4.7از 5

پانصد صندلی خالی

روزنوشت های زنی در محاصره سه ساله الفوعه

۳۰٬۰۰۰
خرید
  • چاپی
  • الکترونیکی
  • صوتی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

کتاب پانصد صندلی خالی از لیلی علم الدین اسود روزنوشت های نویسنده کتاب از محاصره سه ساله فوعه و کفریا در جنگ سوریه را روایت می‌کند. یادداشت های لیلی در کتاب پانصد صندلی خالی در محاصره شکل کمیابی از ادبیات مقاومت است که ما را با ذره ای از دریای درد و رنج این مردم شیعه در جریان محاصره منحوس سه ساله شان آشنا می کند.

معرفی کتاب پانصد صندلی خالی

پانصد صندلی خالی نوشته‌ی لیلی علام‌الدین أسود، با ترجمه‌ی رقیه کریمی توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است. این کتاب شامل یادداشت‌های روزانه‌ی لیلی علام‌الدین أسود، معلم ساکن منطقه الفوعه در سوریه است که به همراه همسر و دو دخترش، سال‌های سخت محاصره‌ی این روستا را گذراند. نویسنده با صراحت می‌گوید که نه ادعای نویسندگی دارد و نه هرگز تصور می‌کرد روزی دست به قلم ببرد؛ اما آگاهی از ناآگاهی جهان بیرون نسبت به فاجعه‌ی الفوعه و کفریا، او را به ثبت رویدادها واداشت. کتاب روایتگر محاصره‌ی سنگین و تمام‌عیار دو منطقه شیعه‌نشین «کفریا» و «الفوعه» توسط تروریست‌های تکفیری است؛ جایی که ساکنانش در انزوا رها شده بودند.
نویسنده در این کتاب، خاطراتی بین مرگ و زندگی را ثبت کرده است، لحظاتی که مردم این مناطق در پی سقوط ادلب، ناگهان در محاصره افتادند و هر روز را با گرسنگی، ترس و تقلای جان‌کاه برای بقا گذراندند. روایت او تصویری زنده از فروپاشی زندگی عادی و تبدیل آن به مبارزه‌ای روزمره برای زنده ماندن ارائه می‌دهد.

دانلود کتاب پانصد صندلی خالی

شما می‌توانید نسخه pdf کتاب پانصد صندلی خالی از لیلی علام الدین أسود و نسخه صوتی کتاب پانصد صندلی خالی با گویندگی مینا حسینی مقدم را از طریق روشگاه اینترنتی فراکتاب تهیه و دانلود کنید.

خلاصه کتاب پانصد صندلی خالی

تمام جنگ‌ها روزی به آخر می‌رسند، حتی طولانی‌ترین‌هایش. حتی خون‌بارترین جنگ‌هایی که در آن مرگ بر تمام کوچه پس‌کوچه‌ها چنبره می‌زند و راه نفس‌ها را می‌بندد. سرانجام، آدم‌ها دوباره برمی‌گردند سراغ خانه‌هایشان. همان خانه‌هایی که روزی تمام خاطراتشان را گذاشتند و گذشتند. دوباره به خانه برمی‌گردند و باز دود از دودکش خانه‌ها می‌رود بالا. شاید کمی با تأخیر، اما باز هم زندگی به کوچه‌ها برمی‌گردد و صدای خنده بچه‌ها و جنگ می‌شود یک خاطره نزدیک و با گذشت زمان می‌شود خاطره‌ای دور.

نسل دیگری می‌آید و یاد جنگ گاهی می‌رود از خیال کوچه‌پس‌کوچه‌های شهری که هنوز ردپای گلوله دارد. بچه‌های جدیدی می‌آیند. کوچه پر می‌شود از صدای بازی بچه‌ها و ته می‌کشد خاطرات جنگ لعنتی. کم‌کم مادربزرگ‌ها هم چیز زیادی به یاد نمی‌آورند و گاهی از تمام آنچه گذشت فقط یک جمله باقی می‌ماند و ...قصه محاصره کفریا و الفوعه هم شاید هم جزئی از کتاب درسی کودکانی می‌‌شد که هرگز از آن خاطره‌ای نداشتند.اما کتاب پانصد صندلی خالی برای شکستن همین چرخه فراموشی متولد شد؛ برای آنکه نگذارد فریاد مردم کفریا و الفوعه، در لابه‌لای قفسه‌های پوسیده تاریخ گم شود، برای آنکه فراموش نکنیم در ۲۶ فروردین ۱۳۹۶ (۱۵ آوریل ۲۰۱۷)، در سوریه چه جنایتی رقم خورد «هنگامی که کاروان اتوبوس‌های حامل غیرنظامیان محاصره‌زده کفریا و الفوعه (حدود ۵۰۰۰ زن، کودک و سالخورده) برای تبادل اسرا در پست بازرسی راشدین توقف کرد، یک وانت انتحاری بمب‌گذاری‌شده- پر از چیپس و پفک و...- به نزدیکی‌شان آمد. کودکان گرسنه به سوی آن هجوم بردند.

در چشم‌برهم‌زدنی، انفجار مهیب وانت صدها کودک بی‌گناه را تکه‌تکه کرد. پیامد این انفجار هولناک، شهادت حدود پانصد نفر و عمدتاً کودکان بود. اتوبوس‌ها حرکت کردند، در حالیکه در پشت سرشان پانصد شهید و مجروح و بچه‌های گم‌شده را جا گذاشتند.»
پانصد صندلی خالی تنها شرح یک فاجعه محلی نیست؛ سندی است انکارناپذیر بر جنایت بشری در حق کودکان بی‌پناه، فریادی است ماندگار علیه فراموشی. پانصد صندلی خالی یک قسمت از تاریخ شیعه است... . 

این کتاب مناسب چه کسانی است؟

کتاب پانصد صندلی خالی مناسب افرادی است که به خواندن کتاب های دوران جنگ و حوادثی که در جنگ ها اتفاق می‌افتد علاقه‌مند هستند.

برشی از متن کتاب

زنگوله بزغاله‌ها از صدای زنگ مدرسه مهم تر شده است. حالا قیمت بزها به یک میلیون لیره رسیده آن وقت مدرسه چه خیری دارد برای این جماعت محاصره زده؟
دلم می‌خواهد به تمام این قلدرها بگویم هیچ شبی تا ابد ماندنی نیست و هر سربالایی یک سراشیبی دارد. در همیشه روی یک پاشنه نمی‌چرخد. این روزگار پوچ و توخالی تا ابد به روی شما نمی‌خندد. باطل یک بار قدرت می‌گیرد و حق بارها یک روز به جهنم‌تان برمی‌گردید جهنم طبیعی‌تان و هرچه را که از این مردم بینوای در محاصره افتاده گرفته‌اید از شما پس خواهد گرفت. درست است که هرچه ماست فروش بگوید نه نمی‌آوریم. اما راضی نیستیم. راضی نیستیم. فقط دلمان راضی به قیمت واقعی است و هرچه اضافه بگیرند به خدا می‌سپاریم و خدا روزی که حق همه را می‌گیرد، حق ما را از حلقوم شما بیرون خواهد کشید.

خواب‌های ما

می‌گویند خواب راهی برای خواسته‌های سرکوب شده و انجام چیزی است که در واقعیت غیر ممکن است؛ مثلاً کسی ببیند که گنجشک شده است و پرواز می‌کند یا ببیند که دارد دور دنیا را می‌چرخد. این معنی خواب به یک شکل عام است. اما خواب و رؤیای مخصوص مردم الفوعه چه می‌تواند باشد؟! رؤیاهای ما حالا خیلی کوچک شده است. کوچک و ساده. رؤیاهای ما به اندازۀ نداشته‌هایمان شده این یک چشمه از خواب‌هایی است که این روزها از در و همسایه و فک و فامیل شنیده‌ام فلانی خودش را در بازار حمیدیه دیده بود داشت از بکداش بستنی می‌خرید یا فلانی خودش را در حلب وقت خرید از بازار حمیدیه دیده بود...

خرید کتاب پانصد صندلی خالی

نسخه چاپی کتاب را از طریق سایت یا نرم افزارهای فراکتاب خریداری کنید.

 دانلود کتاب پانصد صندلی خالی