
سخن از زندگی مردی است مجاهد. از دفاع مقدس تا دفاع از حرم. سخن از بزرگ مردی که فرمانده تیپ 21 امام رضا و یکی از فرماندهان ارشد استان خراسان است. مردی که عاشق شهداست و به احترام آنان در همه یادوارههای آنان شرکت میکرد تا جایی که به او لقب سردار یادوارهها را داده بودند. مرد آهنین جبههها که بیش از بیست ترکش را از زمان جنگ با خود به یادگار داشت. هر روزش را با قرآن شروع میکرد و بلاخره همسری مهربان و کمک حال بود. کتاب زندگی شهید محسن قاجاریان از زبان همسر ایشان است. اینطور کتابها علاوه بر زندگینامه یک شهید، شاید بتوان گفت تجربه زیسته یک زن مجاهد است. زنی که در کنار همسر در نبود همسر رشد کرده و قد کشیده. در کنار او مجاهدت کرده. شاید میدانش متفاوت بوده ولی سختیاش از جنس دیگری است. زندگی در غربت، تنهایی، دوری، ترسها، دست تنها بودن ها و ... . نوع روایت کتاب اول شخص است. یعنی از زبان همسر. گویی او دارد برای خودش خاطراتش با یار قدیمیاش را مرور میکند. اینجور کتابها شاید برای شناخت شهید کافی نباشد ولی تجربه زیسته یک زن مجاهد را به خوبی به تصویر میکشد. به نوعی درس آموز است. دردهایی که گاه به تنهایی به دوش کشیده شدهاند و البته گاهی هم با یک همراه خوب. یکی از دردهایی سختی که به تنهایی کشیده شده، غم فراق و از دست دادن همان همراه خوب است. همسری مهربان، عاشق که همه جوره هوای تو و بچهها را دارد. مدیریت اهل و عیال و فامیل و همه چیز را دارد. البته در پرانتز بگویم که گاهی آنقدر رمانتیک و همهچیز تمام میشود که خوب نیست به مقایسه او با زندگی خود پرداخت. مثلاً خرید گردنبند برای به دنیا آوردن اولین فرزند و یا شستن فرشها و اینقدر کمک حال بودن با تمام مشغلهها و یا اینکه همیشه سوغاتی خریدن برای یار و خلاصه که در انجام امورات همسری یگانه است. یک مرد عاشق که هیچ وقت عشقش به جهاد، سرد نشد، روزمره نشد. فرماندهی برایش کاری از سر عادت نشد تا جایی که هرچند مدتی حضور فرماندهان را در سوریه منع کرده بودند اما بلاخره او راهی پیدا کرد و در راه شهادت را برای خود گشود حتی اگر این در، کیلومترها دورتر از وطن و در سوریه باشد. وجه تسمیه کتاب هم در صفحات پایانی کتاب معلوم میشود که جالب است. برای چالش مرورنویسی فراکتاب برشی از کتاب: «همانطور که به جاده چشم دوخته بودی، دنده را عوض کردی: شاید آخرین دفعه باشه که همگی میرسم مشهد. هانیه دمغ شد. پرسید: حالا نمیشه نرین؟ با آرامشی خاص جواب دادی: باباجان، من هشت سال جبهه بودم، سی سال صادقانه تو سپاه خدمت کردم، فکر کن چقدر قشنگ میشه که بازنشستگیام با شهادت باشه؟ آخه حیف نیست اینطور نشه؟ هانیه، باز هم راضی نشد. رو کرد به من: مامان، نذارین بابا بره. وقتی دوست داشتی بروی، از دست من که هیچ، از دست هیچکس کاری ساخته نبود. سری تکان دادم و گفتم: چی بگم والا؟! گفتی: خودم پیگیری کردهام تا برم. برای چی این حرفها رو میزنین، بابا؟ ناراحتی هانیه را که دیدی، آهسته گفتی: تا حالا حواسم به همهچیز بوده؛ به حلال و حروم، به کارم و... با آه کشداری ادامه دادی: اگه شهید نشم، اَجر این سالهای خدمت رو نگرفتهام.» #چالش_مرورنویسی_فراکتاب
کتاب همیشه منتظر ، خاطرات خانم فاطمه وثوقی نیا از همسر شهیدشون سردار محسن قاجاریان هست . نوع روایت برای من جالب بود خانم وثوقی نیا همسر شهید شون رو مخاطب قرار داده بودن و خاطرات رو تعریف میکردن و به نظرم این به دلنشینی کتاب اضافه کرده بود . کتاب از قبل ازدواج شون شروع میشه وقتی ماجرا همون اول کتاب به جریان خواستگاری و عقد رسید آنقدر محبت شهید به همسر شون زیاد بود با خودم فکر کردم از اون کتاب هاست که دخترا بهتره نخونن تا انتظارات شون خیلی بالا نره از جهت احساسی و ... اما یکم که گذشت دو مطلب به ذهنم رسید اول اینکه با وجود علاقه شدیدی که شهید به همسر شون داشتن هیچ جای کتاب در نقل زیاده روی و اضافه گویی نشده و نکته دوم اینکه به جای اینکه به دختر خانم ها گفته میشه این کتاب های خیلی عاشقانه رو نخونید ، بهتره به آقا پسر ها گفته بشه این کتاب ها رو بخونن . خوبه که آقا پسر ها این کتاب رو بخونن اولا به خاطر ویژگی های شهید که بعدا بهش اشاره میکنم دوما برای اینکه سبک زندگی رو یاد بگیرن ، محبت کردن رو یاد بگیرن ،برای همسر و خانواده تلاش کردن رو یاد بگیرن . متاسفانه وقتی رفتار های شهید رو در کتاب دیدم چه قدر تاسف خوردم ، شهید هم خواهر و برادر های کوچیک داشتم و از سن کم کار میکردن اما پس انداز نداشتن چون باید خرج خانواده میکردن اما برای همسر و خانواده شون سنگ تموم میگذاشتن اما متاسفانه آدم ها الان فقط برای دیگران و مهم تر از اون برای خودشون بهانه میارن و حتی از محبت های غیر مادی مثل محبت های کلامی و رفتاری هم حتی امتناع میکنن. خیلی به شهید غبطه خوردم چه قدر تلاش گر بودن از اوایل جوانی به جبهه رفتن و تا زمانی که سوریه برای دفاع از حرم برن به جهاد در انواع مختلف ادامه دادن ، چه قدر حواس شون به همه چیز بوده و چه قدر انسان بزرگ و بزرگ واری بودن . کتاب رو خیلی دوست داشتم هم به خاطر روایتش هم به خاطر شهید و خصوصیات شون و هم به خاطر سبک زندگی شون . این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کتاب «همیشه منتظر» نوشته خانم مریم عرفانیان، زندگی و مبارزات سردار سرتیپ پاسدار شهید محسن قاجاریان رو از زبان همسرشون، خانم فاطمه وثوقینیا، روایت میکنه و خاطرات ایشون رو از قبل ازدواج تا خواستگاری و زندگی مشترک بیان میکنه. نویسنده با قلمی زیبا، لحظات پر از احساس و دلتنگی ایشون رو روایت میکنه و قدرت عشق و ایثار رو در قالب همسر شهید به تصویر میکشه. انتظار برای برگشت معشوق، همیشه در ادبیات نماد مقاومت در برابر سختیها و بزرگی و عظمت عشق واقعی و نشاندهنده اینه که عشق واقعی نیازمند صبر و تحمله و حالا ما این موضوع رو نه توی یک داستان و افسانه، که توی زندگی واقعی و در عصر حاضر میبینیم. کتاب همچنین ایثار و فداکاریهای شهید قاجاریان رو در دوران دفاع مقدس و بعد از اون در سوریه به عنوان یک مدافع حرم به تصویر میکشه و نشون دهنده ایمان و شجاعت و وفاداری ایشون به آرمانهای انقلاب و تعلق خاطرشون به ائمه است. شهید قاجاریان هم در دوران جنگ تحمیلی و هم در دفاع از حرم اهل بیت (علیه السلام) حضور داشته و حتی در سختترین شرایط به دفاع از کشور و آرمانهای اسلامی اون پرداخته. ایشون فرمانده تیپ زرهی 21 امام رضا(ع) بودن که برای انجام مأموریت مستشاری عازم سوریه شدند و در آخرین ماموریت در حال دفاع از حرم حضرت زینب (س) در 14 بهمن ماه سال 1394 در عملیات آزاد سازی شهرک نبل و الزهرا به فیض شهادت رسیده و به یاران شهیدشون پیوستن. کتاب نه تنها ما رو با شخصیت سردار قاجاریان به عنوان یک فرمانده جنگ آشنا میکنه، بلکه چالشها و احساسات خانواده ایشون و بویژه همسرشون رو در طی این سالها و در مورد وظیفه دینی و میهنی ایشون به نمایش میذاره و میتونه نمونه ای از چالشهایی باشه که خونواده های شهدا و رزمنده های مدافع حرم با اون روبرو هستن. عنوان «همیشه منتظر» به درستی احساسات همسر شهید رو نشون میده که همیشه و در همه حال در انتظار بازگشت اون از جنگ یا ماموریتهای مختلف بوده و امیدوار به برگشتنش. بهتره این بخش از کتاب رو بخونیم: "هر دفعه زنگ میزدم، اسم من روی صفحه روشن میشد. برای همین، اسمم را عوض کرده و گذاشته بودی «همیشه منتظر». فقط خودت میدانستی چقدر منتظرت بودم؛ چه وقتهایی که نیشابور در محل کارت بودی و چه وقتهایی که مأموریت میرفتی. فرقی نمیکرد زود بیایی یا دیر؛ هر بار امید برگشتنت را داشتم؛ ولی حالا... میبینی چه به روزم آورده ای؟ میبینی چقدر منتظرت هستم؟ حالا من همیشه منتظرم. اسم پروفایلم را در فضای مجازی گذاشته ام «همیشه منتظر». سعی میکنم نبودت را تحمل کنم؛ به این امید که شاید روزی دوباره به هم برسیم." در نهایت کتاب رو به اونهایی که به زندگی شهدای مدافع حرم و رزمنده های دفاع مقدس علاقه دارن، یا از خوندن عاشقانه های مذهبی لذت میبرن، توصیه میکنم. این مرور برای چالش مرورنویسی فراکتاب زمستان نوشته شده.