
بسم الله الرحمن الرحیم کتاب ماهیها به دریا برمیگردند نوشته مرضیه اعتمادی داستان زندگی زوجی است به نام عاطفه و سهیل دختری از کرمان که مادرش را در زلزله بم از دست داده است و پسری اهل شیراز و قصه دلدادگی آنها ... که در خوابگاه متاهلین در همسایگی خانوادهای اهل غزه قرار دارند و بانوی داستان با خواهرنه های ریحان و مادرانه های طوبی همراه میشود،، و با مادرانه ای از جنس غزه زندگیش پیوند میخورد رمانی است سراسر برگرفته از عشق برگرفته از زیتون های سبز کتاب اطلاعات و نگاه جدیدی به غزه عزیز به من هدیه داد و همچنین لحن کتاب روان و شیوا بود کتاب اطلاعاتی در مورد این موضوع داد اما نه چندان زیاد .. و چندین تن از موضوعات نیز تا آخر کتاب گره اش باز نشد و بی هدف و نتیجه باقی ماند کتاب برای کسانی که از غزه اطلاعات چندانی ندارند و علاقه مند به مطالعه در این سبک هستند مناسب است پیشنهاد میشه به نوجوان های اطرافتون کتاب رو هدیه بدید ... البته نوجوانی که اواخر نوجوانیش را میگذراند دلم خواست یک همسایه فلسطینی داشته باشم . اسم و طرح جلد کتاب بسیار هوشمندانه انتخاب شده بود و موضوع واقعا موضوع بکر و زیبایی بود و فلسطین زندگی است و فلسطین نور است و امید ای کاش همه ماهی به دریا شون برگردند :) برای تک تک ماهیهای دور شده از دریا شون دعا میکنم واسه حال خوب تک تک شون دعا میکنم شر این جنایتکاران ان شاءالله که هر چه زودتر ناپدید شود به امید ظهور آقایمان صاحب الزمان و انتقام گیری تک تک خونهای بیگناه به زمین ریخته شده #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
بسمالله «ماهی به دریا برمیگردند» را باید توی دسته کتابهای «چگونه سوژه را حرام کنیم؟» قرار داد. کتاب دو محور دارد که موازی همدیگر پیش میروند، بخشی مربوط به داستان زندگی عاطفهٔ باردار است که بر اساس تخیل نویسنده است و بخش دوم مربوط به داستان زندگی خانوادهای فلسطینی است. ماجراهای این خانواده فلسطینی واقعی است و طی مصاحبههایی که در لبنان انجام شده، اطلاعات آن جمعآوری شده است. نویسنده در انتخاب طرح رمان هیچ خلاقیتی به خرج نداده است. خاطرات خانواده فلسطینی را در قالب گفتگو با عاطفه، یعنی همان شخصیت اصلی، روایت میکند، مثل همان مصاحبهها. یعنی در کتاب اعضای خانواده فلسطینی زندگیشان را برای عاطفه، تعریف میکنند به همین راحتی! طوبی، زنی که روایت فلسطین را میگوید، همسر یکی از مجاهدان فلسطینی است و ما در کتاب قرار است ورِ زنانهٔ این مجاهدت، دلتنگیها و سختیها را ببینیم. اینکه وقتی خانهاش خراب میشد چه حسی داشت، اینکه طوبی چطور دست تنها از غزه خارج شده چطور دخترش را عروس کرده ، چطور توی غربت روزگار گذرانده و اصلا چطور تاب آورده این همه درد را. اما روایت آنقدر ضعیف است که انگار داریم ماجرا را از پشت شیشهای غبار گرفته میبینیم. همه چیز تار و کمجان است. شبحی از دلتنگی و مقاومت را میبینم بیآنکه دست بکشیم روی زبری و لطافتش. ما همه چیز را از دور میبینیم، همه چیز را سایهوار میبینم. همان چیزهایی که خودمان هم از قبل میدانستیم. باقی شخصیتهای کتاب هم که زاییدهٔ تخیل نویسنده است، هیچ پرداخت مناسبی ندارند. سهیل امیرعلی و ستاره را فقط داریم از دور میبینم، خیلی دور. اینکه در آمریکا چه بر سهیل گذشته و بعدش چطور میشود که نویسنده هی اشاره میکند تغییر کرده است را نمیفهمیم. حتی نمیفهمیم عاطفه و سهیل برای ختم چه کسانی رفتهاند. بگذریم از اینکه کارکرد امیرعلی و ستاره را در قصه تا همین خط آخر نفهمیدم. امتیاز کتاب: 2.5 از پنج نیمنمره برای اسم و طرح جلد جذابش یک نمره برای سوژهای که حیف شد، یک نمره هم برای نثر روان کتاب.
بسیار بسیار لذت بردم میتونم بگم حو نداره بسیار از متن گیرا و میخکوب کننده کتاب راضی بودم و واقعا خیلی چیزا رو فهمیدم و نمی دونستم اصلا خیر و برکتی از خدا برای همه دست اندرکاران این کتاب خواهانم امیدوارم اون روزی برسه که شیرینی و قند آزادی فلسطین و نابودی اسرائیل و همه ظالمان جهان رو به چشم ببینم آمین
جذاب وپیوند دهنده
عالی بود متن روان و خواندنی