4.1از 5

آخرین روز جنگ

خاطرات زنی از قلب جنگ ۳۳ روزه اسرائیل و حزب‌الله

۳۰٬۰۰۰
خرید
  • چاپی
  • الکترونیکی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

آنچه در کتاب آخرین روز جنگ میخوانیم فقط روایت زندگی یکی از مردم مقاوم در جنگ 33 روزه است و قصههای فراوانی هنوز باقی مانده است.

معرفی کتاب آخرین روز جنگ

آنچه در کتاب آخرین روز جنگ میخوانیم فقط روایت زندگی یکی از مردم مقاوم در جنگ 33 روزه است و قصههای فراوانی هنوز باقی مانده است. خاطرات دوست عزیزی که در جنگ 33روزه در روستای خود باقی مانده است و جنگ را با نگاه یک همسر و یک مادر و از پشت پنجرههای خانه و زیر باران گلوله و صدای شنی‌های تانک و جنگندهها دنبال میکند. خاطراتی که به ما کمک میکند در شرایطی که بیشتر شناخت ما از این جنگ حاصل تحلیل‌های سیاسی و کتابهای علمی و بررسیها و پژوهشهای سیاسی است، با جزئیات زندگی مردم عادی در جریان این جنگ و مقاومت آشنا بشویم.

فهرست کتاب

مقدمه
ساعت هشت و نیم صبح
جنگ خداحافظی
اینجا خانۀ ماست
سرفه ها
آن شب تاریک
رادیو
آن شب سخت
بالکن
خانه جدید
زنی از جنس آهن
پیرمرد تنها
جامانده
نمی دانست
تانک ها
بعد از عقب‌نشینی تانک ها
زندگی ادامه دارد
عطر نان تازه
درد زایمان
هلیکوپتر
در انتظار مرگ
یک قدم تا مرگ
دیدار دوباره
آخرین روز جنگ
پایان جنگ
بازگشت به خانه
دختر پیروزی

دانلود کتاب آخرین روز جنگ

نسخه الکترونیک این کتاب را در نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و یا آن را به صورت آنلاین مطالعه نمایید.

بخشی از متن کتاب آخرین روز جنگ

آن شب سخت

آن شب خیلی از روستا رفتند. حتی تمام آن‌هایی که مثل ما پایشان را کرده بودند توی یک کفش و می‌گفتند که اینجا خانه ماست. خانه را به دشمن نمی‌دهیم. اما هر چقدر هم که مقاومت کنی وقتی دشمن وحشی مثل باران بمب بر سرت می‌ریزد و هر لحظه صدای انفجار از یک طرف روستا به آسمان می‌رود، دیگر مجبوری جانت را برداری و بروی. آن شب اسرائیل دیوانه‌تر شده بود. دقیقاً نمی‌دانستم که کجایش زخم عمیق برداشته و نیروهای مقاومت کجا را زده‌اند که این طور کار دشمن را به جنون مطلق کشانده بود تا صبح می‌کوبید. فقط آن شب خیلی ها رفتند حتی مامای روستا که آخرین امیدم بود.
می‌دانستم هنوز در روستا باقی مانده همه می‌شناختندش. در یکی از بیمارستان‌های جنوب ماما بود و بیشتر بچه‌های روستا را هم شاید خودش به دنیا آورده بود. آن شب شبیه شب‌های دیگر نبود و از زمین و آسمان آتش می‌بارید. انگار که نیروهای مقاومت دم اژدها را قطع کرده باشند. شاید تیر به چشم‌هایش زده بودند. نمی‌دانم. فقط می‌دانم این دیو وحشی رم کرده بود دیگر

بچه را زیر پتو پنهان می‌کردم و خودم را جان پناهشان کردم و می‌دانستم فایده ای ندارد. چشم چشم را نمی‌دید تاریکی مطلق یک لحظه خنده تلخی کردم. یعنی اگر بمب‌های خوشه‌ای دشمن روی سر ما بریزد، مثلاً این پتو چه کار می‌توانست بکند؟ اما کار دیگری از دستم بر نمی‌آمد.

خرید کتاب آخرین روز جنگ

نسخه الکترونیک این کتاب را از طریق سایت یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید.

دانلود کتاب آخرین روز جنگ