
کتاب #تربیتبچههایزلال_و_ آزادیاستقلال امتیاز کتاب 4.5/5 دهمین جلد از مجموعه کتاب من دیگر ما به بررسی نقش استقلال در تربیت کریمانه فرزند میپردازد. همانطور که در جلد های قبلتر توضیح داده شده، یکی از روش های اصلی تربیت دینی احترام گذاشتن و محترم دانستن فرزند، کرامت کردن او است. حالا در همین کرامت دادن به فرزند باید چطور برخورد کنیم که کرامت بچه مشکل دار نشود. یکی از اصلی ترین این راه ها استقلال بچه و درنظر گرفتن استقلال آن هاست. هر بچه بعد از گذشت دو یا سه سال از زندگی با مفهوم استقلال کمکم آشنا میشود، میخواهد خودش غذا بخورد، خودش لباس بپوشد، خودش تنهایی راه برود، خودش لباس انتخاب کند و ... از این موارد جزیی شروع میشود و به موارد جدی تر و تصمیمات مهم تر میرسد. برای مادر و پدر بسیار سخت است که باور کنند او میتواند. در ذهنشان او همان کودک ناتوانی است که حتی نمیتوانست خود را سیر کند و برای همه نیازهایش به مادر و پدر وابسته بود. باورش سخت است و گاهی این نپذیرفتن باعث اصطکاک هایی میان بچه و والد میشود. دوره سخت لجبازی سه سالگی از همینجا شروع میشود. اگر او را انسان بدانی و او را محترم بشماری، پس به او حق انتخاب میدهی و سعی میکنی در این راه یاور و راهبر باشی نه همه کاره! البته فطرت بچه ها ممکن است دستکاری شود و از جایی به بعد کاملا تفویض اختیار کند و همه چیز را به خانواده بسپارد و خود طفل وابسته ای شود که حتی از پس بستن کمربند شلوارش یا غذاخوردن تنهایی برنیاید. در این جلد از کتاب به این میپردازد که چرا باید استقلال را آزاد کنیم ؟ و چرا به فرزندانمان اعتماد نمیکنیم ؟ تلاش کنیم در بعضی کارها به آن ها استقلال دهیم تا فطرتشان دستکاری نشود، کمکم آماده شوند که تصمیمات مهمتر بگیرند. در بخش سوم کتاب، روش ها و افکاری را مرور میکند که والدین استقلال را به فرزند خود بدهند و آسوده تر زندگی کنند. بعد از خواندن این کتاب کمی روانتان آرام میشود و خیلی از رفتارهای فرزندتان را بررسی میکنید و به او حق میدهید. من این یادداشت را برای #چالش_مرورنویسی_فراکتاب مینویسم.
این کتاب معرکه است.. هم محتوایی و هم به لحاظ ویراستاری و زیبایی خود کتاب... واقعا پدرو مادری اینا رو ندونن و درواقع توی عملشون لحاظ نکنن خیلی ضرر کردن.. من واقعا میبینم چقدر این بحث توی قدرت روحی بچه ها در آینده موثره.. چون توی تربیت والدین خودم و دیگران این تفاوت رو دیدم و اهمیتش رو درک کردم