
در این کتاب کودک با خرگوشی که میخواد جای جغد دانا رو تو جنگل بگیره و باید از آبی که جغد بهش تعارف میکنه بخوره آشنا میشه. قبل از خرگوش، شیر جنگل هم همین راه رو رفته بوده ولی متاسفانه هنوز که هنوزه نتونسته معمایی که اون آب براش فراهم کرده رو جواب بده برای همین هیکلش که همیشه موجب رعب و وحشت و یا احترام سایر موجودات هست تغییر کرده و تبدیل به بچه شیر شده، بچه شیری که اشکش دم مشکشه. بوبی خرگوشه هم بعد از خوردن آب میبینه که گاهی وقتها تبدیل به بچه خرگوشی میشه که کسی نمیشناستش و برای اینکه دوباره تبدیل به بوبی بشه باید یه کار خیلی مهم انجام بده، یا چیزی که خیلی دوست داره رو انجام نده یا چیزی که اصلا دوست نداره رو انجام بده. کتاب برخلاف تصور به سراغ یه پند اخلاقی خیلی قشنگ رفت، اینکه چه رفتارهایی ممکنه ما رو از نظر دیگران بچه یا بزرگ نشون بده. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب