مکتب خانه

معرفی کتاب مکتب خانه

کتاب مکتب خانه، اثر امیرحسین خانی‌زارع، مجتبی شریعتی و محمد راهدار؛ حاوی داستان‌هایی نظیر؛ «همسایگی، اینجا کجاست؟!، حق با من است، ما با هم فرق داریم، خراب‌کاری، دیدار، یادش به خیر، آغاز دوری» می‌باشد که به روایت پیشامدهای سه دوست پرداخته است.

گزیده کتاب مکتب خانه

بعد از صبحانه هر چه منتظر ماندیم، سر میرزا خلوت نشد. دور سفره نشسته بودند و صحبت می‌کردند. رفتم داخل حیاط و روی تخت کنار حوض نشستم. نیم ساعت قبل همه چیز شبیه خواب و رویا بود. غرق در اتفاقاتی بودم که پیش آمده بود. چقدر صدای امام قشنگ بود! چشمانم را بستم و مثل زمانی که پشت پرده منتظر بودیم، برای آن صدای پُراُبهت و رسا، چهره‌هایی را که به نظرم می‌رسید، تجسم می‌کردم. به نظر من، چهره‌ی امام احتمالا شبیه تمثال‌هایی بود که از عکسشان درست کرده‌اند و نزدیک حرم می‌فروشند.

صدای چند نفر از مهمان‌ها آمد. از حجره‌ی میرزا بیرون آمدند و به حجره‌ای رفتند که امیر در آن غش کرده بود، همان حجره‌ی نزدیک در حیاط. سه تا از جوان‌های محل که جواد عاشق موتور آپاچی‌شان بود، بیرون آمدند. همان طور که در حال بگو بخند بودند، دو تا از دکمه‌های پیراهنشان را باز کردند و هر کدام یک راکت پینگ‌پنگی از داخل پیرهنشان در آوردند. راه افتادند به طرف حجره‌ای که درست روبه‌رویشان در آن طرف حیاط بود. با خودم گفتم نکند آن ها می‌خواهند به تاریخ بروند! زیرچشمی آن ها را می‌پاییدم.. .