کتاب برندگان جلد سوم از مجموعه شهر خرس از فردریک بکمن . کتابی که در اون این داستان عمیق به پایان خودش میرسه . بنی یا همون بنجامین شاید محبوب ترین شخصیت مجموعه شهر خرس به خاطر اون اتفاق به شهر بر میگرده ، مایا راه خودش رو پیدا کرده و الان دوباره توی شهره .امات ستاره جدید تیم کناره گیر شده . سیاست مداری که سعی میکنه شهر رو در دست بگیره و نوجوان جوان مردی که جان خودش رو از دست داد ،ویدار روی اعصاب اما دوست داشتنی . ژاکت مشکی هایی که نه تنها تیم بلکه شهر رو هم نجات میدن . توی این جلد ما قراره پا رو از شهر خرس فراتر بگذاریم و با یک خانواده در هد آشنا بشیم: پدر آتش نشان، مادر ماما. پسرها و دختر خانواده. خانواده ای که قراره نقش پر رنگی توی جدال دو شهر پیدا کنن . توی این جلد همه به سرنوشت خودشون میرسن : از جمله پیتر ، آنا ، امات ، الیسیا امید آینده شهر ، بوبو، هانا، رامونا، مربی زاکل و .... ابن جلد مثل بقیه مجموعه فوق العاده است نوشته ای که هرگز فراموش نمیشه ، همبستگی ، اتحاد ، تلاش برای زنده کردن ، خوبی و بدی در کنار هم . در این کتاب همه چی خاص هست ، نقشی که یک مادر میتونه برای دخترش داشته باشه ، پدری که کنار گذاشته شده میتونه امیدش رو زنده کنه ، خشم هایی که نوجوانان میتونن داشته باشن . توی این مجموعه شاهد پیوند های عمیقی هستیم : دوستی ، وفاداری ، عشق ، زندگی مشترک ، والد بودن ، خواهر و برادری، همشهری بودن ، علاقه به یک تیم مشترک و .... کتاب مشکلاتی هم داره مثل تطهیر مسائل غیر اخلاقی . اگر مخاطب به این نکته توجه داشته باشه خوبه . برندگان ، پایان داستانی عمیق و یک خداحافظی. این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب