صفحات کتاب

شابک

سال نشر

<p><strong>کتاب رهایم کن</strong> با عنوان فرعی مجموعه رمان خردم کن اثر طاهره مافی و ترجمه مینا قنواتی می باشد و توسط <a href="https://www.faraketab.ir/person/286308-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86">انتشارات پریان</a> منتشر و روانه بازار کتاب شده است.</p>
<ul>
<li><a href="#h_5635657027861747927288924">معرفی کتاب رهایم کن</a></li>
<li><a href="#h_7590257519141747927293505">خلاصه کتاب رهایم کن</a></li>
<li><a href="#h_64397400810131747927296646">برشی از متن کتاب رهایم کن</a></li>
<li><a href="#h_82491988411111747927300246">خرید کتاب رهایم کن</a></li>
</ul>
<h2 id="h_5635657027861747927288924">معرفی رمان رهایم کن</h2>
<p>طاهره مافی یک نویسنده ایرانی آمریکایی است که تاکنون داستان جذاب زیادی را برای نوجوانان نوشته است. <strong>رهایم کن</strong> یک کتاب فرعی بین جلد دوم و سوم رمان خردم کن است. خردم کن یک مجموعه چند جلدی است که یکی از پرتیراژترین و پرطرفدارترین کتاب های طاهره مافی است. جلد اول این مجموعه با عنوان خردم کن در سال 2011 برای اولین بار منتشر شد و پس از آن در سال 2013 جلد دوم رمان تحت عنوان کشفم کن منتشر شد و بعد از آن قبل از انتشار جلد سوم خانم مافی کتاب رهایم کن را به عنوان یک رمان فرعی برای درک بهتر، کشفم کن منتشر نمود و آن را جلد 5/2 نامید. رهایم کن در واقع پلی میان وقایع کتاب قبل و بعد از خود است.</p>
<h2 id="h_7590257519141747927293505">خلاصه کتاب رهایم کن</h2>
<p>در <strong>کتاب رهایم کن طاهره مافی</strong>، افراد گروه تقریبا آموزش دیده اند و آماده نبرد شده اند؛ اما قبل از رسیدن به میدان نبرد اصلی مراحلی را بین راه می گذرانند و با اتفاقات و افرادی روبه رو می شوند که هم مهارت مبارزاتی شان محک می خورد و هم روحیه کمک به هم نوع و انسان دوستی شان تقویت شود. در رهایم کن ژولیت تقریبا قدرت کنترل نیروی ماورایی خودش را بدست آورده است. از ترس ها و ناتوانی هایش گذر کرده و اکنون دختری توانمند و با اعتماد به نفس است، اما پیچیدگی احساسات و روابط عاطفی در قلب وی رو به افزایش است.</p>
<p>ژولیت که در جلد اول آدام را عشق خود می دید و قلب و روحش را متعلق به وی می دانست؛ اکنون با اتفاقاتی که از سر گذرانده کمی به سمت وارنر متمایل شده است و تصمیم گیری بین وارنر و آدام برایش سخت شده است؛ از طرفی کشف راز رابطه برادرخواندگی بین وارنر و آدام تصمیم گیری را برایش سخت تر کرده است.&nbsp;</p>
<h2 id="h_64397400810131747927296646">برشی از متن کتاب رهایم کن</h2>
<p>به سمتم می&zwnj;آید. مغزم آتش گرفته، از امکان&zwnj;ناپذیری این لحظه آماده&zwnj;ی انفجار است. احساس می&zwnj;کنم در گوشه&zwnj;ای شاهد رخ دادن وقایع هستم، از جسمم جدا شده&zwnj;ام، قادر به مداخله نیستم. بیش از هر چیزی از ملایمت چهره&zwnj;اش، و چشم&zwnj;های مشتاقش یکه خورده&zwnj;ام. می&zwnj;گوید: &laquo;می&zwnj;خوام انتخابم کنی. می&zwnj;خوام خودت انتخاب کنی که پیشم باشی. می&zwnj;خوام که تو خودت بخوای&raquo;. &laquo;تو از کارهایی که از دستت برمی&zwnj;آد وحشت کردی، فقط همین.&raquo;<br>وقتی راه می&zwnj;افتیم نگاهی به جولیت می&zwnj;اندازم تا ببینم در چه حالی است. برای لحظه&zwnj;ی کوتاهی دستپاچه می&zwnj;شوم، نمی&zwnj;دانم دارد گریه می&zwnj;کند یا قطرات باران است که بر صورتش می&zwnj;لغزد. امیدوارم حالش خوب باشد. دلم طاقت دیدنش را در این وضع ندارد. ای کاش لازم نبود این کار را بکند. حالا که شهروندان را به خانه&zwnj;هایشان رساندیم، دوباره می&zwnj;دویم و با سرعت به سمت ساختمان&zwnj;ها می&zwnj;رویم. این فقط مقصدی میان&zwnj;راهی به سمت مقصد اصلیمان بود. هنوز به میدان جنگ هم نرسیده&zwnj;ایم. آنجایی که مردان و زنان ساکن اُمگا هر چه در توان دارند می&zwnj;گذارند تا جلوی سربازان سازمان احیا را در قتل عام شهروندان بیگناه بگیرند. اوضاع قرار است خیلی بدتر از این&zwnj;ها شود. کنجی ما را از لابه&zwnj;لای ساختمان&zwnj;های فروریخته پیش می&zwnj;راند. حس می&zwnj;کنم داریم به میدان نبرد نزدیک و نزدیک&zwnj;تر می&zwnj;شویم، چون ویرانی بیشتری به چشم می&zwnj;خورد. ساختمان&zwnj;هایی نیمه&zwnj;ویران و آتش&zwnj;گرفته که اسباب و اثاثیه داخلشان همه&zwnj;جا پخش شده. مبلمان تکه&zwnj;پاره، چراغ&zwnj;های شکسته، لباس و کفش و جنازه&zwnj;هایی که زیر پا مانده&zwnj;اند. ساختما&zwnj;ن&zwnj;ها تمامی ندارند و هر چه پیش&zwnj;تر می&zwnj;رویم مناظر دردناک&zwnj;تر می&zwnj;شوند.<br>&laquo;آدی؟ آدی، بیدار شو آدی... &raquo;<br>به پهلو می&zwnj;غلتم بدنم را کش و قوسی می&zwnj;دهم و با پشت دست چشم&zwnj;هایم را می&zwnj;مالم لعنتی هنوز خیلی زود است.<br>&laquo;آدی...&raquo;<br>خوابالود جیمز را از یقه می&zwnj;گیرم و پایین می&zwnj;کشم و سرش را زیر پتو هل می&zwnj;دهم فریادی می&zwnj;زند می&zwnj;خندم و چنان در ملحفه می&zwnj;تابانمش که دیگه نمی&zwnj;تواند جم بخورد نق نقی می&zwnj;کند بسسسسس کن با مشت&zwnj;های کوچکش به ملحفه می&zwnj;کوبد آدی بذار بیام بیرون.<br>چند بار تا حالا بهت گفتم من رو اینجوری صدا نکن؟ جیمز تقلا می&zwnj;کند از زیر پتو مشت بارانم کند بغلش می&zwnj;کنم و در هوا می&zwnj;چرخانمش فریادش به آسمان می&zwnj;رود و تندتند لنگ و لگد نثارم می&zwnj;کند.<br>داد می&zwnj;زند خیلی نامردی و همچنان میان بازوهایم وول می&zwnj;خورد اگه کنجی اینجا بود جرأت نداشتی.</p>
<h2 id="h_82491988411111747927300246">خرید کتاب رهایم کن</h2>
<p>نسخه چاپی <strong>کتاب رهایم کن</strong> را می توانید از طریق سایت و یا اپلیکیشن فراکتاب سفارش داده و پس از خرید با مطالعه آن همراه یک ابرقهرمان نوجوان و مرگبار، لحظاتی مهیج را تجربه کنید.</p>
<p><img src="https://file1.cdn.faraketab.ir/content_file/img2025/4/خرید کتاب رهایم کن.jpg" width="70%" alt="خرید کتاب رهایم کن" style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;"></p>
<p>مشخصات <strong>کتاب رهایم کن</strong>&nbsp;در جدول زیر آورده شده است:</p>
<table class="table table-striped">
<tbody>
<tr>
<td colspan="2"><strong>مشخصات</strong></td>
</tr>
<tr>
<td><strong>ناشر:</strong></td>
<td><span>مجازی-پریان</span></td>
</tr>
<tr>
<td><strong>نویسنده:</strong></td>
<td><span>طاهره مافی</span></td>
</tr>
<tr>
<td><strong>مترجم:</strong></td>
<td><span>مینا قنواتی</span></td>
</tr>
<tr>
<td><strong>تعداد صفحه:</strong></td>
<td>62</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>موضوع:</strong></td>
<td>رمان خارجی</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>قالب:</strong></td>
<td>چاپی</td>
</tr>
</tbody>
</table>
<p>&nbsp;</p>

کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد کتاب رهایم کن