راز بی بی جان
زندگینامه داستانی سیده بتول جزایری مادر شهید سیدحسین علمالهدی
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
کتاب راز بی بی جان، زندگینامه داستانی سیده بتول جزایری مادر شهید سید حسین علم الهدی است. این کتاب نوشته الناز عباسیان است و در انتشارات روایت فتح منتشر شده است.
- معرفی کتاب راز بی بی جان
- دانلود کتاب راز بی بی جان
- خلاصه کتاب راز بیبیجان
- برشی از متن کتاب راز بی بی جان
معرفی کتاب راز بی بی جان
کتاب راز بیبیجان اثر الناز عباسیان، زندگینامه داستانی بانو سیدهبتول جزایری مادر شهیدان (سیدحسین و سیدمجتبی علمالهدی) است که توسط انتشارات روایت فتح منتشر شده است. این اثر، یکی از برجستهترین کتابها در حوزه خاطرات مادران شهدا محسوب میشود و روایتگر زندگی پرفرازونشیب زنی است که در بزنگاههای تاریخی ایران، حضوری تأثیرگذار داشت.
نقطه آغازین داستان، همزمان با دوران سخت کشف حجاب رضاخانی است؛ جایی که مقاومتهای کودکانهی او در پاسداری از حجاب، نخستین جرقههای ایستادگیاش را روشن میکند. در ادامه، ازدواج پرحادثهاش را میخوانیم، هنگامیکه با ایثاری بیشرط، سرپرستی ۵ فرزند یتیم را در شهری غریب پذیرفت و آگاهانه زندگی مرفهش را رها کرد. همراهی استوارش با همسری عالم و مبارز، حضورش بهعنوان پشتیبان نهضت امام خمینی(ره) و نقشآفرینی در حماسهی دفاع مقدس، فصلهای درخشان این زندگی پرفرازونشیب است.
دانلود کتاب راز بی بی جان
نسخه الکترونیک این کتاب توسط روایت فتح در فراکتاب عرضه شده است و میتوانید آن را در نرم افزار دانلود کنید و یا به صورت آنلاین آن را مطالعه نمایید.
خلاصه کتاب راز بیبیجان
تاریخ پرشکوه دفاع مقدس، روایتگر حضور جهادگرانهی بانوانی است که در خط مقدم پاسداری از میهن، دوشادوش مردان ایستادند و با ایثار بیبدیل خود، حماسههای ماندگار آفریدند. آنان با پشتیبانی جهادی در پایگاههای امداد، تهیه تدارکات، درمان مجروحان و شستشوی لباس رزمندگان، ستون فقرات پنهان جبههها بودند. در بعد فرهنگی، با برگزاری مراسم مذهبی، حمایت روانی از خانوادههای شهدا و تربیت نسل انقلابی، روحیه مقاومت را زنده نگه میداشتند. برخی نیز با آموزشهای نظامی در عملیاتهای اطلاعاتی یا دفاع از شهرهای مرزی، پا به پای مردان در خط مقدم ایستادند و از طریق مستندسازی خاطرات و انتقال شفاهی حماسهها، روایتهای جنگ را جاودانه کردند.
در میان این قهرمانان بیادعا، «سیدبتول جزایری»، بانوی اهوازی، چهرهای تابناک و تأثیرگذار بود. شهرت بیبیجان تنها مرهون مادریِ شهید والامقامی چون سیدحسین علمالهدی (فرمانده دلاور سپاه هویزه) نبود؛ او خود نماد مقاومت و گنجینهای زنده از ایمان و ایستادگی برای دیار خوزستان بهشمار میرفت.
بانویی که همزمان فرزندانش را با افتخار به جبهه میفرستد، غم شهادت را به امید تبدیل میکند و با ایجاد شبکههای حمایتی گسترده، قلب تپندهی میدان ایثار میشود. سهم او نه در حاشیه، که در متن خونینترین صحنههای دفاع مقدس رقم خورد و ثابت کرد پایداری یک ملت بدون نقش محوری زنان ناتمام است. فعالیتهای انقلابیِ ریشهدار او – که از سالهای پیش از انقلاب آغاز شده بود – نشان میدهد چگونه یک زن مسلمان میتواند در صحنههای سخت تاریخی، پیشقراول جهاد فرهنگی و اجتماعی باشد.
سیدهبتول جزایری در سال ۱۳۰۸ خورشیدی در خانوادهای عالم و بسیار محترم در خرمآباد دیده به جهان گشود؛ خانوادهای که جایگاهش چنان والا بود که مردم شهر به بزرگی سرِ پدرش سوگند میخوردند و او را ارج مینهادند. کودکی بتول همزمان با دوران سخت کشف حجاب اجباری رضاخانی شد. او نیز، همچون صدها دختر و زنِ باایمان این دیار، برای پاسداری از حجاب خود، ناگزیر به خانهنشینی محکوم گردید. اگرچه این محرومیت، فرصت آموختن سواد خواندن و نوشتن به شیوه متداولِ مکتبخانهها را از او گرفت، اما حضور در کلاسهای آموزش قرآن در خانهها، موجب شد تا قرآن کریم و دعاهای عربی را به نیکویی و روانی تلاوت کند. چگونگی آشنایی و پذیرش او برای همسریِ آسیدمرتضی، برای بسیاری در هالهای از ابهام باقی ماند، اما این بیبیجان فداکار، در 14 سالگی تنها به عشق مجاورت با حرم مطهر امیرالمؤمنین (ع) و سرپرستی فرزندان خواهرش، خانه اشرافی و پرخدم و حشم خود را رها کرد و به زندگی در خانهای محقر و اجارهای در شهر نجف اشرف رضایت داد.
فعالیتهای قبل انقلاب
بعد از بازگشت از نجف و در دهه ۴۰، خانه بیبیجان در اهواز به کانون تجمع انقلابیون و شخصیتهای بزرگی چون امام خمینی (ره) تبدیل شد. او با وجود مسئولیتهای سنگین خانهداری، رسیدگی به فرزندان و برگزاری مراسم هفتگی ختم قرآن، با گشادهرویی از مهمانان سیاسی همسرش (آیتالله سیدمرتضی علمالهدی) پذیرایی میکرد و خانوادهاش وقایع مهمی مانند تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی (1341)، اعتراضات گسترده، صدور بیانیههای علما به شاه و اسدالله علم (بهویژه از سوی امام خمینی)، سخنرانی آتشین امام در عاشورای ۱۳۴۲ و دستگیری ایشان را از اهواز پیگیری مینمودند.
در ادامه و با الهام از مراجع تقلید، بیبیجان دست به اقدام جسورانهای زد: در جلسات هفتگی ختم صلوات، پیشنهاد ارسال تلگراف جمعی به شاه را داد ، اقدامی بیسابقه که برای نخستینبار جرئت اعتراض سازمانیافته را به زنان اهوازی در فضای خفقان پهلوی بخشید:
« آقای شاه! اگر مسلمانی چرا مرجع تقلید ما را تبعید کردی؟ اگر نیستی بگو تا ما تکلیفمان را بدانیم. / بانو علمالهدی؛ آبان ۱۳۴۳).
همزمان با رشد فعالیتهای سیاسی فرزندانش (سیدحسین و سیدکاظم)، او نهتنها از کنشهای انقلابی آنان آگاه بود، بلکه با تشویق مستمرشان، نقش محوری در شکلگیری روحیه مبارزاتی آنان ایفا کرد. این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی تداوم یافت و پس از آن، بیبیجان با انگیزهای مضاعف، عرصه فعالیتهای اجتماعی و انقلابی خود را گسترش داد.
فعالیتهای بعد از انقلاب
پس از پیروزی انقلاب، نخستین اقدام برجسته بیبیجان، سازماندهی تاریخیِ ۶۰۰ بانوی اهوازی برای سفر به قم و بیعت با امام خمینی (ره) بود؛ دیداری پرشور که سخنان آن بارها از صداوسیما پخش شد و الگویی برای مشارکت زنان شد. با آغاز جنگ تحمیلی و بمباران سنگین اهواز، در حالی که بسیاری شهر را ترک میکردند، او با ایمانی استوار همراه فرزندانش در شهر ماند. در این شرایط، سیدحسین (فرمانده سپاه هویزه) مسئولیت خطیر اطلاعرسانی شهادت رزمندگان و دلجویی از خانوادههایشان را به مادر سپرد، نقشی که با وجود شهادت خودش در ۱۶ دی ۱۳۵۹ (در ۲۲ سالگی) در هویزه، توسط بیبیجان تا پایان جنگ ادامه یافت.
بیبیجان درد از دست دادن فرزند را به موتور محرکه خدمت تبدیل کرد و دست به اقداماتی زد که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• راهاندازی کاروانهای حضرت زینب (س) برای حمایت عاطفی از خانوادههای شهدا
• تأسیس چایخانه شهدا (پایگاه شهید علمالهدی) بهمنظور شستشوی لباس رزمندگان و ارائه خدمات
• مشارکت در ساخت مزار شهدای هویزه بهعنوان یادگاری ماندگار
• سازماندهی دیدارهای مردمی با امام خمینی (ره)
این مجاهدتهای خستگیناپذیر سرانجام در غروب پاییزی آخرین روزهای مهر ۱۳۶۷، همزمان با ایستادن قلب این بانوی ۵۹ ساله به پایان رسید. او بنا به وصیتش، در کنار شهیدان هویزه، جایی که پسرش نیز آرمیده بود، به خاک سپرده شد تا روایت ایثارش تا ابد زنده بماند.
راز بیبیجان الناز عباسیان، روایتی نفسگیر و انسانی از زندگی بانویی است که تاریخ معاصر ایران را از نگاهی تازه میکاود. این کتاب با نثری روان و مستند، فرازونشیبهای زندگی زنی را تصویر میکند که در بزنگاههای تاریخی با ایمان راسخ و مدیریت جهادی خود، الگویی ماندگار از مقاومت زن مسلمان شد. عباسیان موفق شده بیبیجان را نه یک اسطوره دستنیافتنی، بلکه انسانی زمینی با دردها و انتخابهای ملموس نشان دهد و پیامی جهانشمول را به همه مخابره کند: «پایداری جامعه در گرو ایثارهای نامرئی زنان است.»
راز بیبیجان تنها یک زندگینامه نیست؛ روایتی است از پایداری زن مسلمان ایرانی در برابر ستمهای تاریخی، از کشف حجاب رضاخانی تا جنگ تحمیلی. الناز عباسیان با روایتگری هنرمندانه، تصویری ملموس از ایثار، ایمان و مدیریت جهادی یک مادر ارائه میدهد. به جرئت میتوان گفت این کتاب، شاهکلید فهم نقش زنان در انقلاب و دفاع مقدس است و مطالعهاش نه تنها برای علاقهمندان به تاریخ، که برای هر زن ایرانی که جستوجوی هویت اصیل خود را دارد، ضروری است.
برشی از متن کتاب راز بی بی جان
از همون اول گفتم که شهید شدی، گفتم دروغه هر کی گفته تسلیم صدام شدی؟! اما حسین جان، این چه اومدنی شد؟ قرار آخر ماه صفرمون چی شد پس! حسرت به دل موندم حسین … چطور این تن پاره پاره تو رو ببرم اهواز ... سرش را رو به آسمان برد و فریاد زد: «خانم زینب چی کشیدی تو کربلا … صبرم بده … صبرم بده …!» همین طور این جمله را با ناله و اشک تکرار میکرد که یک آن صدایی شنید:« خوش اومدی بیبی جان … هویزه منتظرت بود …» الله اکبر این صدای حسین است. هراسان از جایش بلند شد و نگاهی به اطرافش کرد. وسط بیابان بی آب و علف و خشک هویزه میان تلّی از خاک و خون و پیکر شهدا ایستاده بود. پسرها را صدا کرد.
– حسین همین جا دفن میشه
همه تعجب کردند. محمد پسر بزرگتر خانه جلو رفت و گفت: «هماهنگ کردیم قراره فردا توی اهواز مراسم تشییع برگزار بشه. اینجا وسط بیابون چطوری پیکر شهدا رو دفن کنیم.»
کاظم هم ادامه حرف برادرش را گرفت: «شرایط جنگیه ممکنه دوباره این منطقه رو از دست بدیم ... خطرناکه چادر خاکیاش را تکان داد و با صلابت جملهاش را تکرار کرد.»
-هیچی نمیشه... نگران نباشین حسین تو هویزه میمونه، این بیابون با خون این پسرها زنده میشه جون میگیره.