
نظرات کاربران و نقد و بررسی کتاب رستم و اسفندیار
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کتاب «رستم و اسفندیار» یکی از بخشهای جذاب و پرمحتوای شاهنامه فردوسی است که داستان نبرد دو قهرمان بزرگ ایرانی را روایت میکند. این داستان که ترکیبی از حماسه و تراژدی است، نبردی را بین رستم، پهلوان نامدار زابل، و اسفندیار، شاهزاده قدرتمند گشتاسپ، به تصویر میکشد. جنگی که به دستور پدر اسفندیار، یعنی گشتاسپ، برپا میشود و رستم را در برابر شاهزادهای جوان و رویینتن قرار میدهد. اسفندیار که برخلاف رستم قدرتهای فراوانی دارد، در پی رسیدن به تاج و تخت است و به دلیل نافرمانی رستم از پدرش، مجبور به جنگ با او میشود. این دو قهرمان بزرگ در نبردی سخت و طولانی به مبارزه میپردازند، هر کدام با انگیزههای متفاوت، اما سرنوشت آنها را به هم میپیوندد. در این میان، رستم که از توان و قدرت اسفندیار حیرتزده شده، از پدرش زال کمک میخواهد. زال نیز به سیمرغ، مرغدانایی که همیشه در سختیها به رستم کمک کرده، مراجعه میکند. سیمرغ به رستم توصیه میکند که برای پیروزی باید از تیر مخصوصی استفاده کند که تنها به چشم اسفندیار آسیب میزند. او همچنین هشدار میدهد که کشتن اسفندیار با این تیر عواقب جبرانناپذیری خواهد داشت. رستم با وجود این هشدار، تصمیم میگیرد که برای حفظ ایران و پیروزی در نبرد، تیر را شلیک کند و اسفندیار را به قتل برساند. اما پس از این پیروزی، رستم با عذاب وجدان شدید و احساس گناه تا پایان عمرش دست و پنجه نرم میکند. داستان نشان میدهد که حتی بزرگترین قهرمانان هم در برهههایی از زندگیشان مجبور به گرفتن تصمیمات سخت و سنگین هستند. تصمیماتی که گاهی با درد و رنج همراه است. کتاب «رستم و اسفندیار» که توسط مرجان فولادوند به زبانی ساده و روان برای نوجوانان نوشته شده، فرصتی عالی برای آشنایی با شاهنامه فردوسی است. این کتاب، علاوه بر روایت یک داستان حماسی، پر از درسهای اخلاقی و عبرتآموز است. اینکه انسانها در مواجهه با چالشها و مشکلات ممکن است اشتباه کنند، اما باید با شجاعت و مسئولیتپذیری تصمیم بگیرند، از جمله نکات مهم این داستان است. این داستان به خوبی قدرت و افتخار را با مسئولیت و عواقب آن پیوند میزند. اگر به ادبیات کلاسیک ایران علاقه دارید و میخواهید داستانهای شاهنامه را به شیوهای ساده و جذاب بخوانید، این کتاب انتخاب مناسبی است. نوشته شده برای چالش مرورنویسی فراکتاب.
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب داستان رستم و اسفندیار، از قدیم و بعد از داستان رستم و سهراب، یکی از تراژدیهای حماسی شاهنامه فردوسیه که نبرد بین دو پهلوان بزرگ ایرانی رو روایت میکنه. اسفندیار، شاهزادهای قدرتمند و رویینتن، که به دستور پدرش گشتاسپ و بخاطر طمع اون به تاج و تخت و ترس از پسر، به جنگ با رستم، پهلوان نامدار زابل، میره. رستم و اسفندیار هر دو قهرمانانی بزرگ و دلاورن، اما در این نبرد مجبور میشن رو در روی هم قرار بگیرن. نبردشون چند روز طول میکشه و هر دو طرف تلاش میکنن تا پیروز بشن. اما سرنوشت این نبرد، تلخه و هیچ برنده ای نداره. رستم که از نبرد با اسفندیار خسته شده، از زال کمک میخواد. زال هم از سیمرغ کمک میگیره. سیمرغ به رستم میگه که اسفندیار، رویین تنه و برای پیروزی باید از تیر مخصوصی استفاده کنه که به چشم اسفندیار آسیب میرسونه. اما سیمرغ به رستم هشدار میده که کشتن اسفندیار عواقب سختی خواهد داشت. رستم مجبور میشه برای حفظ ایران و شکست دادن اسفندیار، از این تیر استفاده کنه و اسفندیار رو بکشه. اما بعد از این پیروزی، رستم تا آخر عمر از عذاب وجدان رنج میبره. داستان رستم و اسفندیار، یه داستان پر از درس و عبرته. این داستان بهمون نشون میده که حتی بزرگترین قهرمانان هم ممکنه اشتباه کنن و مجبور بشن تصمیمات سختی بگیرن. این داستان بهمون یاد میده که قدرت و افتخار، همیشه با مسئولیت و عواقبی همراهه. مرجان فولادوند در کتاب "رستم و اسفندیار" از مجموعه نامه های نامور، این داستان رو به زبانی ساده و شیوا برای نوجوانان روایت میکنه. این کتاب برای کسایی که میخوان با داستانهای شاهنامه آشنا بشن، یه گزینه عالیه. به نظرم خوندن این کتاب به همه کسایی که به ادبیات و تاریخ ایران علاقه دارن، مفیده. نوشته شده برای چالش مرورنویسی فراکتاب.
شاهنامه فردوسی از مفاخر ادبیات فارسی است. قبلا بعضی از داستان های شاهنامه را به شعر خوانده بودم اما به نثر، داستانی از شاهنامه نخوانده بودم. داستان رستم و اسفندیار، یکی از داستان های حماسی است که در شاهنامه آمده است و میتوان گفت یکی از طولانی ترین و در عین حال از لحاظ ادبی یکی از برجسته ترین داستانهای شاهنامه است. داستان روایت گر رزم بین رستم و اسفندیار است. اسفندیار به دستور پدر عازم سیستان میشود تا رستم را دست بسته به پیشگاه شاه بیاورد. علت فرستادن اسفندیار توسط پدرش، جاهطلبی پدر و دور کردن اسفندیار از تاج و تخت پادشاهی است. او میداند که اسفندیار در این میان توسط رستم کشته خواهد شد چرا که پیشگویان این خبر را به او داده اند، اما با بی رحمی و قساوت هرچه تمام تر فرزندش را راهی این نبرد نافرجام میکند. رستم در ابتدا سعی میکند از نبرد دوری کند و از در صلح و سازش وارد شود اما موفق نمیشود و مجبور به جنگ میشود. اسفندیار رویین تن است و تیر بر او اثرگذار نیست. زال پدر رستم از سیمرغ کمک میگیرد تا چاره ای بیاندیشد و سیمرغ راز شکست اسفندیار را به رستم میگوید. داستان رستم و اسفندیار در این کتاب با زبانی شیوا و روان برای نوجوانان گفته شده است. اینکه داستان از زبان راویان مختلف بازگو میشود زیباست و داستان را از زوایای مختلف روشن و بیان میکند. نبرد دو پهلوان ایرانی در مقابل هم آن هم بخاطر جاه طلبی یک فرد، تراژدی غم انگیزی است. کتاب رستم و اسفندیار یکی از 12 جلدِ مجموعه نامه نامور است. کتابهای نامهی نامور، داستانهای شاهنامهی حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر و حماسهسرای قرن چهارم را با نثری ساده و امروزی برای نوجوانان روایت میکند. داستان های دیگر این مجموعه شامل کتاب های : زال و رودابه، داستان فرود، بیژن و منیژه، خوان هشتم، بازی اهریمن، رویای گردآفرید، زال و سیمرغ، هفت خوان و هفت رزم، داستان رستم و سهراب میباشد. این یادداشت را برای چالش مرورنویسی فراکتاب نوشتهام. #چالش_مرورنویسی_فراکتاب
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب رستم، شخصیتی که همیشه یادآور پهلوانی بزرگ در ذهنهای ما ایرانیها تداعی میشود. او را با اسبش - رخش - میشناسیم. به مانند دوقلوهایی، یا عاشق و معشوقی که بدون دیگری زنده نیستند. در کتاب رستم و اسفندیار ما به نبود رخش میرسیم. میبینیم که رخش زودتر از صاحب خود - رستم - میمیرد و رستمی را میبینیم که باید به مصاف نبردی برود که از همان ابتدا معلوم است جز با مرگ یکی از آنها پایان نمیگیرد. رستم دوست ندارد و مایل نیست به نبردی اینگونه تن بدهد، پس از در دوستی و پهلوانی وارد میشود و میخواهد نبرد اتفاق نیفتد اما اسفندیار که او نیز قلباً با رستم موافق است بخاطر اطاعت از حرف پادشاه که پدر او نیز هست مجبور و ناگزیر است که بجنگد. او به تن ستبرش که چون عایقی در برابر تیر و ضربه شمشیر عمل میکند، غره میشود اما خبر ندارد که سیمرغ از پاشنه آشیل و نقطه ضعف او خبر دارد. سیمرغ میداند که کدام قسمت از بدن اسفندیار در برابر تیر ضربهپذیر است و همان را به رستم میگوید. رستم دیگر باید بجنگد و میجنگد و آن نبرد به مرگ اسفندیار ختم میشود. در عجبم چگونه پدری میتواند به پسر خود حسادت کند، یعنی حفظ تاج و تخت برای خود آنقدر مهم است که با علم به از بین رفتن جان پسرت او را به سمتی نبردی ناجوانمردانه هل بدهی؟ پسر، پسر است و به زعم من فردوسی از همان روایات اسلامی بهره برده و نخواسته است که سرپیچی از دستور پدر را سرلوحه کار اسفندیار قرار بدهد و لذا میبینیم که وقتی پدر به پسر احتیاج دارد برای آزادی، اسفندیار به این کار همت میگذارد و ناراحتی قبلی بر کارش تاثیر ندارد. کتاب رستم و اسفندیار برخلاف تصور هم کوتاه بود هم شیرین و هم پرکشش و هم دوستداشتنی. خواندن داستانهای شاهنامه همیشه برای ما ایرانیها شیرین بوده و هست. استفاده از عکسهای گرافیکی - البته با ضعفهایی - بر این شیرینی متن افزود و این مورد کتاب را بهتر نیز کرد. کتاب خوبی بود این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام.
کتاب رستم و اسفندیار از خانم مرجان فولادوند حدود چهل صفحه است که به صورت متن نه شعر به بازخوانی داستان رستم و اسفندیار پرداخته و اثر جالب و خواندنی پدید آورده. همیشه این من رو آزار میده که عموم افراد قصه اسفندیار رو ناقص شنیدند ، معمولا مردم نبرد رستم و اسفندیار رو شنیدن و این خیلی ناقصه کمتر کسی پیدا میشه که حتی هفت خوان اسفندیار رو شنیده باشه . از ته دل دلم میخواد به همه توصیه کنم حتی اگه شده برای یکبار بخش اسفندیار رو از شاهنامه از زمان پادشاهی پدرش گشتاسب بخونن تا زمان مرگ اسفندیار و این بخش خیلی طولانی هم نیست و اگر از این داستان خوششون اومد یک بار در سایت خامنه ای دات آی آر، واژه اسفندیار رو جست و جو کنن و سخنانی که ایشون در سخنرانی های مختلف به اسفندیار اشاره کردن بخونن . به عنوان کسی که اسفندیار رو بسیار دوست داره از سخنان آقای خامنه ای درباره اسفندیار خیلی لذت بردم . و اما این کتاب از خانم فولادوند ، خیلی کوتاهه و حدود چهل صفحه است و تصاویر داره هر چند تصاویر میتونست زیباتر باشه ، متن داستان زیبا نگارش شده و نبرد رستم و اسفندیار رو تعریف میزنه و به کمی قبل از اون هم فلش بک میزنه به زمانی که اسفندیار کشورش و پدرش رو نجات داده و خصمانه با او رفتار شد، همچنین به پایان کار رستم هم اشاره کرده ، در کل کتاب رو پسندیدم اما به نظرم بهتر میشد که داستان رو کامل تر تعریف میکردن و همه دلاوری های اسفندیار و مردانگی اون رو به تصویر میکشیدن اما همونطور که از اسم کتاب پیداست محوریت این کتاب داستان رستم و اسفندیار هست . اما قویا به همه پیشنهاد میکنم علاوه بر کتاب هایی که بازخوانی شاهنامه هست یکبار داستان حکومت گشتاسب که حاوی ماجرای اسفندیار هست رو کامل بخونن ، و البته این بخش سخت نیست و بسیار شیرینه . این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب