نادیا
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب نادیا
کتاب نادیا، نوشته ناهیدسادات رحمتپور؛ داستانی احساسی و پرکشش درباره عشق، جدایی و بازگشت است. نادیا، دختر جوانی که در میان خانوادهای سنتی و صمیمی بزرگ شده، سالها پیش قلبش را به فرهاد سپرده است. اما فرهاد که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میرود، بیتفاوت به احساس نادیا، راهی دنیای جدید خود میشود. حالا، پس از سالها، خبر بازگشت فرهاد همه را هیجانزده میکند، جز نادیا که باید با گذشتهای روبهرو شود که مدتها تلاش کرده آن را فراموش کند.
این رمان با نثری روان و روایتی گرم، عواطف پیچیده شخصیتها را به تصویر میکشد و خواننده را درگیر سرنوشت نادیا و تصمیمهای او میکند. آیا او میتواند بر احساسات گذشتهاش غلبه کند؟ آیا بازگشت فرهاد زخمهای قدیمی را تازه خواهد کرد یا فرصتی برای بخشش و شروعی دوباره خواهد بود؟ نادیا داستانی دلنشین از عشق، غرور و انتخابهای دشوار است که مخاطبان را تا آخرین صفحه همراه خود نگه میدارد.
گزیده کتاب نادیا
اشتیاق و هیجانی که چشمانش را درخشان کرده بود، گفت: دیشب خانمبزرگ به همه زنگ زد و خبر داد فرهاد بلیتش را هم گرفته و آخر هفته همه باید بریم استقبال آقای دکتر فرودگاه.
لیلا بلند خندید و گفت: از همان دیشب درد چی بپوشم، گریبانگیر همه شده. تو مگه دیشب خونه نبودی؟ جواب دادم، نه بیمارستان شیفت بودم. حالا چی شده که داره برمیگرده؟ ستاره جواب داد: خب درسش تمام شده دیگه. شش سال از رفتنش گذشته. چنان میگی انگار نرفته داره برمیگرده. لیلا گفت: خدا کنه بیاد و بمونه. من که میترسم فقط یک سر بزنه، بعد دوباره بخواد بره اونور.
لبهایم را به هم فشردم و گفتم، همان بهتر که بره، مگه اینجا چه خبره!
ستاره گفت: دلت میاد تو را خدا؟ خاله فریبا از خوشحالی روی پاهاش بند نیست. خانمبزرگ را که دیگه نگو. گفتم، چی بگم! به سلامتی
برگرده پیش خانوادهاش، شما هم برید تا باران تندتر نشده. لیلا گفت: تو نمیای؟ ما صبر میکنیم حاضر بشی با هم بریم، تو هم خرید کنی. گفتم، نه من چیزی لازم ندارم. خیلی هم خستهام، شما برید به سلامت.