کنی که نمی‌گذارند کشتی‌ها به این جزیره نزدیک شوند. آنها باید بدانند که اگر بخواهند می‌توانند از اینجا بروند. باید بدانند که معلم مدرسه‌شان ناپدید نشده بوده؛ بلکه تو مرا در کشتی غرق شده، زندانی کرده بوده‌ای.

باربا با حرص از جا بلند شد و گفت: دختره فضول! خوب؛ برای همین فضولی‌هایت بود که زندانی‌ات کردم دیگر!

لا را گفت... باید به آنها بگویی که معدن یاقوت جزیره، مال همه است. آنها باید بدانند که آن معدن را من و پدرم کشف کرده‌ایم.