5.0از 5
کتاب شربت دونه دونه
رایگان
دریافت کتاب
- صوتی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
پارسا کوچولو تو یکی از روزای گرم تابستون خونه مادربزرگش بود نزدیکیای ظهر بود و هوا هم حسابی گرم.
مادربزرگ گفت هوا خیلی گرم شده عزیزم.
الان یه شربت خوشمزه و خنک میچسبه، برم شربت درست کنم. پارسا کوچولو گفت آخ جون من شربت خیلی دوست دارم...
مادربزرگ گفت هوا خیلی گرم شده عزیزم.
الان یه شربت خوشمزه و خنک میچسبه، برم شربت درست کنم. پارسا کوچولو گفت آخ جون من شربت خیلی دوست دارم...