0.0از 0

مشتاق الحسین

روایت زندگی شهید مدافع حرم حسین مشتاقی

خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب مشتاق الحسین 

    کتاب «مشتاق‌الحسین» به قلم زینب بابکی،می باشد و دانشگاه جامع امام حسین (ع) آن را به چاپ رسانده است.این اثر  روایتی مستند و صمیمی از زندگی و شهادت شهید مدافع حرم، حسین مشتاقی است. این اثر به‌عنوان یکی از منابع ارزشمند در حوزه ادبیات پایداری، به‌ویژه در زمینه دفاع از حرم اهل‌بیت (ع)، شناخته می‌شود. شهید حسین مشتاقی یکی از سیزده قهرمان حماسه ماندگار خان‌طومان بود؛ منطقه‌ای استراتژیک در جنوب غربی حلب سوریه که در روز شانزدهم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۹۴، مورد تهاجم بیش از دو هزار تکفیری از گروه «جبهه النصره» قرار گرفت. این نبرد، به‌عنوان یکی از صحنه‌های مقاومت و ایثار رزمندگان اسلام در تاریخ ثبت شده است. 

    «مشتاق‌الحسین» برای علاقه‌مندان به ادبیات دفاع مقدس و کسانی که می‌خواهند با زندگی و سلوک شهدای مدافع حرم بیشتر آشنا شوند، منبعی ارزشمند و الهام‌بخش است. این کتاب، یادآور رشادت‌ها و ازخودگذشتگی‌های جوانانی است که برای دفاع از حریم اهل‌بیت (ع) و ارزش‌های اسلامی، جان خود را نثار کردند.

    گزیده کتاب مشتاق الحسین 

    بعد از تصادف روح الله، حسین یکشبه بزرگ شد. خیلی با من همراه بود. دیگر احساس مسئولیت می کرد. اگر باید به مراسمی می رفتم، این حسین بود که در خانه می ماند و مراقب برادرش بود. روح الله حتی برای رفتن به سرویس بهداشتی نیاز به کمک داشت، حسین با او میرفت، با اینکه خودش سنی نداشت. از همان سال تا امروز، دوره درمان روح الله ادامه دارد. و در تمام این مدت، حسین کمک حال ما بود. محرم که می شد، روح الله را با خودش به مسجد می برد و آنجا هم هوایش را داشت. در نکا رسم است که روز هفتم محرم، علم را به جلوی خانه ها می برند.

    حسین اگر شده مرخصی میگرفت، خودش را به علم میرساند. یادم نمی رود که یک سال، بعد از رفتن علم، برگشت و گفت: «مامان! وقتی می بینم روح الله به این حال دم در ایستاده، خیلی ناراحت میشم. انگار دلم میخواد از غصه پاره شه! » هر وقت هم که نیاز بود او را به دکتر ببریم، از محل کارش زنگ می زد، مرخصی می گرفت و می آمد. خیالم جمع بود. با خودم می گفتم: «اگه برای ما اتفاقی بیافته، حسین هس که هوای برادرشُ داشته باشه! » بعد از تصادف روح الله، همیشه میگفتم: «خدایا! منو با بچه هام امتحان نکن! » چون درک کرده بودم و میدانستم چقدر سخت است.