0.0از 0
دوستی
رایگان
دریافت کتاب
- صوتی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
مادربزرگ توی ایوون خونه نشسته بود و نوه های کوچولوشم دوروبرش داشتند بازی میکردند.بچه ها هرکدوم داشتند تنهایی براخودشون بازی می کردند. مادربزرگ یکم که نگاهشون کرد یه تصمیم گرفت...
خریداران "دوستی" این کتاب ها را هم دیده اند