
عالییییییی.خیلی خیلی خوب بود.خیلی حس خوبی به آدم منتقل میکنه و اینکه به نظرم برای یکبار هم که شده باید حتما خونده بشه ، در حین داستان مسائلی مطرح میشه که واقعا دغدغه ها و نگرانی هر زنی هست که نویسنده با نگاه مثبت به این مسائل دید زن رو نسبت به مشکلات و همینطور زندگی مشترک به طور کامل عوض میکنه. نکات خیلی جالب و آموزنده ای داشت.
اگر دوست دارید توی برهوت این دنیا بزرگ شدن روح کسی رو ببینید و بدون شعار دادن درسی یاد بگیرید بهتون توصیه میکنم حتما بخونید . بی نظیره
نمیدانم این کتاب خاطرات زندگی نویسنده بود؟ یا مبتنی بر زندگی نویسنده همراه با تغییر و تصرّفاتی بود؟ یا کاملا خیالی بود. احتمالا دوّمی. ولی در هر صورت، دست تدبیر الهی در این نوشته خیلی پررنگ حس میشد و خیلی شبیه به واقعیت بود. با خواندن این کتاب، برای منِ مرد، در دنیای خودم، مثل مستوره لجنهای کف استخر وجودم کم کم بالا آمد و صدای نالههای روحم را که به خاطر توهّمات و تعلّقات پستش بود شنیدم. با آموختن او آموختم. با توبه او توبه کردم. با شکستن او پیش پدرش، تکبّرم را شکستم، و نهایتا با پایان کتاب، هویت خودم را کشف کردم. امیریل وجودم را دیدم که میخواهد متواضعانه، روز و شب بدود و کار کند برای تامین زندگی خانوادگی که مستورهاش محور آن است. همان درخت مثمر. اگر محور داستان نمیتوانم باشم، ولی میتوانم نوکری محور داستان خانواده را بکنم. من امیریلی هستم که مستورهام میتواند به آن تکیه کند و زیر سایهاش ثمر دهد و آن ثمرها را بپروراند. نقش نوکریام را دوست دارم. من یک امیریل هستم، یک تکیهگاه، تا کسی با آرامش به من تکیه بزند و ثمر دهد.
هم دلی و هم دردی ای که نویسنده در خلال داستان با مخاطب داشت رو بسیار میپسندم و به این فکر میکنم که هیچ چیز بجز نوشته های این کتاب به این زیبایی و ظرافت و دقت انقدر من و موقعیتم به عنوان یک همسر، یک دختر و زنی که تشنه ی رشد هست، غم ها، شادی ها و شوق هایی داره و برای بهتر شدن زندگیش دغدغه منده رو درک نکرده :))
#چالش_مرورنویسی_فراکتاب داستان زنی است به نام مستوره که در آستانهی موفقیتهای بزرگ متوجه میشود باردار است. این کتاب روایت رنج پنهان یک مادر است. نویسنده میگوید در این کتاب از ابعاد قرآنی و روانشناسی برای برون رفت از تعارضات فردی و بین فردی استفاده کرده است. قبل از هر چیز بگم بعد از مدتها یه رمان عالی خوندم اونقدر که برای انتخاب کردن بخش برشی از کتاب همین پست، نیم ساعتی درگیر بودم! واقعیت اینحاست اولین چیزی که توجه منو در نمایشگاه کتاب امسال به این کتاب جلب کرد ، قیمت بالاش بود و دو ماه بعد هم به دلیل تخفیف عالی طاقچه خریدمش! بدون تحقیق خاصی و یا نیاز سنجی! و یه روز وقتی بیکتاب در جایی منتظر بودم و حوصلهم سر رفته بود بدون اینکه در برنامهی کتابخوانیم باشه شروعش کردم و سه روزه هم تموم شد! در اکثر معرفیها به تعارضاتی که مستوره بخاطر مادر شدن تجربه میکنه اشاره شده و یه جورایی اینو موضوع اصلی داستان میدونن ولی برای من تعارضات فردیش، و مشکلاتش در ارتباط با دیگران مثل همسر و خانوادهی همسر و پدر و... جذابتر بودن و حتی شاید بشه گفت حجم بیشتری از داستان رو هم تشکیل میدادن. ما در این رمان با چیزهایی مواجه میشیم که در رمانهای عاشقانهی ایرانی کمتر خوندیم. روایت واقع بینانهای از زندگی متأهلی و چالشهای یک همسر و مادرِ فعال اجتماعی که با نثری بسیار روون بیان شده. اینکه مستوره برای حل چالشهای بینفردیش به قرآن ، گفتههای اساتیدی مثل استاد صفایی حائری ، کتابها و کلاسهای روانشناسی و.... مراجعه میکرد و نکات اونها را عملی در رفتارش بکار میبست برام خیلی دلچسب بود. و در آخر اینکه اگر بخوام منصفانه نظرم رو تموم کنم باید بگم بخش زیادی از لذت بردن من از کتاب، بخاطر شباهتهایی بود که بین شخصیت خودم و مستوره میدیدم، و شاید کتاب برای کسی با شخصیتی کاملا متفاوت انقدر گیرا و جذاب نباشه. این کتاب از موندگارهای کتابخونهاس و چندباره بابد خونده بشه و خوندنش رو به دخترا و همسرا و مادرا و توصیه میکنم.
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب زنان انسانهایی که نه تنها بخشی از زندگی بلکه تمام زندگی و حیات این کره خاکی را تشکیل دادهاند و بدون وجود آنها حتی تنفس ساده نیز بدون اثر خواهد بود در سرزمین ما نیز زنان غیور و قهرمانی در جای جای میهن پراکنده شدهاند و از دیدها پنهان گشتند اگر میخواهید با حیات و زندگانی یکی از آن زنان قهرمان آشنا شوید و آن را الگوی خود قرار دهید که از تجربیات وی استفاده کنید مطالعه کتاب مثل نهنگ نفس تازه میکنم را به شما پیشنهاد میکنم من در این کتاب با معصومه امیرزاده همراه شدم و به سوی آشنایی با یکی از زنان قهرمان سرزمینم گام برداشتم این کتاب معصومه امیرزاده نوشته شده در انتشارات کتابستان معرفت در چهار صد و هشتاد و چهار صفحه گردآوری شده است و هیچ بخشی از زندگی آن قهرمان را از قلم نینداخته است هر گامی که در این کتاب برمیداریم طبق بیان نویسنده یک نفر جلوتر میرویم و یک نفس تازه میکنیم فصل ها با تعداد نفسها مشخص شده است برای مثال در نفس اول با ماجرای بارداری ایشان و اتفاقاتی که بعد از بارداری بر سر وی میآید ذکر شده است متن کتاب از لطافت و روانی بیش از حدی برخوردار است و اینکه به نثر داستانی نوشته شده جذابیت آن را دوچندان کرده است و دلیلی بر این است که هر چقدر مطالعه کنید خسته نمیشوید و مشتاق خواندن ماجرای بعدی خواهید بود که این بسیار نکته مثبتی به نظر میرسد همانطور که بیان شد پیام اصلی این کتاب معرفی شخصیت شجاع و قهرمان یکی از زنان است که با مطالعه آن از زندگی پرفراز و نشیب ایشان باخبر میشویم و درس عبرت میگیریم مطالعه این کتاب را بر تمامی زنان قهرمان سرزمینم که همچون قهرمانانه زیسته و به دنبال محرکی برای ادامه راه هستند همچنین برای مردانی که از زندگی زنان غیور بیاطلاع هستند و نقش آنان را در جامعه ما نمیدانند پیشنهاد میکنم تنها انتقادی که دارم حجم زیاد کتاب است که ممکن است برای برخی از خوانندگان غیر قابل مطالعه باشد که این مورد نیز با تزریق محتوای ارزشمند کتاب بر روی انسان خنثی میگردد این یادداشت را جهت شرکت در چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. سامان محمدی. زمستان 1403
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب به نظر من، پیدا کردن تعادل بین همسر بودن، مادر بودن و یه فرد فعال تو جامعه، یکی از بزرگترین چالشهای زنهای امروزیه. زنها دنبال راهی میگردن که هم به خانوادهشون برسن، هم به آرزوهاشون. البته این فقط یه دغدغه زنونه نیست؛ مردا هم باید بهش توجه کنن. اگه مردا بیشتر نیازهای همسرشون رو بفهمن، میتونن یه زندگی آرومتر و شادتر داشته باشن. این مسئله خیلی مهمیه، چون وقتی زنها احساس کنن که حمایت میشن، میتونن با انرژی بیشتری به همه کارهاشون برسن. کتاب «مثل نهنگ نفس تازه میکنم» نوشته معصومه امیرزاده، خیلی خوب این موضوع رو بررسی کرده. داستان درباره یه زن خانهداره که داره مادر میشه. نویسنده با استفاده از تجربههای این زن، چالشهای روحی و روانی زنها رو نشون میده و راهحلهایی هم برای بهتر شدن اوضاع پیشنهاد میده. این کتاب میتونه یه آینه باشه برای خیلی از زنها که دارن این شرایط رو تجربه میکنن و احساس میکنن تنها نیستن. یه چیز جالب تو این کتاب اینه که میگه زنها باید خودشون رو بشناسن و بدونن چی میخوان. باید یاد بگیرن چطور هم به خودشون برسن، هم به خانوادهشون. این یعنی اولویتبندی، برنامهریزی و یاد گرفتن چطور درست با بقیه حرف بزنن. اینجوری میشه استرس رو کم کرد و از زندگی لذت برد. این قسمت از کتاب خیلی مهمه، چون به زنها یاد میده که چطور برای خودشون ارزش قائل بشن و به نیازهای خودشون هم توجه کنن. کتاب به مردا هم میگه که باید بیشتر با نقشهای همسرشون آشنا بشن و کمکشون کنن تو هر دو زمینه موفق باشن. این همکاری باعث میشه رابطهشون قویتر بشه و یه محیط سالم برای بچهها درست کنن. این خیلی مهمه که مردا هم درک کنن که زنها فقط همسر و مادر نیستن، بلکه یه فرد مستقل با آرزوها و اهداف خودشون هستن. در نهایت، «مثل نهنگ نفس تازه میکنم» فقط یه کتاب برای زنها نیست، یه منبع الهامه برای همه اعضای خانواده. این کتاب میگه با تلاش، برنامهریزی و حمایت همدیگه، میشه یه زندگی متعادل و شاد داشت. پیام اصلیش اینه که با هم میتونیم یه زندگی قشنگتر بسازیم. نوشته شده برای چالش مرورنویسی فراکتاب.
مثل نهنگ نفس تازه میکنم، نوشته معصومه امیرزاده کتاب درمورد زنی فعال در عرصه اجتماع است که در میان انبوهی از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی متوجه بارداری میشود. تصمیم به سقط میگیرد اما در نهایت از این کار صرف نظر میکند. من از فضای اولیه ای که این کتاب در رابطه با پرورش یک انسان تمدن ساز ترسیم کرده بود لذت نبردم. فضای داستان برایم پر از غم و ناامیدی و استرس بود. از اینکه زنی تا این حد خود را غرق در فعالیت های اجتماعی و حضور در جامعه کند که مهمترین نقش و رسالت خود را فراموش کند و از این نقش بی بدیل فراری بجوید، لذت نبردم. هرچند که این فضا مربوط به بخش ابتدایی کتاب است و واقعیتی است در میان دنیای امروز ما آدمها. این فقط مستوره نیست، ماجرای زندگی خیلی از ما زنان است. کتاب حجیمی است اما داستان روان است و مخاطب را تا آخر با خود همراه میکند و از این جهت قلم نویسنده پسندیدم. در میان نقدی که به کتاب داشتم، بعضی عبارات در خلال داستان به صورت زیبایی بیان شده بود و انسان را به فکر وا میداشت مثلا این قسمت: " این خداست که تصمیم میگیرد تو را کجای قالی زندگی ببافد، گلی درشت وسط قالی یا برگی ریز در حاشیه. " یا عباراتی که از دل مفاهیم عمیق دینی گرفته شده بود به داستان زیبایی خاصی میداد و خواننده را متوجه معنای عمیق این عبارات میکرد. در میان آثار مربوط به خانواده و جمعیت، رمان نو و جدیدی بود. بریده کتاب: بچه اگر جاهل و کمسن باشد و گم بشود، وقتی پیدا شد، مادر فقط بغلش میکند. اما اگر بچه بالغ بود و خودش گذاشت و رفت یا حتی گم شد، موقع برگرداندنش به خانه، مادر تشر میزند و پدر گوشمالی میدهد، اما سرآخر، وقت خواب، به صورت بچه نگاه میکنند و خوشحالاند که برگشته. اگر بعد از توبه گوشمالی هم شدید، تعجب نکنید. خدا بالغ حسابتان کرده. چه توی بغلتان گرفت چه تشر زد، تن بدهید. چون او با همۀ بزرگیاش، به سمت شما برگشته و صدایتان زده. بندهٔ پشیمان بندهای است که صدای خدا را شنیدهاست. •••••••• بچهها! ازنظر علامه طباطبایی، دو گروه انسان توی این کرهٔ خاکی زندگی میکنن: آدمای بدبخت و آدمای خوشبخت. ازنظر علامه، انسانی بدبخته که فکر کنه رنج یا حال بد یا اتفاق بدی که به اون میرسه مسببی غیر خدا داره؛ یعنی خودش یا دیگران رو مستقل بالذات میدونه. بدبختا به مقام مالکیت خدا جاهلاند و بینواها به اینواون چنگ میزنند تا حالشون رو خوب کنن یا حالشون رو بد نکنن. اما خوشبختا چی؟ اونا هیچ موجودی رو مستقل نمیدونن و فقط خدا رو مالک میدونن. علامه میگه، چون میدونن از خدا جز جمیل و خیر صادر نمیشه، پس میفهمن که هیچچیز در عالم مکروه نیست تا از اون بدشون بیاد و هیچ مخوفی نیست تا از اون بترسن و هیچ مهیبی نیست تا از اون به دلهره بیفتن و هیچ محذوری نیست تا از اون برحذر بشن. •••••••• رنجهایی هستند که باید آنها را پذیرفت و در آغوش کشید، برایشان معنایی جستوجو کرد و با معنای ناشی از رنج، لباس گرمی بافت. رنجهایی هم هستند که باید برای از بین بردنشان جنگید. من از رنجهای اجباری زندگی غمگینم، اما برای از بین بردن دسته ی دوم میجنگم. این یادداشت را برای چالش مرورنویسی فراکتاب نوشتهام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب داستان درباره یک زن متاهل و خانهداره که در آستانه مادر شدن قرار داره. نویسنده با استفاده از تجربیات شخصیت داستان، چالشهای ذهنی و عاطفی زنان رو در نقشهای مادری و همسری به تصویر میکشه و در عین حال راهحلهایی برای مدیریت بهتر این چالشها ارائه میده. به نظر من، موضوع توازن بین نقشهای خانمها به عنوان همسر، مادر و فردی فعال در جامعه یکی از چالشهای بزرگ و پیچیدهایه که خیلی از اونها روزانه باهاش مواجه میشن. تو جامعه امروز، با تغییراتی که توی جامعه و فرهنگ به وجود اومده، زنها به دنبال راههایی هستن که بتونن همزمان به مسئولیتهای خانوادگی و اجتماعیشون برسن و این فقط دغدغه زنها نیست؛ مردها هم باید به این موضوع توجه کنن. اگر مردها بیشتر نیازها و چالشهای همسرانشون رو درک کنن، میتونن به بهبود روابط خانوادگیشون کمک کنن و با همراهی هم، ابن چالشها رو راحت بگذرونن. کتاب «مثل نهنگ نفس تازه میکنم»، بهخوبی این موضوع رو بررسی کرده و اون رو به شکلی قابل لمس، نمایش داده. یکی از نکات جالب کتاب، تأکیدش بر اهمیت خودآگاهی و شناخت نیازهای فردیه. زنها باید یاد بگیرن به نیازهای فردی خودشون هم در کنار خانواده اهمیت بدن و چطور نیازهای خودشون رو در کنار نیازهای اونها مدیریت کنن. این یادگیری میتونه شامل تعیین اولویتها، زمانبندی مناسب و یادگیری مهارتهای ارتباطی باشه که میتونه به کاهش تنشها و افزایش رضایت در زندگی کمک کنه. کتاب همچنین به مردان هم توصیه میکنه که بیشتر با نقشهای همسرانشون آشنا بشن و به اونها کمک کنن تا بتونند در هر دو زمینه خانوادگی و اجتماعی موفق باشن. این همکاری میتونه روابط زناشویی رو تقویت و محیط سالمتری برای بچهها و خود اونها ایجاد کنه. در نهایت، کتاب «مثل نهنگ نفس تازه میکنم» نه تنها یک راهنمای عملی برای زنها، بلکه یک مرجع یادگیری برای تمام اعضای خانواده است تا با همدلی و همکاری، زندگی شادتر و متعادلتری رو تجربه کنن. پیام اصلی کتاب اینه که با تلاش، برنامهریزی و حمایت متقابل در خانواده، میشه به توازن بین نقشهای مختلف دست پیدا کرد. از اون کتابهایی بود که به همه دوستها و اطرافیان متأهل و حتی مجردم توصیه میکنم بخونن. بویژه که میدونم چند نفرشون با این چالشها روبرو شدن و کیتونه خیلی بهشون کمک کنه. این مرور برای چالش مرورنویسی فراکتاب زمستان نوشته شده.
چه قدر این کتاب قشنگ بود ، جملات عمیقش که میخوام یادداشت شون کنم ، متن دلنشینش که دل مخاطب رو شیرین میکنه، داستان جالب و هنر عمیق نویسندگی و اما مهم تر از همه موضوع این کتابه . دختر ، زن ، همسر ، مادر ، خانه دار ، شاغل ، هر خانمی همیشه با تبعات این کلمات و چالش هاش درگیره ، در این کتاب خیلی عمیق و کامل زندگی و دغدغه های یک خانم رو به نمایش میگذاره، خانم مجبوره از زندگی خودش بزنه و به خونه و همسرش برسه ، گاهی خانم هم بیرون کار کنه هم کار خونه رو بکنه آخرشم مرد فکر میکنه همه کاره خودشه . نه تنها تلاش خانم رو نبینه بلکه نسبت بهش ترش رویی کنه . بچه دار شدن که مرد رو بابا میکنه اما تمام زندگی زن رو میگیره ، بدن ش رو تمام وقتش رو خوابش رو شیره وجودش رو غذا خوردنش رو آزادی و تنهایی ش و فعالیت های مورد علاقه ش رو و مرد حتی تحمل شنیدن گلایه ش رو نداره . از طرف دیگه خانواده شوهر که بعضی هاشون قسم خوردن ثابت کنن خدایی براشون وجود نداره و باید دل عروس رو ریش کنن خواهر شوهر و جاری که به غیر از اکسیژن حتما باید اذیت کردن عروس رو هم ضروری بدونن . اوایل کتاب از بی فکری خانم حرص خوردم اما بعد دیدم چه قدر مظلومه و چه قدر درد میکشه ، با این کتاب حس کردم درد های یک خانم رو با استخوان هام حس میکنم ، چه قدر غصه خوردم و دلم رنجید از مظلومیت بعضی ها و ظلم بعضی ها . این کتاب بسیار عمیق چالش های همسر داری ، شاغل بودن خانم ، زندگی دور از خانواده ، بارداری ، بچه داری ، تربیت فرزند ، رفتار با خانواده همسر و ... مطرح و به مخاطب کمک میکنه بتونه این چالش ها رو حل کنه . داستان کتاب جالبه و مسائل کتاب علمی و متقنه، با این که خیلی به مخاطب کمک میکنه تا راهش رو پیدا کنه اما باز هم دلم میسوزه چرا خانم باید آنقدر درد بکشه و رضایت شوهر رو تامین کنه اما آقا؟ خانواده همسر ؟ ای کاش زندگی طوری نباشه که فقط یک نفر بخواد مثل این قصه خودش رو قوی و اصلاح کنه ، ای کاش همه در هر نقشی هستن برای سلامت روان و رفتار خودشون تلاش کنن ای کاش مرد ها و مادر هاشونم یکم برای یاد گرفتن تلاش کنن . این کتاب خاص بود هیچ وقت به جایگاه زن اینطور عمیق نگاه نکرده بودم : شکننده ، سرشار از درد ، والا مقام ، بلند مرتبه، عاقل .... این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
بسیار عالی واقعا هر زنی با تمام وجود میتونه لحظه لحظه های کتاب رو درک کنه انگار خود او هست خوندن این کتاب رو ب همه بانوان توصیه میکنم بهتر از هر کتاب روان شناسی و کلاسی میتونه آموزنده باشه با اینکه داستان هست گاهی لازم میشه کتاب رو ببندی و روی تک تک جملاتش فکر کنی و با زندگیت تطبیق بدی
