کتاب عیدی موتورچی

کتاب عیدی موتورچی، با قلم مولود سوزنگران به رشته تحریر درآمده و توسط انتشارات صاد منتشر و در دسترس علاقه مندان به کتاب های داستانی قرار گرفته است. نویسنده کتاب درصدد است قسمتی از «تاریخ خوزستان» را در دل رخدادهای «تاریخی و اجتماعی» چند دهه ی به اشتراک بگذارد.

• معرفی کتاب عیدی موتورچی
• خلاصه کتاب عیدی موتورچی
• برشی از متن کتاب عیدی موتورچی
• دانلود کتاب عیدی موتورچی

معرفی کتاب عیدی موتورچی

نویسنده کتاب عیدی موتورچی، درصدد است قسمتی از «تاریخ خوزستان» را در دل رخدادهای «تاریخی و اجتماعی» چند دهه ی به اشتراک بگذارد.
کتاب حاضر به روایت شخصی به نام «عیدی» پرداخته که در برهه ای از زمان «بیماری همه گیری» گسترش یافته که سرنوشت وی را دست خوش دگرگونی کرده است.

خلاصه کتاب عیدی موتورچی

ماجرای عیدی موتورچی از آنجایی آغاز می شود که قرار است عیدی به وصیت «شهید مفقود الاثری به نام مانده» عمل کنند. نامادری شک داشت قبر، قبر شوهرش عیدی باشد، کنار گورش نشسته و حال کسی را دارد که قرار است برای نخستین بار، با کسی که دوستش دارد روبه رو شود اما بعد از شکافتن قبر، بلوایی به پا می شود و پیرزن متوجه می شود که این مرده، جسد شوهرش نیست ولی همراه جسد وسایل عیدی را پیدا می کنند که این باعث می شود در مورد عیدی فکرهای عجیبی کنند و او را قاتلی بی رحم بدانند و برای فهمیدن این موضوع حوادثی پشت سر هم پیش می آید....

برشی از متن کتاب عیدی موتورچی

عیدی پسر را روی چهارزانو گذاشت. نمی توانست درک کند این نوزاد تیره پوست فرزند اش است هیچ درکی از پدر بودن نداشت.
- «منوچهر اسمش و گذاشت مانده».
عیدی بی هیچ حرکتی همچنان نگاهش روی نوزاد بود.
ننه وقتی سکوت عیدی را دید حرف را کش نداد و گذاشت در حال خودش باشد. بلند شد تا باقی بار و بندیل را ببندد. هر کدام را که می بست جار می زد «گلبهار»
او هم جلدی می آمد و بار را تا جلو دهلیز، روی زمین می کشید.
- «ما تا دمی دیگه می ریم اهواز»
تحمل خانه برایش سخت بود. تصویر انار همه جای خانه دیده می شد. قاب شده در تمام چارچوب ها.
- «باروبندیل منو هم ببندین! موندن من دیگه جایز نیست برمی گردم اهواز»
- «پس بچه ها چی؟»
- «دایه بتول بمونه تا کسی رو پیدا کنم براشون»
شاگرد عیدی وسایل عیدی را در گاری کوچکی جا داد و تا پای کامیون هلش داد. ننه تاج مانده را زیر چادر پیچیده بود و پشت سر پسر ها زیر سایه شان از آفتاب پنهان می شد. عیدی و منوچهر شانه هایشان در یک خط کوچه های آجری را رد می کردند.. .

دانلود کتاب عیدی موتورچی

نسخه الکترونیک کتاب عیدی موتورچی را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و سپس در کتابخوان فراکتاب آن را مورد مطالعه قرار دهید.

مشخصات کتاب عیدی موتورچی در جدول زیر آورده شده است: