0.0از 0

قهرمان خودت باش

راهکارهای افزایش اعتماد به نفس کودکان

خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب قهرمان خودت باش

    کتاب قهرمان خودت باش نوشتهٔ کتی دومونی و کارن دیویس و ترجمهٔ مرجان فتحعلیخانی است و نشر برگ و باد آن را منتشر کرده است. این کتاب درباره راهکارهای افزایش اعتماد به نفس کودکان بحث می‌کند.

    احساس کودکان نسبت به خودشان وابسته به احساسی است که والدین به آنها دارند. اگر شما به فرزند خود اعتماد کنید و او را بدلیل کارهای درست تشویق نمایید او نیز خود را دوست خواهد داشت. عکس‌العمل مناسب والدین در تقویت و ایجاد اعتماد به نفس در کودکان نقشی کلیدی دارد و باید تلاش کرد تا در کوچکترین نهاد اجتماعی که همان خانواده است، زمینه‌های لازم و ضروری تقویت اعتماد به نفس کودکان خود را فراهم نماییم .کودکی که اعتماد به نفس کافی دارد، از تصویر خودش، از شخصیتش و از کسی که هست خوشش می‌آید و باور دارد که می‌تواند کارهای بزرگ انجام دهد. خود را شایسته دوست داشته شدن و عشق ورزیدن می‌داند، نقاط قوت و ضعفش را می‌شناسد، به خاطر نقاط قوتش احساس خشنودی کرده و با ضعف‌ها و مشکلاتش کنار می‌آید و در صورت امکان آنها را برطرف می‌نماید. نداشتن برداشت مثبت از خود منجر به بروز مشکلات رفتاری در ارتباط با دیگران، فعالیت‌های مدرسه، کار و ازدواج می‌شود. این کتاب تمرین‌های ساده و کاربردی را در اختیار والدینی قرار می‌دهد که علاقمند به رشد اعتماد به نفس در فرزندانشان می‌باشند.

    همه بچه‌ها لیاقت این را دارند که احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند و کتاب قهرمان خودت باش به آنها کمک می‌کند که این احساس را تجربه کنند. این داستان برای کودکان در هر سنی جذاب است و به یک داستان بسیار مورد علاقه تبدیل خواهد شد. کتاب قهرمان خودت باش داستانی واضح و قابل دسترس را به کودکان ارائه می‌دهد که از طریق آن می‌توان عزت نفس بیشتری در آن‌ها ایجاد کرد. پیشنهادات و فعالیت‌های ارائه شده در پایان داستان مورد استقبال و استفاده بسیاری از بزرگسالانی قرار گرفته است که با طیف گسترده‌ای از کودکان سر و کار دارند. تمرینات و بازی‌های این کتاب برای کودکانی که هنگام مواجهه با اضطراب احساس عجز و ناتوانی می‌کنند، بسیار آموزنده و کاربردی است. کودکان می آموزند با تغییر در نحوه‌ی تفکر و نگرش خود به رشد و افزایش اعتماد به نفس‌شان کمک کنند.

    گزیده کتاب قهرمان خودت باش

    مرجان شش ساله بود. او لبخند می‌زد، شاد و تندرست بود. همه مردم او را دوست داشتند. پدرش همیشه از پشت تلفن به او می‌گفت: «دوستت دارم، مرجان» خانم معلمش می‌گفت: «تو همیشه بیشترین تلاشت را می‌کنی، آفرین مرجان».

    مادرش زمزمه می‌کرد: «تو خیلی زرنگی، ما خیلی دوستت داریم.»

    این کلمات عاشقانه باعث می‌شد نور درون مرجان بدرخشد. درخشان‌تر از ستاره‌هایی که در آسمان چشمک می‌زنند.

    آنها باعث شدند که حس کند درون یک حباب رنگین‌کمان در یک هوای دل‌انگیز آفتابی شناور و خوشحال است، مثل اینکه می‌توانست با کشتی موشکی به ماه پرواز کند.

    بله مرجان اغلب اوقات دختر کوچولوی با نشاط و شادی بود.