مدیریت دانش ناب
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب مدیریت دانش ناب
کتاب مدیریت دانش ناب: تجربهای کاربردی از ناسا برای سازمانها نوشته راجر فورسگرن ترجمه جناب آقای احمد سپهری و ساسان رستمنژاد منتشر شده در نشر متخصصان.
چگونه سازمانهایی مانند ناسا، که در مأموریتهای حساس و پیچیده فعالیت میکنند، از مدیریت دانش برای کاهش ریسک، افزایش نوآوری و بهبود عملکرد استفاده میکنند؟ مدیریت دانش ناب، نوشته مدیر دانش ناسا، پاسخی عملی به این پرسش است. این کتاب نشان میدهد که چگونه یک سازمان پیشرو با ایجاد ساختارهای دانشمحور، اشتراکگذاری تجربیات و یادگیری از موفقیتها و شکستها، عملکرد خود را بهینه کرده است.
برخلاف کتابهای نظری، این اثر با ارائه مثالهای واقعی و کاربردی، خواننده را با چالشها و راهکارهای مدیریت دانش در دنیای واقعی آشنا میکند. فارغ از نوع سازمانی که در آن کار میکنید، دروس آموخته این کتاب میتواند به شما کمک کند تا اقدامات مدیریت دانش کاربردی و اثربخشی را برای سازمان خودتان طراحی کنید. گروه مشاوره مدیریت دانش دانا، در راستای توسعه فرهنگ مدیریت دانش در ایران، اقدام به ترجمه این کتاب ارزشمند کرده است. هدف ما فراهم کردن دسترسی به تجربیات جهانی و کمک به سازمانها برای بهرهگیری از دانش به عنوان یک سرمایه استراتژیک است.
اگر به دنبال راهکارهای عملی و اثباتشده برای مدیریت دانش هستید، مدیریت دانش ناب را از دست ندهید. این کتاب را بخوانید و ببینید که چگونه مدیریت دانش میتواند موفقیت سازمان شما را متحول کند!
گزیده کتاب مدیریت دانش ناب
فصل اول: مدیریت دانش چگونه به تغییر ناسا کمک کرد؟
در بعدازظهر ۲۷ ژانویه ۱۹۶۷، درحالیکه کمتر از سه سال تا تحقق هدف پرزیدنت کندی مبنی بر فرود یک آمریکایی روی ماه باقی مانده بود، فضانوردان گاس گریسوم، راجر چافه و اد وایت وارد کپسول سفینه فرماندهی و خدمات آپولو بر فراز موشک زحل در پایگاه ۳۴ نیروی هوایی کیپ کاناورال شدند تا پرتاب را آزمایش کنند.
فضانورد گریسوم که بابت مشکلات ارتباطی مداوم و صداهای درهموبرهمی که از طریق هدست خود دریافت میکرد، به هم ریخته بود، داخل میکروفونش فریاد زد: «اگه نتونیم بین دو یا سه تا ساختمون ارتباط بگیریم و صحبت کنیم، چجوری میتونیم به ماه برسیم؟»
در کمتر از یک دقیقه پس از طغیان گریسوم، یک مأمور کنترل گیج ومنگ توانست صدای اد وایت را بشنود که ناگهان فریاد زد: «آتش!» متعاقبا گاس گریسوم نیز در هدست خود فریاد زد: «من توی کابین خلبان آتش گرفتهم!» و کمی بعد نیز آخرین فریاد دلخراش به گوش رسید: «ما رو از اینجا بیارین بیرون!».. .