صفحات کتاب

شابک

سال نشر

<p><strong>کتاب دختر مهتاب</strong> اثر نویسنده مالزیایی سولین تن و ترجمه پگاه خدادادی می باشد و توسط <a href="https://www.faraketab.ir/person/286170-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%DB%8C">انتشارات نشر مجازی</a> منتشر و روانه بازار کتاب شده است. دختر مهتاب رمانی جذاب و گیرا و سرشار از ماجراهای تخیلی و فریبنده مثل سفر به دنیای اسطوره ها و زندگی در فضاهای تخیلی و سرشار از خلاقیت است.</p>
<ul>
<li><a href="#h_5506332147141745763600072">معرفی کتاب دختر مهتاب نشر مجازی</a></li>
<li><a href="#h_6600552558421745763604639">خلاصه کتاب دختر مهتاب&nbsp;</a></li>
<li><a href="#h_5945620209411745763607543">برشی از متن کتاب دختر مهتاب</a></li>
<li><a href="#h_4716677410391745763610881">خرید کتاب دختر مهتاب&nbsp;</a></li>
</ul>
<h2 id="h_5506332147141745763600072">معرفی کتاب دختر مهتاب نشر مجازی</h2>
<p>از آغاز خلقت بشر تاکنون جاودانگی رویای دست نیافتنی بشر بوده است و نویسندگان زیادی داستان های فراوانی در باب این رویای شیرین و دست نیافتنی خلق کرده اند تا انسان ها با خواندن این داستان ها، مدتی کوتاه قدم در سرزمین شیرین رویا بگذارند و همراه قهرمان داستان زندگی جاودانه را درک کنند. یکی از این نویسندگان سولین تن است که <strong>رمان زیبای دختر مهتاب</strong> را در مورد بانویی که اکسیر جاودانگی را می نوشد و آن را به دخترش انتقال می دهد؛ نوشته است.&nbsp;<br><strong>دختر مهتاب</strong> رمانی جذاب و گیرا و سرشار از ماجراهای تخیلی و فریبنده مثل سفر به دنیای اسطوره ها و الهه ها و زندگی در فضاهای تخیلی و سرشار از خلاقیت است؛ داستانی مملو از عشق و نفرت، غرور و سادگی، زیبایی و زشتی که به خوبی خواننده را تا آخر کتاب با خود همراه می کند.</p>
<h2 id="h_6600552558421745763604639">خلاصه کتاب دختر مهتاب&nbsp;</h2>
<p><strong>نقشه کتاب دختر مهتاب</strong>، داستانی مملو از شخصیت های افسانه ای است که گاهی نه سیاهند نه سفید؛ افرادی منحصر به فرد که هرکدام در جایگاه خود نقش پررنگی در پیش بردن رمان دارند. اما قهرمان اصلی داستان دختری به نام شینگین است که فرزند الهه ی ماه است و جاودانگی از طریق مادرش به وی منتقل شده است. دختری مغرور اما بدون پیچیدگی خاصی که ناخواسته متوجه نیروهای عجیبی که در درون خود دارد می شود و کاملا ناگهانی بار مسئولیتی سنگین را بر دوش خود حس می کند و قدم راه سفر به دنیای افسانه ها می گذارد. این سفر در کنار همه ماجراهای جذاب و هیجان انگیزش در واقع داستان سفر شینگین از دنیای بی خیالی نوجوانی به سرزمین مسئولیت پذیری و تعهد است و در هر مرحله از اتفاقات کتاب شینگین می آموزد که چگونه تعادل مناسب را بین قدرت و مسئولیتی که به واسطه این قدرت بردوش دارد را برقرار کند. شاید اصلی ترین هدف نویسنده نیز گنجاندن همین مفهوم در داستان بوده است که رشد فردی و شخصی آسان بدست نمی آید و باید برای آن تلاش نمود.<br>سولین تن <strong>دختر مهتاب</strong> را در هشت فصل نگاشته است؛ در فصل اول به معرفی شینگین و روال زندگی معمولی او می پردازد. در فصل دوم از آشنایی شینگین با پیر خردمندی می گوید که راز نیروهای درونی شینگین را برای او آشکار می کند. در فصل سوم از شینگین می گوید که پس از کشف توانایی های خود و استفاده خودسرانه از آن ها مشکلاتی ایجاد می کند.</p>
<p>در فصل چهارم و پنجم از اتحاد گروه های متنوعی می گوید که توسط شینگین برای مبارزه با نیروهای شرور دنیای افسانه ها ایجاد شده است. در دو فصل بعدی هویت واقعی شینگین آشکار می شود و او با مسئولیت هایی که بر دوشش است بیشترآشنا می شود و در فصل هشتم و آخر نویسنده شرح نبرد شینگ با نیروهای اهریمنی را بیان می کند.&nbsp;</p>
<h2 id="h_5945620209411745763607543">برشی از متن کتاب دختر مهتاب</h2>
<p>وقتی سرم را بلند کردم، دیدم که اشک&zwnj;هایم پارچه&zwnj;ی سفید و نازک لباسش را خیس کرده&zwnj;اند. تازه آن&zwnj;وقت بود که متوجه شدم لیوای فقط جامه&zwnj;ی زیر به تن دارد، حتماً از خواب پریده و با عجله سراغم آمده بود. قلبم تندتند می&zwnj;زد، هر چند پیش&zwnj;از&zwnj;آن هزار بار در لباس&zwnj;پوشیدن به او کمک کرده بودم. سعی کردم با گوشه&zwnj;ی آستینم لباسش را خشک کنم. دستم که به لیوای خورد قلب او هم تندتر زد و بازوهایش را محکم&zwnj;تر دور من حلقه کرد و آتش به جانم زد. سال&zwnj;ها دوستی&zwnj;مان در یک لحظه به باد رفت؛ جوری به هم نگاه می&zwnj;کردیم که انگار اولین بار است همدیگر را می&zwnj;بینیم. لیوای دیگر آن پسر جوانی نبود که با او دوست شده بودم، همان کسی که همیشه با من شوخی می&zwnj;کرد و سربه&zwnj;سرم می&zwnj;گذاشت. تماس دست&zwnj;هایش آتشی در من شعله&zwnj;ور می&zwnj;کرد و نگاهش نفسم را بند می&zwnj;آورد.</p>
<p>دستم را بلند کردم تا چند تار موهای سیاهش را از صورتش کنار بزنم که آشفته روی ردای سپیدش رها شده بودند. لب&zwnj;هایم از هم باز شدند. لیوای با چشمانی به تیرگی آسمان نیمه&zwnj;شب به دهانم نگاه کرد، بعد خم شد و محکم و در عین&zwnj;حال با ملایمتی آرزومندانه مرا بوسید. نفس عمیقی کشیدم. از بدنش بوی پاکیزگی به مشام می&zwnj;رسید که با عطر گل&zwnj;های حیاط در هم آمیخته بود.<br>به انعکاس تصویرم در آینه نگاه کردم. موهای سیاهم تا کمرم آمده و پوستم به&zwnj;خاطر بیرون&zwnj;ماندن در روز آفتاب&zwnj;سوخته شده بود. شاید ظاهرم چندان چشمگیر نبود، اما از دیدن خودم احساس رضایت کردم؛ حتی چال کوچک چانه&zwnj;ام که ملکه آن را نشانه&zwnj;ی کج&zwnj;رفتاری می&zwnj;دانست به نظرم قشنگ بود. خواستم یکی از لباس&zwnj;های همیشگی&zwnj;ام را بپوشم، ولی بعد یک ردای ابریشم آبی روشن انتخاب کردم که نقشی از پرندگان رنگارنگ را بر آن سوزن&zwnj;دوزی کرده بودند. لباس را به تن کردم و یکی از سارهای سبزرنگ بال&zwnj;هایش را باز کرد و دور دامن لباسم چرخی زد. جوهر هستی&zwnj;ام بدون شک قوی&zwnj;تر شده بود. تازگی پیش مین غرغر کرده بودم که همه&zwnj;ی لباس&zwnj;هایم ساده و معمولی&zwnj;اند و مین هم یکی از دوستانش که خیاط ماهری بود، خواست این لباس را برایم بدوزد. پیش&zwnj;ازاین جز رداهای سفید چیزی در کمد لباس&zwnj;هایم نداشتم. شکایتی نداشتم، چون این لباس&zwnj;ها مرا یاد مادرم می&zwnj;انداخت.</p>
<p>ولی حالا زندگی&zwnj;ام جان دیگری گرفته و رنگی شده بود. امروز با وسواس بیشتری لباس پوشیدم، تابه&zwnj;حال هرگز به ظاهرم این&zwnj;قدر اهمیت نداده بودم. با قدم&zwnj;های نرم و سبک از حیاط گذاشتم و به&zwnj;سمت اتاق لیوای رفتم، ولی بیرون آن ایستادم. نکند همه&zwnj;ی این&zwnj;ها خواب&zwnj;وخیال بوده باشند؟ شاید لیوای فراموش کرده بود. از آن هم بدتر، شاید پشیمان شده بود. بر خودم مسلط شدم، صاف ایستادم و درهای اتاق لیوای را باز کردم.</p>
<h2 id="h_4716677410391745763610881">خرید کتاب دختر مهتاب&nbsp;</h2>
<p>نسخه چاپی <strong>کتاب دختر مهتاب</strong> را می توانید از سایت یا اپلیکیشن فراکتاب سفارش داده و پس از خرید با مطاالعه آن همراه با شینگین قدم در نیای اساطیر چین بگذارید.</p>
<p><img src="https://file1.cdn.faraketab.ir/content_file/img2025/3/خرید کتاب دختر مهتاب&nbsp;.jpg" width="70%" alt="خرید کتاب دختر مهتاب&nbsp;" style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;"></p>
<p>مشخصات <strong>کتاب دختر مهتاب</strong>&nbsp;در جدول زیر آورده شده است:</p>
<table class="table table-striped">
<tbody>
<tr>
<td colspan="2"><strong>مشخصات</strong></td>
</tr>
<tr>
<td><strong>ناشر:</strong></td>
<td>مجازی</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>نویسنده:</strong></td>
<td><span>سو لین تن</span></td>
</tr>
<tr>
<td><strong>مترجم:</strong></td>
<td><span>پگاه خدادی</span></td>
</tr>
<tr>
<td><strong>تعداد صفحه:</strong></td>
<td>532</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>موضوع:</strong></td>
<td>رمان خارجی، داستان خارجی</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>قالب:</strong></td>
<td>چاپی&nbsp;</td>
</tr>
</tbody>
</table>
<p>&nbsp;</p>

کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد و بررسی کتاب دختر مهتاب