رمان به امید دل بستم
کتاب حاضر با عنوانهای" وقتی که عاشق شدم " و " من عاشق امید شدم"در همین سال توسط ناشران متفاوت فیپا دریافت کرده است.
- چاپی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
لانکالی داستان زندگی گروهی از نوجوانان دارای بیماریهای لاعلاج را در رمان من به امید دل بستم به تصویر میکشد که عشق، از دست دادن و دوستی را در میان کشمکشهای عاطفی شدید دنبال میکنند. این روایت به بررسی امید و درد در پس زمینه تاریک یک بیمارستان میپردازد.
معرفی رمان من به امید دل بستم
سَم، قهرمان و شخصیت اصلی داستان به امید دل بستم، سوسوزدنی از شادی را در پسر بداخلاق و چشم آفتابی مییابد که در میان ناامیدی تنها همراه او میشود. با این حال، این لحظه کوتاه نور، زمانی که او جان خود را در مقابل او میگیرد، از بین میرود. این رویداد آسیبزا او را متلاشی کرده، عهد میبندد که قلبش را از عشق ببندد و هرگز اجازه ورود هیچکس دیگری را ندهد. تنها استثناهای او؟ دوستان او - سونی، نئو، و کور هستند. این گروه کوچک از بچههای سرکش، با هم، با سرنوشت اجتناب ناپذیر خود، با ترکیبی از ناامیدی و رفاقت شدید روبرو میشوند.
سونی دختری که تنها با داشتن یک ریه، زندگی میکند. نئو از روی صندلی چرخدار به کارهای آنها میپردازد و از طریق نوشتههایش ثبت برنامهها و نقشههای گروه را انجام میدهد. کور، مهربان اما با قلبی ناتوان مبارزه میکند. گروه با هم متحد شده و آخرین کار بزرگشان را برنامهریزی میکنند؛ یک فرار عالی از زندگی پر دردسرشان در بیمارستان. با این حال، تهدید دائماً بالهای آنها را قطع میکند. مسئول بیمارستان مچشان را میگیرد و درست در لحظاتی که دارد آنها را توبیخ میکند، هیکاری، دختری با چشمهایی به رنگِ آفتاب ظاهر میشود و با اولین کلامش، گویی در قلبِ سم جا خوش میکند، لبخند درخشان و حالت آفتابی او قهرمان داستان را مسحور میکند. آیا سم با ترس آشنا از عشق دست و پنجه نرم میکند؟ آیا به خطر انداختن دوباره قلب او، منجر به از دست دادن غیرقابل تحمل کسی میشود؟ آیا قلب شکستهاش تاب تحمل یک عشق دیگر را دارد؟
خرید کتاب به امید دل بستم
این کتاب را با تخفیف ویژه از طریق سایت یا نرم افزارهای فراکتاب خریداری کنید.
نقد رمان به امید دل بستم
کتاب من به امید دل بستم به آسیب شناسی این گروه نمیپردازد، بلکه بیشتر به روابط و برخوردهایی میپردازد که میتوان به لطف یا به خاطر آنها ایجاد کرد. خود عنوان کتاب «من به امید دل بستم» نشاندهنده تغییر دیدگاه، انتخابی آگاهانه برای در آغوش گرفتن احتمالات و یافتن شادی حتی در مواجهه با ناملایمات است. در این کتاب شخصیتها یاد میگیرند که به طور کامل زندگی کنند و علیرغم بیماریشان معنا پیدا کنند و قدرت امید و انعطافپذیری را به نمایش بگذارند. این کتاب بر اهمیت سلامت روان و نیاز به شفقت و درک نسبت به دیگران، به ویژه کسانی که در حال مبارزه هستند، تأکید میکند.
داستان پیچیدگیهای عشق، از دست دادن و شکایت، به ویژه در زمینه بیماریهای لاعلاج را بررسی میکند و نشان میدهد که حتی در میان درد و از دست دادن، عشق و دوستی چگونه میتواند آرامش و معنا را فراهم کند. شخصیتها رشد شخصی قابلتوجهی را تجربه میکنند، با نارضایتی، از دست دادن و واقعیتهای بیماری خود دست و پنجه نرم میکنند. این رمان به دلیل عمق عاطفی و توانایی برانگیختن احساسات قوی در خوانندگان شناخته شده است. هم شادیها و هم مبارزات زندگی را به تصویر میکشد و یک تجربه خواندنی قدرتمند و تکاندهنده ایجاد میکند.
سرانجام تاریکی بر لحظات شادی آنها فرود میآید، سقوط میکند و گروه را به لرزه در میآورد. هر یک از اعضای گروه وزن مرگومیر قریبالوقوع خود را تحمل میکند و دیگران را مجبور میکند تا با واقعیتهای آن روبرو شوند. تلخ و شیرین عشق و از دست دادن در هر صحنه تنیده شده است، شخصیتها غم و اندوه عمیقی را تحمل میکنند. درددل جمعی آنها شکنندگی زندگی را برای افراد دارای بیمار لاعلاج نشان میدهد. سرزندگی سونی به چراغی برای دیگران تبدیل میشود، با این حال، با جلو رفتن داستان، مبارزه او با بیماری سختتر میشود. سفر هر شخصیت مبارزات متمایز آنها را نشان میدهد، برخی از آنها با شیاطین درونی میجنگند، برخی دیگر با درگیریهای بیرونی سر و کار دارند، همه از طریق درد مشترک به هم متصل شدهاند.
این داستان به طور ویژهای دروننگر است و به موضوعات ظریف پیرامون سلامت روان و بیماری میپردازد. رنج روانی، تصاویر پیچیدهای را در سراسر کتاب به نمایش میگذارد. شخصیت ها با شیاطین درونی خود روبرو میشوند. در حالی که با این امر دست و پنجه نرم میکنند، برای یکدیگر قوی ظاهر میشوند. مبارزه برای پذیرش و درک شرایط آنها دوستی عمیق آنها را نشان میدهد و در عین حال سؤالاتی را در مورد تصورات اجتماعی از بیماری ایجاد میکند. روایت به طرز ماهرانهای از گریزهای عجیب و غریب به واقعیتهای غمانگیز تغییر میکند و از کشف حقایق ناراحتکننده دوری نمیکند.
همانطور که انتظار میرود، تراژدی در گروه آنها رخ میدهد، و اوج احساسی را به وجود میآورد که خواننده را متحیر میکند. نقطه اوج آشکار میشود، خداحافظیهای دلخراش و تصمیمهای دردناک، میزان عشق و از دست دادن این شخصیتها را نشان میدهد. تلاشهای آنها برای «استفاده از لحظه» در پسزمینهای از آشفتگی عاطفی آشکار میشود. نتیجهگیری در نهایت مسیر روایت عشق، امید و روابط را به پایان میرساند، اما پرسشهایی باقی میماند. قهرمان داستان با تصمیمی در مورد باز کردن دوباره قلب خود روبرو میشود. در حالی که خطر قرار گرفتن در معرض از دست دادن را نیز به همراه دارد...
کتاب من به امید دل بستم داستان احساسی و پرکششی است که شما را به سفری عمیق در دنیای عشق، امید و سوگ میبرد.