
#چالش_مرورنویسی_فراکتاب داستان زنی است به نام مستوره که در آستانهی موفقیتهای بزرگ متوجه میشود باردار است. این کتاب روایت رنج پنهان یک مادر است. نویسنده میگوید در این کتاب از ابعاد قرآنی و روانشناسی برای برون رفت از تعارضات فردی و بین فردی استفاده کرده است. قبل از هر چیز بگم بعد از مدتها یه رمان عالی خوندم اونقدر که برای انتخاب کردن بخش برشی از کتاب همین پست، نیم ساعتی درگیر بودم! واقعیت اینحاست اولین چیزی که توجه منو در نمایشگاه کتاب امسال به این کتاب جلب کرد ، قیمت بالاش بود و دو ماه بعد هم به دلیل تخفیف عالی طاقچه خریدمش! بدون تحقیق خاصی و یا نیاز سنجی! و یه روز وقتی بیکتاب در جایی منتظر بودم و حوصلهم سر رفته بود بدون اینکه در برنامهی کتابخوانیم باشه شروعش کردم و سه روزه هم تموم شد! در اکثر معرفیها به تعارضاتی که مستوره بخاطر مادر شدن تجربه میکنه اشاره شده و یه جورایی اینو موضوع اصلی داستان میدونن ولی برای من تعارضات فردیش، و مشکلاتش در ارتباط با دیگران مثل همسر و خانوادهی همسر و پدر و... جذابتر بودن و حتی شاید بشه گفت حجم بیشتری از داستان رو هم تشکیل میدادن. ما در این رمان با چیزهایی مواجه میشیم که در رمانهای عاشقانهی ایرانی کمتر خوندیم. روایت واقع بینانهای از زندگی متأهلی و چالشهای یک همسر و مادرِ فعال اجتماعی که با نثری بسیار روون بیان شده. اینکه مستوره برای حل چالشهای بینفردیش به قرآن ، گفتههای اساتیدی مثل استاد صفایی حائری ، کتابها و کلاسهای روانشناسی و.... مراجعه میکرد و نکات اونها را عملی در رفتارش بکار میبست برام خیلی دلچسب بود. و در آخر اینکه اگر بخوام منصفانه نظرم رو تموم کنم باید بگم بخش زیادی از لذت بردن من از کتاب، بخاطر شباهتهایی بود که بین شخصیت خودم و مستوره میدیدم، و شاید کتاب برای کسی با شخصیتی کاملا متفاوت انقدر گیرا و جذاب نباشه. این کتاب از موندگارهای کتابخونهاس و چندباره بابد خونده بشه و خوندنش رو به دخترا و همسرا و مادرا و توصیه میکنم.
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب زنان انسانهایی که نه تنها بخشی از زندگی بلکه تمام زندگی و حیات این کره خاکی را تشکیل دادهاند و بدون وجود آنها حتی تنفس ساده نیز بدون اثر خواهد بود در سرزمین ما نیز زنان غیور و قهرمانی در جای جای میهن پراکنده شدهاند و از دیدها پنهان گشتند اگر میخواهید با حیات و زندگانی یکی از آن زنان قهرمان آشنا شوید و آن را الگوی خود قرار دهید که از تجربیات وی استفاده کنید مطالعه کتاب مثل نهنگ نفس تازه میکنم را به شما پیشنهاد میکنم من در این کتاب با معصومه امیرزاده همراه شدم و به سوی آشنایی با یکی از زنان قهرمان سرزمینم گام برداشتم این کتاب معصومه امیرزاده نوشته شده در انتشارات کتابستان معرفت در چهار صد و هشتاد و چهار صفحه گردآوری شده است و هیچ بخشی از زندگی آن قهرمان را از قلم نینداخته است هر گامی که در این کتاب برمیداریم طبق بیان نویسنده یک نفر جلوتر میرویم و یک نفس تازه میکنیم فصل ها با تعداد نفسها مشخص شده است برای مثال در نفس اول با ماجرای بارداری ایشان و اتفاقاتی که بعد از بارداری بر سر وی میآید ذکر شده است متن کتاب از لطافت و