خلاصه کلیله و دمنه
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
خلاصه کلیله و دمنه نوشته عبدالله عصام رودسری، یک اثر جامع و تحلیلی است که به مرور و تحلیل داستانهای کتاب "کلیله و دمنه" میپردازد.
- معرفی کتاب خلاصه کتاب کلیله و دمنه
- چرا این کتاب را بخوانید
- دانلود خلاصه کتاب کلیله و دمنه
- برشی از متن کتاب خلاصه کتاب کلیله و دمنه
معرفی کتاب خلاصه کتاب کلیله و دمنه
کتاب "خلاصه کلیله و دمنه" نوشته عبدالله عصام رودسری، یک اثر جامع و تحلیلی است که به مرور و تحلیل داستانهای کتاب "کلیله و دمنه" میپردازد. کلیله و دمنه یکی از آثار ادبی برجسته فارسی است که شامل مجموعهای از داستانهای اخلاقی و آموزنده است.
موضوع کتاب:
این کتاب به شرح و تحلیل داستانهای کلیله و دمنه پرداخته و به خوانندگان کمک میکند تا با مفاهیم و نکات آموزنده این داستانها آشنا شوند. هر داستان یک مفهوم اخلاقی یا اجتماعی را به تصویر میکشد و به وسیله حیوانات به بیان نکات مختلف پرداخته است.
چرا این کتاب را بخوانید:
اگر به دنبال یک کتاب خلاصه و تحلیلی از آثار ادبی فارسی هستید، "خلاصه کلیله و دمنه" یک انتخاب عالی خواهد بود. این کتاب به شما کمک میکند تا با مفاهیم و نکات آموزنده داستانهای کلیله و دمنه آشنا شوید و از تحلیلهای عمیق نویسنده بهرهبرداری کنید.
دانلود خلاصه کتاب کلیله و دمنه
نسخه الکترونیک این کتاب را در نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و یا آن را به صورت آنلاین در نرم افزار مطالعه نمایید.
برشی از متن کتاب خلاصه کتاب کلیله و دمنه
باب اول داستان شیر و گاو نر:
پس این باب در خصوص کسانی است که با هم دوستی دارند ولی در اثر بدگویی و سخن چینی، دیگران دوستی آنان به عداوت و دشمنی تبدیل و فساد و تباهی در میان آنان راه پیدا میکند.
داستان بازرگان و فرزندان
میگویند بازرگانی بود که اموال بسیار داشت ولی فرزندان او بجای کسب و کار با تنپروری و خوشگذرانی اموال او را تلف مینمودند پس پدر آنان را نصیحت کرد و از راه پند و اندرز راه صحیح را به آنان نشان داد، و سخنان پدر در آنها اثر کرد و باعث شد که در راه درست قدم بردارند. سپس پسر بزرگتر تصمیم گرفت به سفر تجارتی در سرزمینهای دور برود. به همراه کاروان تجارتی خود دو گاو قوی نر انتخاب و سفر خود را شروع کرد. نام این دو گاو یکی شتربه و دیگری نندبه بود. سپس در بین راه در مسیر جنگل شتربه به داخل منجالب و باتالقی فرو رفت و با تالش فراوان او را ز این باتلاق بیرون آوردند ولی او در اثر این حادثه دچار صدمات زیادی شد به طوری که نمیتوانست راه برود.
در این زمان پسر بزرگ بازرگان، فردی را مامور پرستاری او کرد تا از او پذیرایی کند و پس از خوب شدن شتربه خود را به کاروان برسانند ولی آن شخص پس از یک روز پذیرایی خسته شد و شتربه را به حال خود رها کرد و خود را به کاروان رسانده و به دروغ گفت که شتربه هلاک شد.