مثل ماشین لباسشویی بود. مرا انداخت در خودش. چرخاند و چرخاند. سریع و سریع تر. شاید مثل ماشین لباسشویی خانه خودمان هزار و دویست دور در دقیقه. آنقدر تند که هربار کتاب را زمین می گذاشتم تا چند دقیقه سرم گیج میرفت و نمیتوانستم بلند شوم. انگار افتاده بودم در عمق چاه. انگار در قعر خودم گیر میکردم... بس که مرا به فکر فرو میبرد. آدم را مجبور میکند یک دور راجع به چیزایی که فکر میکند به آن باور دارد فکر کند! مثل این که درون آدم را هم بزند، بگوید کجا با این عجله؟ بیا ببینم! از وقتی هم که تمام شده مثل معتادی هستم که مواد بهش نرسیده. بدحالم. دلم حرف هایشان را میخواهد. دعواهایشان را میخواهد. آن دسته گل نرگس پشت شیشه ماشین را میخواهد. بی بی خورشید و یوما را میخواهد. دلم هوای بنتی گفتنش را کرده. واقعی بودن کتاب نمک گیرم کرده. واقعی ترین کتابی بود که خواندم. معمولا کتاب هایی که راجع به زندگی و ازدواج هستند یا از این ور بوم میافتند یا از آن ور بوم. یا اغراق در عشق دارند و همه چیز خوب و رمانتیک است و هیچ اختلافی هم نیست. همه چیز عالی و بدون عیب است. زن و شوهر پولدار و خوشگل و عاشق هستند و همه جوره هم را درک میکنند. یا همه چیز در از مشکل است و همیشه دعوا دارند و مرد معتاد میشود یا خیانت میکند و کلا زندگی در هوا است. ولی این کتاب اینطور نبود. شروع زندگی زن و شوهر داستان با یک عشق عفیفانه بود ولی این عشق دلیل نمیشود که آن ها زندگی بدون مشکلی را طی کنند. اختلافاتی که در همه زندگی ها هست در زندگی آن ها هم هست. آن ها هم گاهی به مشکل برمیخوردند و با هم دعوا میکنند. از دست هم ناراحت میشوند و گریه میکنند. خوشی هایی در دل سختی ها و حالگیری هایی در بین لذت ها. خانم امیرزاده نویسنده کتاب، این داستان را با اقتباس از زندگی خودش نوشته. کتاب جذابیت قلم بالایی دارد و انگار دارد حال تمام مادران را روایت میکند. این کتاب را به همه دختران در آستانه ازدواج و مادران پیشنهاد میکنم و مطمئنم اوقات شیرینی را با آن سپری میکنید! این متن را برای #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب نوشتم.
خیلی دلنشین، زیبا و پر از رشد بود برای من! از روند رشد شخصیت اصلی خیلی خوشم اومد؛ به قدری قلم نویسنده خود بود که به خوبی تونستم این رشد رو درون خودم همزمان با شخصیت اصلی حس کنم. هر چند، گاهی اوقات توی روزمرگی فررو میره و کمی حوصلم سر میرفت، اما به طور کلی از خوندنش خوشحالم و لذت بردم! خوندنش رو توصیه میکنم :)
این کتاب رو من دارم.عالیه
توی دو روز کتاب رو تموم کردم و احساس کردم مستوره داستانه زندگی خودمه. جدا از اشتراکات بی نهایتش با زندگی خودم قلم نویسنده و هنرمندی در پرتاب به خاطرات گذشته و بیان زیبا و گرایش ستودنی هست.
خوب بود
چقدر لذت بردم... با قلم ساده و حس و حال روزمره نویسی خیلی خوب مخاطب رو همراه میکنه... من پا به پای مستوره یاد گرفتم🌸🍃
محتوا و نگارش خوبی داشت، ارزش خوندن داره ، خوندنش رو به مامانا پیشنهاد میکنم
توی زندگیه مستوره،اکثر دغدغه های درونی و ذهنی زن ها به تصویر کشیده شده و در آخر نشون میده که راه حلشون از بیرون نیست..بلکه از درون خود زن هاست. من خیلی لذت بردم از خوندن کتاب..فکر میکنم هر زنی کتاب رو بخونه ،احساس کنه شرح حال خودشه.حداقل در بعضی موارد با مستوره اشتراکاتی داره...و حداقل ترین برداشتی که از این کتاب میشه داشت...اینه که میفهمیم من فقط این دغدغه ها رو ندارم و تنها نیستم
خیلی قشنگ بود پا به پای شخصیت زندگی کردم