روانی بیش از حدی برخوردار است و اینکه به نثر داستانی نوشته شده جذابیت آن را دوچندان کرده است و دلیلی بر این است که هر چقدر مطالعه کنید خسته نمیشوید و مشتاق خواندن ماجرای بعدی خواهید بود که این بسیار نکته مثبتی به نظر میرسد همانطور که بیان شد پیام اصلی این کتاب معرفی شخصیت شجاع و قهرمان یکی از زنان است که با مطالعه آن از زندگی پرفراز و نشیب ایشان باخبر میشویم و درس عبرت میگیریم مطالعه این کتاب را بر تمامی زنان قهرمان سرزمینم که همچون قهرمانانه زیسته و به دنبال محرکی برای ادامه راه هستند همچنین برای مردانی که از زندگی زنان غیور بیاطلاع هستند و نقش آنان را در جامعه ما نمیدانند پیشنهاد میکنم تنها انتقادی که دارم حجم زیاد کتاب است که ممکن است برای برخی از خوانندگان غیر قابل مطالعه باشد که این مورد نیز با تزریق محتوای ارزشمند کتاب بر روی انسان خنثی میگردد این یادداشت را جهت شرکت در چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. سامان محمدی. زمستان 1403
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب به نظر من، پیدا کردن تعادل بین همسر بودن، مادر بودن و یه فرد فعال تو جامعه، یکی از بزرگترین چالشهای زنهای امروزیه. زنها دنبال راهی میگردن که هم به خانوادهشون برسن، هم به آرزوهاشون. البته این فقط یه دغدغه زنونه نیست؛ مردا هم باید بهش توجه کنن. اگه مردا بیشتر نیازهای همسرشون رو بفهمن، میتونن یه زندگی آرومتر و شادتر داشته باشن. این مسئله خیلی مهمیه، چون وقتی زنها احساس کنن که حمایت میشن، میتونن با انرژی بیشتری به همه کارهاشون برسن. کتاب «مثل نهنگ نفس تازه میکنم» نوشته معصومه امیرزاده، خیلی خوب این موضوع رو بررسی کرده. داستان درباره یه زن خانهداره که داره مادر میشه. نویسنده با استفاده از تجربههای این زن، چالشهای روحی و روانی زنها رو نشون میده و راهحلهایی هم برای بهتر شدن اوضاع پیشنهاد میده. این کتاب میتونه یه آینه باشه برای خیلی از زنها که دارن این شرایط رو تجربه میکنن و احساس میکنن تنها نیستن. یه چیز جالب تو این کتاب اینه که میگه زنها باید خودشون رو بشناسن و بدونن چی میخوان. باید یاد بگیرن چطور هم به خودشون برسن، هم به خانوادهشون. این یعنی اولویتبندی، برنامهریزی و یاد گرفتن چطور درست با بقیه حرف بزنن. اینجوری میشه استرس رو کم کرد و از زندگی لذت برد. این قسمت از کتاب خیلی مهمه، چون به زنها یاد میده که چطور برای خودشون ارزش قائل بشن و به نیازهای خودشون هم توجه کنن. کتاب به مردا هم میگه که باید بیشتر با نقشهای همسرشون آشنا بشن و کمکشون کنن تو هر دو زمینه موفق باشن. این همکاری باعث میشه رابطهشون قویتر بشه و یه محیط سالم برای بچهها درست کنن. این خیلی مهمه که مردا هم درک کنن که زنها فقط همسر و مادر نیستن، بلکه یه فرد مستقل با آرزوها و اهداف خودشون هستن. در نهایت، «مثل نهنگ نفس تازه میکنم» فقط یه کتاب برای زنها نیست، یه منبع الهامه برای همه اعضای خانواده. این کتاب میگه با تلاش، برنامهریزی و حمایت همدیگه، میشه یه زندگی متعادل و شاد داشت. پیام اصلیش اینه که با هم میتونیم یه زندگی قشنگتر بسازیم. نوشته شده برای چالش مرورنویسی فراکتاب.
