
کتاب حق با شماست آقای قاضی مجموعه ای از داستان های کوتاه هست و در کل کتاب حجم نسبتا کمی داره ، عنوان کتاب از یکی از داستان ها گرفته شده و مربوط به کل کتاب نیست . داستان اول راجع به خانواده ای بود که بین پدر و پسر مشکلی پیش اومده بود و مادر با ظرافت مشغول حل کردنش بود ، این داستان به نظر من زیبا بود و دوستش داشتم ، همچنین فضای داستان جالب بود. داستان دوم راجع به زن و شوهری بود که میخواستن از هم طلاق بگیرن و ماجرا ها شون ، از اینجا تا اواسط کتاب ، فضای کتاب به نظرم تاریک شده بود و مورد پسند من نبود ، از چند عبارت در کتاب استفاده شده بود که من ترجیح میدم این جور عبارات در کتاب ها استفاده نشه . فضای نوشتاری کتاب، سبکی بود که در بعضی داستان ها به طور مجهول بود و طول میکشید تا خواننده بتونه کلیت داستان رو متوجه بشه . داستان های این کتاب بعضی امیدوار کننده بودن و بعضی از داستان ها ناامید کننده ، بعضی داستان ها ناراحت کننده و بعضی تاثیر گذار بودن . نویسنده موضوعات مختلفی رو در داستان ها انتخاب کرده بود و بهشون پرداخته بود مثلا از رنج های یک خانم در رابطه با دمدمی مزاج بودن همسرش و ساده و پرتوقع بودن پسرش گفته بود ، از اعتیاد و وسواس فکری داشتن ، از آرزو های نشدنی و از طرق دیگه از دور هم بودن فامیلی ، از نذری درست کردن و نذری دادن ، از شهید، از شهادت ، از حرم مشهد ، از زندان ساواک ، از نوجوانی در دنیای خودش ، از مهر و علاقه و تفاهم میان همسران . این کتاب ممکنه برای برخی دوست داشتنی و برای برخی ناپسند باشه و حتی داستان های مختلفش باب میل مخاطب باشه یا نباشه . این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب