0.0از 0

جولان جوانمرد

خاطرات شفاهی مرحوم دکتر احمد خلدی

خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب جولان جوانمرد

    جولان جوانمرد خاطرات شفاهی مرحوم دکتر احمد خلدی است که به همت محمدعلی زمانیان تهیه و تدوین شده است و انتشارات راه یار آن را منتشر نموده است.

    موضوعِ کتاب تاریخ شفاهیِ زندگیِ احمد خالدی است؛ ولی در بطن آن به سبب حضورش در مدیریت کلان و ارشد ارگان‌ها و سازمان‌های مختلف، از کمیتۀ انقلاب اسلامی و وزارت بازرگانی تا وزارت نفت و دبیرخانۀ شورای عالی امنیت ملی، تاریخ شفاهیِ مقاطع مهم و حساس کشور هم مرور می‌شود.
    مثلاً کمیته‌های انقلاب اسلامی موضوع فراموش شده‌ای از تاریخ انقلاب است که تاکنون بسیار کمتر از بقیۀ موضوعات به آن توجه کرده‌اند. حضور احمد خالدی در مدیریت ارشد کمیته‌ها و در کنار آیت الله مهدوی کنی، فرصتی ایجاد می‌کند تا برخی اقدامات و تصمیمات کلان این نهاد از بدو تأسیس تا سال13۶۶ را مرور کنیم.
    در مقطعی که در وزارت بازرگانی بود و به گفتۀ دوستانش دوران اوج شکوفایی احمد خالدی است، در کنار روایت اتفاقات مهم اقتصادی کشور که گرانی و تورم کم سابقه برای مردم معضلات زیادی به همراه دارد، از تدابیر و اقدامات متقابل احمد خالدی در آن اوضاع بغرنج اقتصادی گفته‌ایم.
    دوران حضور احمد خالدی در وزارت نفت و دبیرخانۀ شورای عالی امنیت ملی، هم زمان است با تحریم‌های شدید اقتصادی و اوست که باید در حیطۀ مسئولیت خود، تدابیری برای مقابله با این مشکلات حاد و پیچیده به  کار ببندد.
    این اثر «جولان جوانمرد» نام گرفت چون تصور نگارنده بر این بود که ممکن است زمانه مدتی به نامردان عرصۀ مدیریت کشور مهلت ظهور و بروز بدهد؛ ولی تاریخ جولانگاه جوانمردان است؛ جوانمردان ورزش و پهلوانی و سیاست و مدیریت. احمد خالدی جوانمرد میدان مدیریت ارشد کشور بود. حال، هر خواننده‌ای به فراخور دیدگاه و نگاه و اندیشه اش، می‌تواند با مطالعۀ زندگی خالدی به قضاوت دربارۀ این گزاره بنشیند.  
    کتاب جولان جوانمرد؛ تاریخ شفاهی زندگی احمد خالدی حاصل تلاش و همکاری جمع زیادی از اهالی فرهنگ در روزهایی است که بخشی از آن با وضعیت سخت کرونایی تلاقی کرد و به تحمیل زحمت مضاعف بر عزیزان منجر شد.

    گزیده کتاب جولان جوانمرد

    میرزاعلی آیت اللهی: من و احمد کمی که در فعالیت‌های علنی پوست انداختیم، با گروه‌های مخفی مبارزاتی آشنا شدیم. روزی کسی به من مراجعه کرد و اطلاعاتی از گروه «موحدین» ارائه داد. از ما تقاضای همکاری کرد. مبارزات موحدین مخفی و مسلحانه بود. همه چیز با احتیاط انجام می شد. مجبور بودیم با کمترین ردی پیش برویم. نه کسی ما را می‌شناخت، نه ما کسی را می‌شناختیم. هر نوع ارتباط و مکاتبه با آن‌ها کاملاً مخفی پیش می‌رفت. اگر آن‌ها مطلب یا دستور و توصیه‌ای داشتند، روی کاغذهای سفیدی که هیچ اثری از نوشته نداشت، تحویلمان می‌دادند. ما هم کاغذ را حرارت می‌دادیم و نوشته‌ها را ظاهر می‌کردیم. با فناوری آن زمان، چوب کبریت را می‌زدیم داخل پیاز و می‌نوشتیم. کاغذ سفید سفید به نظر می‌رسید؛ ولی حرارت اثر پیاز را معلوم می‌کرد.
    به این ترتیب، من و احمد ارتباطاتی با گروه موحدین پیدا کردیم. دو تا خانه داشتیم: یکی خانۀ عادی و معمولی، یکی هم خانۀ تیمیِ مخفی. عملاً تیمی مخفی درست کردیم. 
    یکی از مسئولیت هایی که موحدین به ما واگذار کرد، مأموریت شناسایی مناطقی از کشور بود. به همین منظور، یک بار رفتیم کرمان و مأموریتی را انجام دادیم و برگشتیم. مأموریت دیگری که به من و احمد واگذار کردند، بررسی و شناسایی دونفرۀ مناطق منصور و فلاح تهران بود. می‌بایست مناطق آسیب‌پذیر را برای یک عملیات بزرگ چریکی شناسایی می‌کردیم.
    به دلیل همان اصل محرمانگی، ما از کلیات و جزئیات و زمان و مکان عملیات اصلاً خبر نداشتیم. فقط حدس می‌زدیم که منظور چیست. در حقیقت، با این مأموریت‌ها داشتیم کم کم برای کارهای مسلحانه آماده می‌شدیم که عملاً سال۵۵، ارتباطمان با موحدین قطع شد. رابطۀ ما با موحدین را شخصی بی نام ونشان جوش می‌داد. از مقطعی دیگر او را ندیدیم و سراغمان نیامد. به احتمال زیاد، طرف دستگیر شده بود. بعد از یک سال هم خانۀ تیمی را تحویل دادیم و رفتیم.