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب داستان درباره یک زن متاهل و خانهداره که در آستانه مادر شدن قرار داره. نویسنده با استفاده از تجربیات شخصیت داستان، چالشهای ذهنی و عاطفی زنان رو در نقشهای مادری و همسری به تصویر میکشه و در عین حال راهحلهایی برای مدیریت بهتر این چالشها ارائه میده. به نظر من، موضوع توازن بین نقشهای خانمها به عنوان همسر، مادر و فردی فعال در جامعه یکی از چالشهای بزرگ و پیچیدهایه که خیلی از اونها روزانه باهاش مواجه میشن. تو جامعه امروز، با تغییراتی که توی جامعه و فرهنگ به وجود اومده، زنها به دنبال راههایی هستن که بتونن همزمان به مسئولیتهای خانوادگی و اجتماعیشون برسن و این فقط دغدغه زنها نیست؛ مردها هم باید به این موضوع توجه کنن. اگر مردها بیشتر نیازها و چالشهای همسرانشون رو درک کنن، میتونن به بهبود روابط خانوادگیشون کمک کنن و با همراهی هم، ابن چالشها رو راحت بگذرونن. کتاب «مثل نهنگ نفس تازه میکنم»، بهخوبی این موضوع رو بررسی کرده و اون رو به شکلی قابل لمس، نمایش داده. یکی از نکات جالب کتاب، تأکیدش بر اهمیت خودآگاهی و شناخت نیازهای فردیه. زنها باید یاد بگیرن به نیازهای فردی خودشون هم در کنار خانواده اهمیت بدن و چطور نیازهای خودشون رو در کنار نیازهای اونها مدیریت کنن. این یادگیری میتونه شامل تعیین اولویتها، زمانبندی مناسب و یادگیری مهارتهای ارتباطی باشه که میتونه به کاهش تنشها و افزایش رضایت در زندگی کمک کنه. کتاب همچنین به مردان هم توصیه میکنه که بیشتر با نقشهای همسرانشون آشنا بشن و به اونها کمک کنن تا بتونند در هر دو زمینه خانوادگی و اجتماعی موفق باشن. این همکاری میتونه روابط زناشویی رو تقویت و محیط سالمتری برای بچهها و خود اونها ایجاد کنه. در نهایت، کتاب «مثل نهنگ نفس تازه میکنم» نه تنها یک راهنمای عملی برای زنها، بلکه یک مرجع یادگیری برای تمام اعضای خانواده است تا با همدلی و همکاری، زندگی شادتر و متعادلتری رو تجربه کنن. پیام اصلی کتاب اینه که با تلاش، برنامهریزی و حمایت متقابل در خانواده، میشه به توازن بین نقشهای مختلف دست پیدا کرد. از اون کتابهایی بود که به همه دوستها و اطرافیان متأهل و حتی مجردم توصیه میکنم بخونن. بویژه که میدونم چند نفرشون با این چالشها روبرو شدن و کیتونه خیلی بهشون کمک کنه. این مرور برای چالش مرورنویسی فراکتاب زمستان نوشته شده.
چه قدر این کتاب قشنگ بود ، جملات عمیقش که میخوام یادداشت شون کنم ، متن دلنشینش که دل مخاطب رو شیرین میکنه، داستان جالب و هنر عمیق نویسندگی و اما مهم تر از همه موضوع این کتابه . دختر ، زن ، همسر ، مادر ، خانه دار ، شاغل ، هر خانمی همیشه با تبعات این کلمات و چالش هاش درگیره ، در این کتاب خیلی عمیق و کامل زندگی و دغدغه های یک خانم رو به نمایش میگذاره، خانم مجبوره از زندگی خودش بزنه و به خونه و همسرش برسه ، گاهی خانم هم بیرون کار کنه هم کار خونه رو بکنه آخرشم مرد فکر میکنه همه کاره خودشه . نه تنها تلاش خانم رو نبینه بلکه نسبت بهش ترش رویی کنه . بچه دار شدن که مرد رو بابا میکنه اما تمام زندگی زن رو میگیره ، بدن ش رو تمام وقتش رو خوابش رو شیره وجودش رو غذا خوردنش رو آزادی و تنهایی ش و فعالیت های مورد علاقه ش رو و مرد حتی تحمل شنیدن گلایه ش رو نداره . از طرف دیگه خانواده شوهر که بعضی هاشون قسم خوردن ثابت کنن خدایی براشون وجود نداره و باید دل عروس رو ریش کنن خواهر شوهر و جاری که به غیر از اکسیژن حتما باید اذیت کردن عروس رو هم ضروری بدونن . اوایل کتاب از بی فکری خانم حرص خوردم اما بعد دیدم چه قدر مظلومه و چه قدر درد میکشه ، با این کتاب حس کردم درد های یک خانم رو با استخوان هام حس میکنم ، چه قدر غصه خوردم و دلم رنجید از مظلومیت بعضی ها و ظلم بعضی ها . این کتاب بسیار عمیق چالش های همسر داری ، شاغل بودن خانم ، زندگی دور از خانواده ، بارداری ، بچه داری ، تربیت فرزند ، رفتار با خانواده همسر و ... مطرح و به مخاطب کمک میکنه بتونه این چالش ها رو حل کنه . داستان کتاب جالبه و مسائل کتاب علمی و متقنه، با این که خیلی به مخاطب کمک میکنه تا راهش رو پیدا کنه اما باز هم دلم میسوزه چرا خانم باید آنقدر درد بکشه و رضایت شوهر رو تامین کنه اما آقا؟ خانواده همسر ؟ ای کاش زندگی طوری نباشه که فقط یک نفر بخواد مثل این قصه خودش رو قوی و اصلاح کنه ، ای کاش همه در هر نقشی هستن برای سلامت روان و رفتار خودشون تلاش کنن ای کاش مرد ها و مادر هاشونم یکم برای یاد گرفتن تلاش کنن . این کتاب خاص بود هیچ وقت به جایگاه زن اینطور عمیق نگاه نکرده بودم : شکننده ، سرشار از درد ، والا مقام ، بلند مرتبه، عاقل .... این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
بسیار عالی واقعا هر زنی با تمام وجود میتونه لحظه لحظه های کتاب رو درک کنه انگار خود او هست خوندن این کتاب رو ب همه بانوان توصیه میکنم بهتر از هر کتاب روان شناسی و کلاسی میتونه آموزنده باشه با اینکه داستان هست گاهی لازم میشه کتاب رو ببندی و روی تک تک جملاتش فکر کنی و با زندگیت تطبیق بدی
مثل ماشین لباسشویی بود. مرا انداخت در خودش. چرخاند و چرخاند. سریع و سریع تر. شاید مثل ماشین لباسشویی خانه خودمان هزار و دویست دور در دقیقه. آنقدر تند که هربار کتاب را زمین می گذاشتم تا چند دقیقه سرم گیج میرفت و نمیتوانستم بلند شوم. انگار افتاده بودم در عمق چاه. انگار در قعر خودم گیر میکردم... بس که مرا به فکر فرو میبرد. آدم را مجبور میکند یک دور راجع به چیزایی که فکر میکند به آن باور دارد فکر کند! مثل این که درون آدم را هم بزند، بگوید کجا با این عجله؟ بیا ببینم! از وقتی هم که تمام شده مثل معتادی هستم که مواد بهش نرسیده. بدحالم. دلم حرف هایشان را میخواهد. دعواهایشان را میخواهد. آن دسته گل نرگس پشت شیشه ماشین را میخواهد. بی بی خورشید و یوما را میخواهد. دلم هوای بنتی گفتنش را کرده. واقعی بودن کتاب نمک گیرم کرده. واقعی ترین کتابی بود که خواندم. معمولا کتاب هایی که راجع به زندگی و ازدواج هستند یا از این ور بوم میافتند یا از آن ور بوم. یا اغراق در عشق دارند و همه چیز خوب و رمانتیک است و هیچ اختلافی هم نیست. همه چیز عالی و بدون عیب است. زن و شوهر پولدار و خوشگل و عاشق هستند و همه جوره هم را درک میکنند. یا همه چیز در از مشکل است و همیشه دعوا دارند و مرد معتاد میشود یا خیانت میکند و کلا زندگی در هوا است. ولی این کتاب اینطور نبود. شروع زندگی زن و شوهر داستان با یک عشق عفیفانه بود ولی این عشق دلیل نمیشود که آن ها زندگی بدون مشکلی را طی کنند. اختلافاتی که در همه زندگی ها هست در زندگی آن ها هم هست. آن ها هم گاهی به مشکل برمیخوردند و با هم دعوا میکنند. از دست هم ناراحت میشوند و گریه میکنند. خوشی هایی در دل سختی ها و حالگیری هایی در بین لذت ها. خانم امیرزاده نویسنده کتاب، این داستان را با اقتباس از زندگی خودش نوشته. کتاب جذابیت قلم بالایی دارد و انگار دارد حال تمام مادران را روایت میکند. این کتاب را به همه دختران در آستانه ازدواج و مادران پیشنهاد میکنم و مطمئنم اوقات شیرینی را با آن سپری میکنید! این متن را برای #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب نوشتم.
خیلی دلنشین، زیبا و پر از رشد بود برای من! از روند رشد شخصیت اصلی خیلی خوشم اومد؛ به قدری قلم نویسنده خود بود که به خوبی تونستم این رشد رو درون خودم همزمان با شخصیت اصلی حس کنم. هر چند، گاهی اوقات توی روزمرگی فررو میره و کمی حوصلم سر میرفت، اما به طور کلی از خوندنش خوشحالم و لذت بردم! خوندنش رو توصیه میکنم :)
این کتاب رو من دارم.عالیه
توی دو روز کتاب رو تموم کردم و احساس کردم مستوره داستانه زندگی خودمه. جدا از اشتراکات بی نهایتش با زندگی خودم قلم نویسنده و هنرمندی در پرتاب به خاطرات گذشته و بیان زیبا و گرایش ستودنی هست.
خوب بود
چقدر لذت بردم... با قلم ساده و حس و حال روزمره نویسی خیلی خوب مخاطب رو همراه میکنه... من پا به پای مستوره یاد گرفتم🌸🍃
محتوا و نگارش خوبی داشت، ارزش خوندن داره ، خوندنش رو به مامانا پیشنهاد میکنم
توی زندگیه مستوره،اکثر دغدغه های درونی و ذهنی زن ها به تصویر کشیده شده و در آخر نشون میده که راه حلشون از بیرون نیست..بلکه از درون خود زن هاست. من خیلی لذت بردم از خوندن کتاب..فکر میکنم هر زنی کتاب رو بخونه ،احساس کنه شرح حال خودشه.حداقل در بعضی موارد با مستوره اشتراکاتی داره...و حداقل ترین برداشتی که از این کتاب میشه داشت...اینه که میفهمیم من فقط این دغدغه ها رو ندارم و تنها نیستم
خیلی قشنگ بود پا به پای شخصیت زندگی کردم
این کتاب رو که میخوندم با مستوره غصه خوردم، حرص خوردم، بهش غبطه خوردم، لجم گرفت از انتخابش که چرا بعدش ناراضی بود ولی آخرش وقتی دیدم داره خودشو تربیت میکنه که چطوری چالش هارو پشت سر بزاره، چطوری به آرامش برسه و آرامش رو به امیریل و بچهها منتقل کنه خوشحال شدم مشکلی نیست که آدم اشتباه کنه. اشتباه بخشی از ذات ما آدماست که ناگزیر برای بهتر شدن بهش دچار میشیم ولی مهمتر از اون اینه که تو اشتباه نمونیم و بفهمیم اشتباه کدوم بوده و درستش کنیم. مستوره از فکر و بیان جمله سقط جنین پشیمون بود و چندبار به خودش یادآوری میکرد اینو و سعی میکرد ازش فرار نکنه و لذت بودن با علی رو به نیش بکشه. این کتاب جملات آموزشی و تربیتی داشت که خیلی خوب بودن. انگار من بزرگ شدن و بالغ شدن مستوره در زندگی متأهلی رو دیدم انتظارات مستوره از امیریل تا حدی بجا و درست بود. اینکه نشان ندادن احساسات رو نباید فقط با پول درآوردن و مدیریت دخل و خرج یر به یر کرد. اما باز به این فکر میکردم که مستوره خودش انتخاب کرده بود و در واقع امیریل رو همینی که هست پذیرفته بود و بعد اینهمه روز تازه فهمیده بود چرا امیریل بهش نمیگه دوستت دارم. چرا توجهی به بُعد اجتماعی خارج از خونه و تو محل کار نداره در صورتی که مستوره رو همین شکلی دیده و پسندیده بود و نمیشه که تو بخوای همه رو به اون شکلی که تو میخوای دربیاری اما مستوره نرمشی که از خودش نشون داده بود این اجازه رو داده بود و به خودش انگار اینو رسونده بود که در زندگی متأهلی اگه باعث آسیب به بچه ها و زندگی بشه کار بیرون اونقدر اهمیت نداره و امیریل هم اینو میدونست ولی بعد افتادن از تب و تاب عاشقی فهمید که اینم براش مهم بوده و بیشترین مشکل رو داشت باهاش سروکله میزد تا اینکه راهکار رو پیدا کرد به قیمت چندبار خودخوری و اعصاب خوردی خودش و امیریل در کل کتاب خیلی آموزندهای بود و من جداً دوستش داشتم و چقدر بعضی جاهارو هایلایت کردم اینقدر که خوب بودن. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام.
به نام خدا #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب نویسنده کتاب بانویی ایرانی که در عرصه های مختلف علمی و فرهنگی،فعالیت های گوناگونی داشته و عناوین برتری رو کسب کرده و حالا در ادامه این نمودار پیشرفت با چالش جدی در زندگی مواجه شده و آن هم پدیده بارداری بود که هیچ گونه آمادگی برای آن نداشته است.مستوره دو بارداری پشت سر هم را تجربه میکند. این کتاب خیلی واقعی نوشته شده و توصیفات خوبی دارد و خیلی جاها خواننده با نویسنده کتاب،همذات پنداری میکند.خیلی جاها حس می کردم که نویسنده کتاب ،خاطرات خود را به رشته تحریر در آورده است. خواندن این کتاب را به همه بانوان،توصیه میکنم.خصوصا به کسانی که تازه،مادر شده اند و با فراز و نشیب های مادری،کنار نیامده اند. قهرمان کتاب،یک مادر واقعی است نه یک مادر واکس زده اینستاگرامی! مادری که خسته و کلافه می شود،با همسرش دچار چالش می شود، با خانواده همسرش تعارضاتی دارد.حتی گاهی در خانواده خویش نیز دچار تنش میشود. اما تلاش برای بهبودی شرایط می کند و در جا نمی زند.نویسنده یک عشق واقعی با همه فراز و فرودها را به تحریر می آورد،عشق بین امیر یل و مستوره. زندگی مستوره،یک زندگی پرتلاش و پرچالش است. زنی که سعی میکند در همه ابعاد به موفقیت برسد اما گاهی به بن بست میخورد. برشی از کتاب: ببخشید دستمال دارین؟دستمال را به طرفش می گیرم و علت گریه را می پرسم. می گوید بعد از این همه سال انتظار،بارداریم پوچه. بیشتر می بارد.دستش را میگیرم. باید چه کار کنی؟می گوید سقط و شانه های ظریفش می لرزد.نمیخواهم با سوال های بیشتر اذیتش کنم.مگر میشود شکم آدم پر شود از پوچ؟!آدم نگاه کند به عکس حفره ای خالی و اشک بریزدبرای کسی که هیچ به جایش نشسته است؟. هیچ رشد نمیکند،می کند؟گاهی هیچ هم رشد میکند و همه جای زندگی آدم را می گیرد. عجیب تر آن که باید این هیچ و پوچ را سقط کرد. #این یادداشت را برای شرکت در چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام.
