
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب خلاصه کتاب : خب بریم سراغ یک کتاب تاریخی جذاب از نشر کتابستان معرفت. یک کتاب با متن روان بود که درباره تاریخ آیران در زمان خوارزمشاهیان هست خصوصا زمان حمله مغول ها به مسلمانان ایرانی. کتاب از زبان خواجه نصیرالدین طوسی روایت میشه . مسعود آذر باد از قوه تخیل اش هم برای نوشتن این کتاب بهره برده و تاریخ رو به شکلی متفاوت برای خواننده بازگو کرده . از اونجایی که ژانر تخیلی هم هست پس لازم هست حواس مون باشه که همه دیالوگ ها و همه اتفاقات داخل کتاب سندیت تاریخی ندارن و اگه افراد برای خواندن وقایع رخ داده در زمان حمله مغول ها و زندگی نامه خواجه نصیرالدین طوسی میخوان این کتاب رو بخونن لازم هست به این نکته توجه کنن. کتاب برای گروه سنی نوجوان ها بسیار مناسب هست . توصیه میکنم اگه این کتاب رو خوندید و از قلم جناب مسعود آذرباد لذت بردید برای حمایت بیشتر از آثار نویسنده، نسخه چاپی رو هم تهیه کنید و به نوجوان ها هدیه بدید. این اثر جذاب تنها یک جلد از سه جلد رمان تاریخی مست جنگ هست. در فرصت مناسب قطعا به سراغ دو جلد دیگه مست چنگ هم خواهم رفت.خوندن بخش هایی از کتاب که درباره اتفاقات غم انگیز و دلخراش حمله های سپاه مغول به سرزمین ایران هست برای من بسیار سخت بود ، با وجود اینکه از جنایت های واقعه حمله مغول ها به ایران اطلاعاتی داشتم .گزیده کتاب یورش سرد: سردی هوای پاییزی بیشتر و بیشتر شده بود. شاهزادۀ خوارزمشاهی بالاپوشی پشمی به تن کرده بود و به آرامی، در مرغزار اطراف نشابور با اسبش حرکت میکرد. پشت سرش نیز زنی سوار بر اسب به دنبال او. از هنگامی که از ارگ بیرون آمده بودند، سخن چندانی بینشان ردوبدل نشده بود؛ گرچه همین همراهی نیز مایۀ شگفتی جلالالدین بود. برای خودش هم عجیب بود که به کنیزش اجازه داده است همراهش اسبسواری کند. سر اسب را به سمت همراهش چرخاند و توقف کرد. نگاهی به چشمان همراهش انداخت. میدانی، تو اولین کنیز من هستی که همراه من به اسبسواری آمدهای. این یادداشت را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام