
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کتاب «دختر نینجاکار» نوشتهی شهین امیدیان، قصهی پرفراز و نشیبی از زندگی و آرزوهای یک دختر نوجوونه که عطش سیریناپذیری برای دیده شدن، اول بودن و مورد توجه قرار گرفتن داره. رعنا، شخصیت اول و راوی داستان که ماجراهای مدرسه و باشگاه و خونه و دعواهاش با برادرش و رقابتش تو مدرسه رو برامون به صورت خیلی دوستانه و خودمونی تعریف میکنه. رعنا وقتی توی درس و مشق کم میاره و میبینه رقیب درسیش ازش جلو زده و نمره های بهتری توی درسها میگیره، تصمیم میگیره مسیر دیگهای بغیر از درس رو امتحان کنه و به سراغ ورزشهای مختلف میره و وقتی ازشون خسته شد، اون رو کنار میذاره تا اینکه بعد دیدن چند اجرای تلویزیونی از دختران نینجاکار، به این رشته ورزشی علاقمند میشه و ورزش نینجا رو انتخاب میکنه. اما نینجا بودن برای اون فقط یه ورزش نیست، بلکه یه فرصته برای اثبات خودش به دیگران، برای اینکه به همه نشون بده چقدر میتونه قوی و توانمند باشه. اما اون فقط به قهرمان شدن فکر میکنه و هیچ چیز دیگهای براش مهم نیست. انگار تمام هدفش توی زندگی شده بردن و اول شدن. بعد از ماجراهای زیادی که پشت سر میذاره، بالاخره آماده میشه تا به عنوان تنها دختر نینجاکار مدرسه، توی مسابقات استانی شرکت کنه. اما درست وقتی که فکر میکنه همه چیز داره طبق برنامه پیش میره، یه رقیب قدر و حرفهای از ناکجا سر و کلهاش پیدا میشه. این رقیب جدید، تمام معادلات ذهنی اون رو به هم میریزه. اون نمیتونه بشینه و ببینه که یه نفر دیگه هم میتونه به اندازهی خودش (یا حتی بیشتر) توی این رشته موفق باشه. اون نقشههای مختلفی میکشه تا رقیبش رو از دور مسابقات حذف کنه، تا جایی که نزدیکه جون رقیبش رو به خطر بندازه، اما سرنوشت یه جور دیگهای رقم میخوره. توی یه حادثه غیرمنتظره، همین رقیب به دادش میرسه و جونش رو نجات میده. این اتفاق باعث میشه که رعنا توی اهداف و رفتارش یه تجدید نظر اساسی بکنه. اون کمکم متوجه میشه که رقابت نباید به دشمنی و کینهتوزی منجر بشه و از شکل دوستانه خودش، خارج بشه. در نهایت، این دو رقیب با هم دوست میشن و رابطهی عمیقی بینشون شکل میگیره. اونها یاد میگیرن که به جای حسادت و رقابت منفی، میتونن از هم حمایت و به هم کمک کنن تا پیشرفت کنن. این مرور برای چالش مرورنویسی فراکتاب زمستان نوشته شده.
خیلی قشنگ بوددد
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب با ورزش نینجا به گمانم یا در فیلم و سریالهای کرهای و ژاپنی یا حتی چینی آشنا شدم یا در برنامهی تلویزیونی عصر جدید و از همان موقع هم به نظر ورزش ترسناک اما جذابی بنظر میرسید و به جرئت بگم هیچوقت باعث برانگیختن علاقه من نشد در کتاب دختر نینجاکار با دختری 15 ساله روبرو هستیم به نام رعنا. رعنا در ورزش نینجا آن راهی که هم علاقه و هم استعدادش را شکوفا میکند پیدا کرد اما در همان ابتدا متوجه مخالفتهای پدر و مادرش میشود که البته طبیعی است و بخاطر عجیب و غریب بودن این ورزش و به مخاطره انداختن هر چه راحتتر جان فرزندشان است اما عشق و علاقهی رعنا را که میبینند کوتاه میایند و او به این ورزش ادامه میدهد. در این کتاب رقابت و دوستی دو مولفهای است که نویسنده برای نوجوان امروزی پررنگ کرده است. از یک سو تلاش کردنهای پشت سرهم را به مخاطب یادآور میشود و اینکه راهی در پیش روی توست که هیچ رقیبی نیست و تو حتی اگر مشکلی هم داشته باشی چون رقیبی نیست دیده نمیشود و بنابراین عرصه برای پیروز شدنت کاملا هموار است اما نویسنده نمیخواهد پیروزی و موفقیت را لقمهای راحت درنظر بگیرد، پس دختری را سر راه رعنا قرار میدهد که رقیب جدی تصور شود تا به مخاطب بگوید حال اگر تو باشی چه میکنی؟ آیا در چهارچوب پهلوانی ادامه میدهی یا به حیله و فریب و نفرت متوسل میشوی؟ کتاب دختر نینجاکار به مخاطب امروزی ارزش دوست و دوست داشته شدن را نشان میدهد و سعی بر این دارد به او بگوید دوستی چه مهرهای بسیار گرانمایهای میتواند تصور شود. آیا دوست صمیمی این است که در هر زمینهای با تو همراه و پایه باشد یا نه؟ آیا در وقت گرفتاری دستت را میگیرد و به تو راهنمایی درست میکند یا نقش مشوق در پیش رفتن در مسیری غلط را ایفا میکند. این کتاب میخواهد به مخاطب بگوید تو ترجیح میدهی مریم باشی یا پرستو؟ مریم باشی یا رها؟ کتاب را برای نوجوانهای دختر پیشنهاد میدهم تا دوست خوبی را برگزینند و دوست خوبی نیز باشند. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام.
داستان نسبتا کوتاه از دختری که کلاس نهم هست و نینجاکاره ، داستان حول محور نینجا کاری و دوست و همکلاسی های دختر میگرده . هنگام خوندن کتاب گاهی به دنیای خاطراتم میرفتم و یاد دوران مدرسه برام زنده میشد مخصوصا اردو رفتن دخترا رو به نظرم واقع نگرانانه تصویر کرده بودن. اما چند چیز خیلی توی ذوق من میزد : یکی این که حس میکردم رعنا و دوستش خیلی کم تر از سن شون دارن فکر میکنن و رفتار میکنن حتی اطلاعات عمومی شدن پائین تر از کلاس نهم بود اما گاهی هم با خودم فکر میکردم خودمم وقتی کلاس نهم بودم رفتار های نامعقول داشتم . وقتی اوایل کتاب بودم حس کردن کتاب ظرفیت های زیادی داره مثلا این که اشاره کرده بود رعنا چند تا کلاس ورزشی عوض کرده و خیلی فعاله ، دیگه این که رابطه بین رعنا و برادرش ، رابطه رعنا و دوستش پرستو ، مشکلی که بین رعنا و یکی از مسئول های مدرسه پیش اومده بود و به نظرم به هر کدوم میشد خیلی پرداخت اما هر کدوم یا رها شد یا خیلی سطحی ازشون گذشته شد . یک مورد دیگه یکم غیر قابل باور بودن یکی از صحنه ها بود . خلاصه به نظرم کتاب ایده جالب و جدیدی داشت که برای نوجوان ها مناسبه و فضای مدرسه هم زمینه خوبی بود اما به نظرم کار میتونست خیلی عمیق تر از کار دربیاد اما به هر حال گزینه خوبی برای مطالعه است هم مفیده و هم سرگرم کننده . میتونه به نوجوان ها نشون بده چطور به تهدید ها به چشم فرصت نگاه کنن ، چطور از وقت شون استفاده کنن و مهارت یاد بگیرن. در کتاب به احساسات رعنا توجه خوبی شده بود واقعا توی این سن دختر نوجوان احتیاج داره تحسین بشه و توانایی هاش دیده بشن ، دوست داره دوست های خوب و صمیمی داشته باشه که به هم نهایت توجه رو دارن و در کل به نظرم کتاب فضای زیبایی داشت که مطالعه رو لذت بخش میکرد. این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
کتاب خیلی جالبیه... پر از تعلیقه و نوجوونا دنبال می کنن
کتاب خوب وخواندنی بود.
خوندن این داستان را به دخترخانمهایی که دنبال هیجان هستند توصیه میکنم. داستانی پر از هیجان و کنش
مناسب نوجوان امروز، قلم نویسنده مانا.. یکی از کتاب های نوجوان انتشارات پینو... همه رو خوندم عالی