کتاب مثل نهنگ نفس تازه میکنم اواسط بارداری ام بود که از طریق یکی از دوستان با این کتاب اشنا شدم، افسردگی و حال خراب های بارداری ام را دیده بود و گفت که حتما بعد از خواندن کتاب حالم بهتر میشود. بدون داشتن امیدی کتاب را خریدم و شروع کردم. اوایل خیلی همذات پنداری نمیکردم و حتی تصمیم ابتدایی قهرمان داستان برایم اصلا جالب نبود و دلم میخواست یک کشیده به صورتش بزنم ولی هر چه جلوتر رفت انگار بیشتر حرف دلش را میفهمیدم. زن هایی که قبل از مادر شدن از دیوار راست بالا رفته اند حالا باید بشینند یک گوشه و ویارانه بخورند چرا که چشمان عزیز دردانه اشان چپول نشود! ولی خاطرات آن روزها مگر از سر ادم دست برمی دارد، همش این جمله به ذهنم میامد که :«من این ادم نیستم، من شیرزنی بودم برای خودم» یعنی یاد نگرفته ایم و یاد هم نداده اند که بابا مادر شدن ته ته شیرزن بودن است! تصوراتمان اگر نگویم فمنیستی نیست، حداقل مردانه که هست. با این تصورات اگر مادر هم شده باشیم که واویلاست. خواندن کتاب نشانم داد چرا افسرده شده ام و چرا حالم خراب است. چرا ان جور که باید از داشتن طفلکم خوشحال نیستم. رمانی است از زنی شبیه خودمان با چالش های ریز و درشت خودمان، زنی که تلاش میکند راه خودش را پیدا کند و مادری و همسری کند، بعد از خواندن کتاب سعی کردم من هم راه خودم را پیدا کنم و از دل این داستان، داستان خودم را بنویسم. حتما حتما به کسانی که در دوران مجردی و قبل از مادر شدن، در هر سوراخ موشی دست کرده اند و حالا نشسته اند و تعداد ضربات لگد فسقل را میشمارند پیشنهاد میکنم این کتاب جالب و خواندنی را مطالعه کنند. کتاب کمی طولانی است ولی قطعا خسته نمیشوید از خواندنش! #چالش_مرورنویسی_فراکتاب من این یادداشت را برای چالش مرورنویسی فراکتاب نوشتهام.
شاید من هم نهنگ هستم. حالم از خواندن کتاب خوب است. خوشحالم که تجربه های مشترک دارم از ازدواج، از فرزندآوری، از دلگیری از رفتار مادر شوهر از جر و بحث با همسر و دلتنگ شدن برای روزگار دانشجویی ... اما فهمیدم که همه ی اینها تجربیات یک زندگی طبیعی است و خیلی حاد و ویژه نیست و باید گذاشت و گذشت. 1- با امیریل همزاد پنداری بیشتری داشتم. شاید چون دقیقا مثل او بعد از دعواهای زن و شوهری، خیلی مسئله را جدی نمی گیرم و هنوز سرم به متکا نرسیده، می خوابم. 2- دقیق نمی توانم تفکیک کنم جاهایی که تصویرسازی شفافی در ذهنم شکل می گیرد بخاطر توصیفات گیرا و زنده است یا نزدیکی تجربه زیسته با او. البته که بنظرم داستان خیلی تند پیش می رفت. من دوست داشتم ساعتها درباره یه موقعیت در کتاب توصیف بخوانم و در صحنه غرق شوم. خصوصا مکانهایی مثل خانه پدری مستوره، بندر، خصوصا آن دفتر تشکل و کارهای فرهنگی. احساسات بیشتر توصیف شوند تا هرچه بیشتر همراه شخصیت مستوره رشد کنم. جای توضیحات بیشتر بود ولی در کل توانسته بود من را با خودش همراه کند و حسابی با او همذات پنداری داشته باشم. 3- با خوندن کتاب بیشتر از حس خواندن کتاب و رمان، حس دیدن فیلم را داشتم. بنظرم سرعت زیاد داستان بیشتر به یک فیلم سینمایی شبیه بود. فلاش بک های متعدد و سرعت روایت زیاد و قطع شدن بعضی از توصیفات. گاهی سردرگم می شدم که ادقیقا کجای داستان هستم. من توصیفات و کندی روایت ها ی رمانهای کلاسیک را می پسندم و اینطور داستانها مهم نیست آخر داستان چه می شود دوست داری همراه شخصیت اصلی قدم بزنی. شاید هم من فکر می کردم با رمانهای خواهران برونته طرف هستم. 4. تجربه فعالیت در تشکل دانشجویی باعث شد بیشتر یا مستوره همراه باشم و همزاد پنداری بیشتری داشته باشم البته تا این حد آزادی به هرجا رفتن و هرکاری کردن برای من باورکردنی نیست. البته شکل روابط تشکل مستوره هم برایم کمی غریب بود سوال بی جواب داستان تا انتها بی جواب ماند که امیریل با رشته مهندسی و قیافه بسیجی جهادی با روحیه زمخت، وسط انجمن ادبی هنری چه می کرد البته بنظرم سرعت بالای داستان سوالات بی جواب زیادی را در ذهنم گذاشت. 5. اوایل و تا اواسط داستان را بسیار دوست داشتم. چقدر این تجربه زیسته ها مهم هستند. چقدر صحبت از این احساسات زنانه و مادرانه مهم است. این احساسات زنانه توصیف شده چه لازم هستند. با عقل مطالعات زنانی خوانده مخلوط با یک دختر حساس مادر شده، مدام آنها رادر ذهنم کنار هم می چیدم و تجزیه و تحلیل می کردم. اما با اواخر داستان همراه نشدم. از نسخه پیچی و راه حل دادن و موعظه کردن ها خوشم نیامد. شاید این زن سوپر قهرمان همه چی رو جمع کن بچه، کار پاره وقت و مادرشوهر بدون ناراحتی در کمال رشدیافتگی ... شاید این نسخه همه زنان جامعه نباشد. برای رسیدن به چنین زنانی، نیاز به تسهیل گری در جامعه داریم تا زنان بتوانند در تمام نقش ها و ابعاد وجودی خود رشد کنند. اگر بخواهیم نهنگ بسازیم، باید فضا را مهیا کنیم چه فرهنگی و افکار عمومی، چه مسائل اقتصادی و چه فضای شهری. البته دور نیست. برشی از کتاب همین قدر که من آرام شدهام، از کتاب خانهای که برایم خرید کتاب برمیدارم، با بچهها بازی میکنم، گاهی میخندم، پای پنجره گلدان چیدهام و جمعهها قیمه میپزم و شبها لوسیون زیر گردنم میکشم، کافیست. برای او همینقدر بس است. پس من با بقیه خودم چه کنم؟با توانم در مدیریت، قدرتم در تحلیل و برنامهریزی، با صدایم که میتوانم با آن سخنرانی کنم، با دستهایم که میتوانم با آنها بنویسم، با این همه مهر که در من میجوشد، با این همه هیجانی که گاهی من را از هجومش میکُشد، با این غم غربت که انگار غم محقری است، با این همه رویای عاشقانه، با این همه خیالهای زنانه؟ برای چالش مرورنویسی فراکتاب. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
عالی