کتاب بابا رجب
روایت زندگی طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده
- چاپی
- الکترونیکی
- صوتی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
نذر فرهنگی کتاب بابارجب: نسخه الکترونیکی و صوتی را با کد تخفیف "18000" رایگان تهیه کنید.
کتاب بابا رجب به نویسندگی نسرین رجبپور است. این کتاب در مورد زندگی طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده (بابارجب) جانباز دفاع مقدس است.
معرفی کتاب بابا رجب
وقتی اواخر اردیبهشت سال 1396، نگارش زندگی نامه ی شهید رجب زاده یا همان بابارجب به من سپرده شد، هنوز نمی دانستم جانبازی که حدود چهار سال پیش توسط رسانه ها به مردم معرفی شد و من هم مثل بسیاری از مردم او را به نام «بابارجب» می شناختم، همان کسی باشد که روزهای زیادی از کنارش می گذشتم و هرگز فکر نمی کردم وضعیت صورتش حاصل دفاع از هزاران نفر مثل من باشد.
کنگره ۱۸ هزار شهید استان خراسان رضوی با همکاری انتشارات ستارهها و مشارکت فراکتاب کتاب بابا رجب؛ روایت زندگی طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده را با تخفیف ویژه در اختیار شما قرار میدهد.
- نسخه الکترونیک کتاب: 100% تخفیف
- نسخه صوتی کتاب: 100% تخفیف
دانلود کتاب بابا رجب
برای دانلود کتاب بابا رجب بصورت الکترونیکی به اپلیکیشن فراکتاب مراجعه کنید و پس از دانلود در خود اپلیکیشن از مطالعه آن لذت ببرید.
خلاصه کتاب بابا رجب
ساختار روایی کتاب، که بر اساس خاطرات راوی اصلی (طوبی زرندی) و در سبک اول شخص و با زبانی ساده و صمیمی پیش میرود، داستان زندگی این خانواده را از ابتدا تا انتها پی میگیرد. فصل نخست با عنوانی مربوط به خواستگاری، به آشنایی و ازدواج رجب، مردی مهربان، نجیب و خوشقیافه، با طوبی در سال ۱۳۵۷ میپردازد. پنج سال پس از زندگی مشترک، او که نانوایی بسیجی بود، به جبهههای جنگ اعزام شد. نقطه اوج تراژدی در سال ۱۳۶۶ و در عملیاتی در منطقه «هور» عراق رخ داد، جایی که اصابت یک خمپاره، صورت رجب را به شدت تخریب کرد و او را به جانبازی ۷۰ درصد تبدیل نمود.
عنوان برخی فصول بعدی مانند «دیگر صورتی نمانده»، «اعزام به آلمان» و «صورت جدید» به وضوح به توصیف عمق فاجعه، آغاز درمانهای طاقتفرسا در داخل و خارج از کشور و پذیرش واقعیت جدید زندگی آنها اختصاص یافته است.
کتاب در ادامه و با جزئیاتی دقیق، سالهای سخت پس از این واقعه را به تصویر میکشد؛ سالهایی مملو از بیش از ۳۰ عمل جراحی دردناک، انزوا و خانهنشینی ۲۹ ساله، و چالشهای روحی شدید. عناوینی مانند «چه زود پیر شدم» از سختیهای این مسیر دشوار حکایت دارد. یکی از تلخترین بخشهای کتاب، روایت مواجهه خانواده با نگاههای ناآگاهانه جامعه است که در فصولی مانند «قاب تلویزیون» که به پخش مستند زندگیاش اشاره دارد و همچنین در روایت ممنوعیت ورودشان به رستوران نمود مییابد.
نقطه عطف این زندگی پررنج، با ساخت مستند «پسر را ببین، پدر را تصور کن» توسط حمید یادروج فرا رسید که پرده از مظلومیت این خانواده برداشت. این اقدام حتی زمینهساز دیدار بابا رجب با رهبر معظم انقلاب شد. سرانجام، این قهرمان گمنام پس از سه دهه تحمل رنج، در مرداد ۱۳۹۵ به فیض شهادت نائل آمد. فصل پایانی کتاب با عنوان «باز هم زندگی میکنم» که به دومین سالگرد شهادت او اختصاص دارد، با گفتگویی امیدبخش بین طوبی و دختری جوان که از ازدواج با یکی از مدافعان حرم هراس دارد، پایان مییابد. طوبی به او و به همه خوانندگان میآموزد که زندگی با همه سختیهایش، با عشق، صبر و امید ادامه مییابد.
کتاب بابا رجب نهتنها یک سرگذشت، بلکه روایتی است از اینکه چگونه زخمهای جنگ میتواند به سرچشمهای از عشق، صبر و مقاومت بیپایان تبدیل شود و سند مظلومیت راویانی است که در سکوت، بزرگترین فداکاریها را به جان خریدند.
رجب محمدزاده
شهید رجب محمدزاده که معروف به بابا رجب بود متولد 1317 در مشهد می باشد، او که در دوران جنگ ایران در منطقه هور عراق خمپارهای به نزدیکی او و چهار سرباز دیگر اصابت کرد و منجر به جراحت شدید صورت در وی شد، و بعد از اصابت ترکش به صورتش مجبور به 30 بار عمل جراحی شد.
شهید محمد زاده سرانجام در سن 78 سالگی، به دلیل ایست قلبی و تنفسی به درجه والای شهادت دست یافت.
برشی از متن کتاب بابا رجب
حمام با محمدرضا
چند روزی از باز کردن پانسمان صورت رجب گذشته بود که به پیشنهاد مادر، قرار شد به حمام برود. لباسهای محمدرضا را که توی ساک گذاشتم، صدایش
کردم.
- محمدرضا بلند شو برو حموم.
پتو را روی سرش کشید و گفت: امروز نمیرم.
- اگه امروز نری پس کی میخوای بری؟ فردا شنبهس. باز باید بری مدرسه.
- خُب عصر میرم.
- نمیشه سرما میخوری.
مادر دست مریم را گرفته بود که با هم وارد اتاق شدند. محمدرضا را که دید، با صدای بلند گفت: ا... تو که هنوز خوابی محمدرضا، پاشو مادر.
مادر مشغول جمع کردن لحاف و تشکهای بچهها شد. هر تشکی را که جمع میکرد، یک بار گوشه لحاف محمدرضا را میکشید و صدایش میزد. چند روزی بود که دکتر قرص جدیدی برایم تجویز کرده بود. هرچند دیگر سردرد نداشتم، ولی بیشتر ساعات روز را خواب بودم و وقتی بیدار میشدم، احساس سنگینی میکردم. حمید هم بیشتر ساعات روز پیش مادرم بود. الهه خودش را توی بغلم جا داد و سرش را روی شانهام گذاشت. دستانم سست شده بود و به سختی الهه را توی بغلم نگه داشته بودم. محمدرضا که از جا بلند شد، الهه را توی رختخوابش خواباندم و گفتم «محمدرضا بقچه بابات گوشه اتاقه. زودتر برو.
مادر چند بار اصرار کرد که تا آمدن پدر یا حسین آقا صبر کنم، ولی من زیر بار نرفتم.
خرید کتاب بابا رجب
برای خرید کتاب بابا رجب، بصورت چاپی و الکترونیکی به اپلیکیشن فراکتاب مراجعه کنید.
مشخصات کتاب بابا رجب را در جدول ذیل ببینید.
مشخصات | |
ناشر: | ستاره ها |
نویسنده: | نسرین رجبپور، نسرین پرک |
زبان: | فارسی |
تعداد صفحه: | 239 |
قالب: | الکترونیک، صوتی و چاپی |
موضوع: | روایت زندگی طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده |